کد خبر : 441 تاریخ : ۱۳۹۹ سه شنبه ۴ آذر - 14:24
چالش های خوانندگی زنان در ایران چیست؟ علت ممنوعیت کاری مهدیه محمدخانی در ایران چیست؟ زنان خواننده چه چالش هایی در ایران دارند؟ اینجا را بخوانید.

دنیای قلم ـ «مهدیه محمدخانی» خواننده موسیقی ردیفی دستگاهی است. او شاگرد غلامرضایی رضایی بوده و یکی از مهم‌ترین اتفاق‌ها در کارنامه هنری‌اش شرکت در کارگاه‌های آوازی روانشاد محمدرضا شجریان بوده است. محمدخانی کنسرت‌های زیادی را به سرپرستی حمید متبسم و مجید درخشانی در خارج از ایران به روی صحنه برده است. آلبوم «دریادل»، «یک دریچه»، «در آغوش ماه» و «تاروپود» ازجمله آثاری است که با صدای این بانوی آوازخوان شنیدنی شده است. او فارغ‌التحصیل رشته مهندسی معماری است و در این گفت‌وگو اشاره می‌کند که رشته تحصیلی‌اش را بی‌ربط به موسیقی نمی‌داند، اما اولین آرزوی کودکی‌اش این بوده که خواننده شود. محمدخانی سال‌هاست که در ایران کنسرتی برگزار نکرده و دراین‌باره، می‌گوید: «اخیراً می‌خواستم کار تئاتری را انجام دهم که بحث موسیقی و آواز نبود، اما گفتند که من در ایران ممنوع‌ ازکارم. همیشه در کنار آواز به بازیگری علاقه داشته‌ام اما خیلی غم‌انگیز است که امروز اجازه فعالیت ندارم.» در ادامه گفت‌وگو با مهدیه محمدخانی را درباره ممنوعیت کاری‌اش، چالش‌های زنان در دنیای موسیقی، نبود اسپانسر برای فعالیت‌های هنری بانوان، دلیل محبوبیت و ماندگاری استاد محمدرضا شجریان و... را می‌خوانید:

همان‌طور که می‌دانیم این روزها بحث داغ در سراسر دنیا ویروس کروناست. این موضوع در تمام مشاغل تأثیر گذاشته، و دنیای موسیقی هم از آن بی‌نصیب نمانده است. کمی از کار کردن در این شرایط و فعالیت‌هایتان در این ایام بگویید...

همان‌طور که خودتان اشاره کردید همه مشاغل تحت تأثیر ویروس کرونا قرار گرفته است. بالطبع موسیقی هم از این قضیه مستثنا نیست. مخصوصاً این حرفه که نیاز به تجمع دارد و رونق آن به برگزاری کنسرت‌ها، همایش‌ها و جشنواره‌ها مربوط می‌شود. تمام این‌ها به‌ دلیل شیوع این ویروس رسماً تعطیل شده‌اند و جای خودشان را به اجرا و کلاس آنلاین داده‌اند. این روزها فقط عده‌ای از همکاران با تمرکز روی ضبط آثار در این حوزه مشغول فعالیت هستند. من هم اواخر تابستان و اواسط پاییز چند کنسرت خارج از کشور داشتم که به دلیل شرایط پیش‌آمده فعلاً به سال آینده موکول شده است.

شما بعد از درگذشت دوست صمیمی‌تان؛ «ماه‌چهره خلیلی»، که بسیاری معتقدند ازنظر ظاهری هم به همدیگر بسیار شباهت دارید، تک‌آهنگی به نام «ماه و آیینه» منتشر کردید. ماجرای این قطعه چه بود؟

