دنیای قلم -یکی از نکتههای جالب دنیای سینما، آن است که گاهی بازیگران و کارگردانان و بهطور کلی سینماپیشگان، قبل از اینکه آغاز بهکار و عشق اصلیشان کنند، درگیر کارهای دیگری هم بودهاند. همین دو سه هفته پیش بود که بهزاد فراهانی در همین صفحه، از کارگری کارهای سخت و طاقتفرسا در روزهای ابتدایی کارش و روزهایی که درس میخواند، میگفت. یعنی در اصل سینماپیشگان، میدانستند که قرار است چه کاری انجام بدهند، اما در برههای و به دلایل مالی یا دلایل دیگر، درگیر کارهای دیگری بودهاند. یا اینکه در اصل از ابتدا درگیر کاری دیگر بودهاند و بعدها، به کشف استعداد و عشقشان نایل آمده و درگیر کار هنر و سینما و امثال آن شدهاند. دانستن این نکتهها، کمک میکند به آماتورهای دنیای هنر و سینما، که درک کنند گاهی میتوان حتی از بدترین شرایط هم شروع کرد و در بهترین مسیر به پیش رفت. با هم نگاهی به شغلهای اول بخشی از سینماگران ایرانی و خارجی میاندازیم.
امیر نادری جزو استعدادهای سینمای ایران بود که به نوعی سوخت شد و اثری از او به جا نماند. او خیلی زود از ایران هجرت کرد تا در سینمای جهان جایگاهی برای خودش پیدا کند؛ که متأسفانه این تصمیم منجر به سرانجام خوشی نشد. اعتبارآفرینی بعد از انقلاب سینمای ایران با فیلم «دونده» امیر نادری بود که آغاز شد. او کارش را با فروش تخمه و تنقلات در مقابل سینماهای ایران شروع کرد. بعدش هم شد آپاراتچی همان سینما. سپس راهی تهران شده و در عکاسی سرگرم کار شد. بعدش هم که سرنوشت او را به سینما پیوند داد تا یکی از فیلمسازان صاحب سبک ایرانی لقب بگیرد.
کمتر کسی است که علیرضا خمسه را نشناسد؛ و البته شاید بتوانیم بگوییم از پدر و مادرها کمتر کسی است که او را نشناسند. خمسه البته الان برای خودش پدربزرگ شده و دیگر به قول معروف دستکشها را آویزان کرده است. جالب اینکه این چهره ماندگار و دوستداشتنی سینما و تلویزیون ایران، زمانی برای اینکه کمکحال خانوادهاش باشد، دستفروشی و کارگری میکرده و تابستانهایش بهکار و تلاش میگذشته است. شاید همین امر باعث شده باشد تا اینچنین، بتواند نقشهای خودش را به خوبی ایفا کند.
عطاران امروزه از بزرگترین بازیگران کمدی و حتی ژانر جدی ایران است؛ بازیگری که در دورهای، جزو پولسازترین آکتورهای سینمای کشورمان هم بوده است و امروزه برای خودش برندی است. اما میگویند که عطاران، بعد از کارهای تلویزیونی خودش دورهای ممنوعالکار شده بود. به همین دلیل، با یک وانتبار شروع بهکار کرده و برای سوپرمارکتها بار جابهجا میکرد. شاید نقشآفرینیهای بیبدیل او از شخصیتهای اجتماعی نیز به همین روزها و تجربهها بگردد.
چهره شاخص بازیگری ایران، روزهای نوجوانی و جوانی سختی داشته، اما دست از تلاش برای عشق خود برنداشته است. او روایت میکند که زمانی، برای شرکت در کلاسهای بازیگری و تئاتر تا میدان ولیعصر را پیاده میرفته و برمیگشته است. حتی تا مدتها منشی دادگستری بوده و برای اینکه خانهای هم در حوالی خزانهبخارایی خریداری کند، کارگری میکرده است. اما هیچکدام اینها باعث نشد تا دست از تداوم کاری خودش بردارد و نتیجه این تداوم کاری، منجر به تولد یک بازیگر بزرگ شد.