برای درگذشت ماه‌چهره خلیلی؛ دوست عزیز و صمیمی‌ام قطعه‌ای به نام «ماه و آیینه» با شعری از استاد هوشنگ ابتهاج و به همت آزاد میرزاپور منتشر کردم. از همه همکارانم که من را با مهر در این آهنگ همراهی کردند، صمیمانه تشکر و قدردانی می‌کنم. سراسر این کار در عرض یک هفته و با عشق برای ماه‌چهره عزیز به سرانجام رسید. به‌ جرأت می‌توانم بگویم که این قطعه بعد از مدت‌ها پروژه‌ای بود که من در آن همدلی بین جامعه موسیقی را احساس کردم و دوباره دلگرم شدم. همان‌طور که گفتید بسیاری معتقدند که من و ماه‌چهره به همدیگر شباهت داریم. حتی پیام‌های زیادی برای من و او می‌آمد که ما را با همدیگر اشتباه می‌گرفتند. حتی یک‌بار ماه‌چهره به من گفت: وقتی من را با تو اشتباه می‌گیرند، چون خیلی صدای تو را دوست دارم و از شنیدن آن لذت می‌برم به آن‌ها می‌گویم: بله من مهدیه محمدخانی هستم و بعدش کلی می‌خندید. قرار بود پروژه‌های زیادی را خارج از کشور باهم پیش ببریم که متأسفانه فرصتش فراهم نشد. از فوت او ضربه بسیار سنگینی خوردم و احساس کردم بخشی از وجودم را از دست دادم. حال از صمیم قلب خوشحالم که این قطعه را به یاد او منتشر کردم و هنوز پیش خودم می‌گویم حیف و صد افسوس که او دیگر در میان ما نیست.

می‌دانم که فارغ‌التحصیل رشته مهندسی معماری هستید. ارتباط این رشته با موسیقی دقیقاً چیست؟

باورم این است که هر انسانی با عشق به موسیقی به دنیا می‌آید و موسیقی مثل یک محبت در وجودش نهادینه می‌شود. این نعمت بزرگی است که متأسفانه ما گاهی از آن غافل می‌شویم. من از کودکی نسبت به موسیقی، ملودی و ریتم‌ها حساس بودم و دقت بسیاری در شنیدن به خرج می‌دادم. از کودکی هر ترانه‌ای را که می‌شنیدم، شروع به تکرار و تقلید آن می‌کردم. این کار مثل زنگ تفریح و بخش آرامش‌بخش در زندگی‌ام بود. ماجرای خوانندگی من هم برای خودش می‌تواند جالب باشد. راستش در دوران نوجوانی‌ام، پدر و مادرم ساعاتی از روز را خانه نبودند و ازآنجایی‌که خجالت می‌کشیدم جلوی آن‌ها بخوانم، این امکان در آن فرصت برایم فراهم می‌شد تا بتوانم تمرین کنم. به‌این‌ترتیب، آواز سال‌های سال و در خفا همراه من بود. تا زمانی که دانشگاه قبول شدم و بعد به یاد این افتادم که اولین آرزوی کودکی‌ام این بوده که خواننده شوم. به همین خاطر این قضیه را جدی گرفتم و به آموزشگاه موسیقی رفتم و به‌صورت آکادمیک آموزش دیدم. همان‌طور که اشاره کردید رشته تحصیلی‌ام مهندسی معماری بود که البته آن را بی‌ربط با موسیقی هم نمی‌دانم.

 

بیشتر بخوانید: جایزه بهترین فیلم جشنواره زنان ایتالیا به مستند «میدان سابق جوانان»

 

مهدیه محمدخانی و شجریان

 

یکی از جوانان حاضر در کارگاه آوازی روانشاد شجریان بودید. چطور در این کارگاه‌ها پذیرفته شدید؟

ماجرای پذیرفته شدنم در کارگاه استاد شجریان به شهریور سال 90 بازمی‌گردد که من به همراه خانواده و استاد آوازم «غلامرضا رضایی» برای دیدن کنسرت استاد شجریان به استانبول رفته بودیم. در آنجا فرصتی دست داد که من با استاد ملاقاتی داشته باشم و از ایشان خواهش کنم هر زمان که به ایران آمدند اجازه بدهند تا خدمت‌شان برسم و برایشان بخوانم. خوشبختانه استاد تمایل نشان دادند که صدای من را همان‌جا و همان زمان بشنوند و دوستان فضایی را مهیا کردند تا بتوانم برایشان بخوانم. استاد شجریان با دقت تمام گوش کردند، چشم‌هایشان را بستند و گفتند: «حس صدایت خوب است و خوب می‌خوانی. زمانی که به ایران بازگشتم بیا تا سی‌دی‌ها را به تو بدهم تا بتوانیم باهم کار کنیم.» من از ایشان تشکر کردم، اما راستش آن زمان اصلاً نفهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده. استاد آوازم آقای رضایی همان لحظه به من گفتند: «مهدیه جان تبریک می‌گویم. استاد شما را در کارگاه آوازی پذیرفت. تازه آنجا فهمیدم که چه اتفاق بزرگی برایم افتاده است.» این شد که به کارگاه‌های ایشان رفتم و در آن دوره حاضر شدم. البته بعدازآن متأسفانه استاد تا مدتی نتوانستند به ایران برگردند، اما هر زمان که ایران بودند و کارگاه‌ها برگزار می‌شد، این توفیق را داشتم که خدمت‌شان برسم. واقعاً استاد شجریان مانند یک پدر در فضای موسیقی، من را حمایت کردند و مشکلاتم را می‌شنیدند. به همین دلیل، هیچ‌گاه نمی‌توانم مهری را که آن سال‌ها نسبت به من داشتند، از یاد ببرم. برخی می‌گویند: «مگر تو چقدر شاگرد استاد شجریان بودی که این‌قدر از لطف و محبت‌شان صحبت می‌کنی؟» من در جواب می‌گویم: «بحث من در این مورد، بحث هنرجو بودن نیست. گاهی بعضی انسان‌ها از برخی مرزها رد می‌شوند و یک اتفاق معنوی در درون تو به وجود می‌آورند.»

سال‌هاست که خوانندگی می‌کنید. با توجه به مسائلی که در این زمینه برای زنان وجود دارد آیا تمایل دارید از چالش‌هایی که تا امروز در مسیر موسیقی داشته‌اید، بگویید؟

راستش را بخواهید در کشور ما در مسیر خانم‌های خواننده و نوازنده مشکلات و چالش‌های بسیاری وجود دارد. اگر فقط بخواهم به چند مورد اشاره کنم باید بگویم که یکی از آن‌ها ریشه در تعصبات و نگاه تلخ برخی از مردم جامعه دارد. دیدگاه برخی از خانواده‌ها به موسیقی و بالأخص آواز زنان نگاه مطلوبی نیست. در این سال‌ها، هنرجویان بسیاری داشته‌ام که با چشمان گریان و اضطراب فراوان به کلا‌س‌ها می‌آمدند و می‌گفتند که ما عاشق آواز خواندن هستیم، ولی همسر یا پدر و مادرمان با حضور ما در این عرصه مخالف‌اند و به‌محض مطرح کردن این موضوع با ما برخورد بدی می‌کنند. به همین دلیل در تمامی این سال‌ها رنج فراوانی دیده‌ام که متأسفانه از بستر خانواده‌ها و ناآگاهی برخی از مردم برآمده است؛ این نمونه یکی از چالش‌های بسیار اساسی و مهم در آغاز کار موسیقی برای بانوان در ایران است. موضوع دوم که خیلی تأثیرگذار است، عدم همدلی و همت جامعه موسیقی در رابطه با حضور زنان در این عرصه است. البته این را بگویم که بسیاری از همکارانمان از آواز و نوازندگی زنان حمایت کردند و بعضی‌ها هم در جهت افزایش گروه‌های موسیقی با حضور زنان کوشیدند، اما همچنان این تعداد از حمایت‌ها در مقایسه با تعداد زنانی که تمایل دارند در این مسیر گام بردارند، بسیار کم است.

با توجه به وجود محرومیت و ممنوعیت‌ها برای خوانندگی زنان یکی دیگر از چالش‌های اساسی، مشکل نبود تهیه‌کننده و اسپانسر است‌ که کار را بیش‌ازپیش دشوار می‌کند. با شرایط اقتصادی حاکم شما برای تولید هر اثری هزینه‌های بسیار زیادی باید پرداخت کنی. هر اثری که از ابتدا شروع می‌شود از آهنگ‌سازی تا دستمزد نوازنده‌ها، عکاس، تبلیغات، پخش آلبوم و غیره... هزینه‌های بسیاری می‌طلبد که در صورت نبود تهیه‌کننده خود خواننده باید همگی را تقبل کند. این قضیه تا کی می‌خواهد ادامه پیدا کند؟ مسلماً از یکجایی به بعد خانم‌ها دیگر نمی‌توانند فعالیت کنند. صداهای خوبی در سراسر ایران وجود دارد ولی به دلیل مشکلات فرهنگی، معضلات خانواده و مشکلات اقتصادی امکان فعالیت برای این دسته از افراد در این دوران اصلاً فراهم نیست.

 

مهدیه محمدخانی

کمی هم درباره ماجرای ممنوع‌از کاری خودتان برایمان توضیح بدهید...