این کارگردان سینما و تلویزیون ایران نیز قصه جالبی داشته است. او حالا جزو کارگردانان پرکار و البته شناخته شده محسوب میشود که هر تهیهکنندهای میتواند به راحتی به او اعتماد کند. جالب اینکه در ابتدای امر، یک نیروی ساده در گروه تدارکات و حملونقل تیمهای کارگردانی و سینمایی بوده است. روایتی هم وجود دارد که او در فیلم «قاصدک» 25سال پیش، راننده ابوالفضل پورعرب بوده است. آن فیلم را هم قاسم جعفری ساخته بود. منوچهر هادی سپس خودش را در مسیری که دوست داشت انداخت و ابتدا دستیار و بعدها کارگردان شد.
از دیگر کارگردانان و تهیهکنندگانی که با شرایط سختی دست و پنجه نرم کرده است تا به آرزویش برسد، باید به قاسم جعفری اشاره کنیم. کارگردان «مسافری از هند» و «خط قرمز» و فیلمهای «گرگ و میش» ، «مجنون لیلی» و...، در روزگار نوجوانی خودش کارگر نانوایی پدرش بوده. او حتی وقتی هم که کار در بدنه سینما را شروع کرد، با هر سختی که بود کنار آمد تا بتواند به آرزویش برسد. با هر سختی که بود، سرانجام موفق شده و جزو کارگردانان و تهیهکنندگان خوب تلویزیون و سینما شد.
این روزها سریال میخواهم «زنده بمانم» در شبکه نمایش خانگی حسابی سر و صدا کرده است. شهرام شاهحسینی، کارگردان این مجموعه و البته آثار دیگر، روزگاری در یک آرایشگاه کار میکرده است و سر و سامانی با سینما نداشته است. اما عشق به سینما چنان در او قوی بود که اجازه نداد تا به کارش ادامه بدهد. چنین بود که وارد بدنه سینما شده و بعد از دستیاری کارگردانانی معروف، خودش دست بهکار شده و مجموعهها و فیلمهایش را ساخت.
شکیبایی با آن صدای جادویی خودش و نگاههای خاص و نقشآفرینیهای بیبدیل، جزو چهرههای ماندگار و دوستداشتنی بازیگری ایران محسوب میشود. او با نقشآفرینی در فیلم «هامون» بود که یکباره به قله بازیگری ایران صعود کرده و همانجا برای همیشه ماندگار شد. اما او قبل از این شهرت و حتی قبل از اینکه وارد تئاتر شود، درگیر کارهایی چون کانالسازی، خیاطی و تعمیرات آسانسور هم شده بود. او حتی بعدها نیز، بهشدت نقشهای خودش را در میان مردم بازآفرینی کرده و درست مثل یکی از آنها برخورد میکرد.
این چهره دوستداشتنی بازیگری ایران را به تازگی از دست دادهایم، مردی که خیلی از بازیگران و سینماگران ایرانی با رفتن او، شوکه شدند. پرویز پورحسینی، معروف است که در این اواخر از مادر پیرش نگهداری میکرد و به همین دلیل کارهای هنری را چندان قبول نمیکرد. او خیلی زود هم پدرش را از دست داده و به همین دلیل ناچار شد که برای کمک به اقتصاد خانواده، دست بهکار شده و کارگری کند از نخستین کارهایی که انجام داده است، کار در بخش صحافی کتاب و جاهای دیگر بوده است. اما هیچکدام از این کارها، باعث نشد تا دست از عشق و مسیر خودش بردارد؛ تلاشی که باعث شد تا امروزه از او به بزرگی یاد شود.
شهاب حسینی، بزرگترین جایزه تاریخ بازیگری ایران را برای بازی در فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی بهدست آورده است؛ جایزهای که تا به حال کسی از ایران آن را نگرفته است. او همچنین در بازیگری ایران نیز، جوایز زیادی را دریافت کرده و از نمادهای بازیگری ایران محسوب میشود. اما جالب است بدانید که کار اول او ربطی به بازیگری نداشته است؛ او مجری رادیو بوده است. علاقه به اجرا هنوز هم در خون او وجود دارد. سپس درگیر اجرا در تلویزیون شد. بعدها گفتند که میتواند در سینما هم اجرای نقش داشته باشد. همین مسیر را دنبال کرد تا به اوج بازیگری ایران برسد.
منبع: همشهری