سال 93، 94 که به دادگاه احضار شدم، به من پیشنهاد دادند که در جاهای مختلف برای زنان کنسرت بگذارم، ولی من نپذیرفتم؛ چراکه اعتقادی به این موضوع ندارم و فکر می‌کنم چیزی را که به آن اعتقادی ندارم، نباید انجام بدهم. بعدازآن بود که کنسرت‌هایم را خارج از ایران برگزار کردم. اخیراً می‌خواستم کار تئاتری را انجام دهم که بحث موسیقی و آواز نبود، اما گفتند که من در ایران ممنوع ‌ازکارم. همیشه در کنار آواز به بازیگری علاقه داشتم و بارها بازی من مورد تایید بسیاری از استادان این عرصه قرار گرفته. خارج از ایران در فیلم کوتاهی به نام «ما هم آلوده‌ایم» به کارگردانی بیتا مفاخری نقش‌آفرینی کردم که تجربه بسیار خوبی بود. اما خیلی غم‌انگیز است که در کشور خودم نمی‌توانم این کار را انجام بدهم. متأسفانه به ما در خانه پدری خودمان می‌گویند: «نخند و نخوان اما به خانه همسایه که رفتی هر کاری دلت خواست بکن.»از این گفتید که به شما پیشنهاد اجرای کنسرت برای بانوان را دادند اما خودتان نیک می‌دانید که در بسیاری از شهرستان‌های کشورمان حتی از روی صحنه رفتن بانوان در قالب گروه‌های مختلف هم جلوگیری می‌شود، چه رسد به برگزاری کنسرت بانوان. 

در این شرایط از نگاه شما زنان جامعه موسیقی دقیقاً باید چه کنند؟

سال93 به همراه گروه «شهنوا» کنسرتی به یاد بانو «قمرالملوک وزیری» برگزار کردیم که بیشتر یک اتفاق فرهنگی و هنری بود. متأسفانه دیگر هیچ‌گاه کنسرتی برگزار نکردم و آن اجرا اولین و آخرین فعالیت هنری من در ایران بود که بعدازآن هم حواشی بسیاری داشت. با خودم عهد کردم که تا این وضعیت درست نشده دیگر در ایران کار نکنم. به همین دلیل خیلی با معضلات اجرای زنان در ایران درگیر نیستم، اما اخبارش را دورادور شنیده‌ام.

خواسته شما به‌عنوان یکی از زنان هنرمند این سرزمین چیست؟

بزرگ‌ترین‌ خواسته‌ام حمایت و درک مردم است. شرایط کاری هنرمندان به‌خصوص فعالیت بانوان در عرصه موسیقی باید موردتوجه قرار بگیرد. وقتی صدای زنان که صدای نیمی از صدای مردم ایران و جهان است از هنر یک کشور حذف می‌شود، طبیعتاً در روح و روان مردم آن جامعه اثرگذار خواهد شد. معتقدم اگر مردم و تمامی اهالی موسیقی برای حضور زنان یک‌صدا شوند، اتفاقات خوبی در این زمینه خواهد افتاد.

پیش از اجازه فعالیت یا ممنوعیت کار برای بانوان در کنسرت‌های عمومی باید به نکته‌ای بنیادین یعنی آموزش هنر برای بانوان در ایران هم پرداخت. با این توضیح، در بخش آموزش موسیقی، شرایط آموزش به زنان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

الآن حدود چهار سال است که تدریس می‌کنم. در مورد میزان استقبال زنان باید بگویم که اصلاً فکر نمی‌کردم این تعداد از زنان به آواز علاقه داشته باشند. این حجم از علاقه باورنکردنی است. واقعاً روزی نیست که پیام برای تدریس آواز نداشته باشم. خوشحالم در سال‌های اخیر تعداد کسانی که آواز می‌خوانند، روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

از نگاه شما، با وضعیت حاکم بر رسانه ملی، برای معرفی موسیقی و جهت‌دهی مناسب ذائقه شنیداری مخاطبان از چه راهکاری باید استفاده کرد؟

صداوسیما یکی از بزرگ‌ترین مراجع اطلاع‌رسانی در هر کشوری است. ما در کشورمان مفتخریم به فرهنگ و تاریخ غنی، اما متأسفانه این روزها به بدترین شکل خوراک موسیقیایی، دارد به مخاطبان تزریق می‌شود. در این دوران، محتوا دیگر حرف اول را برای ارائه کار نمی‌زند‌ و معیار اصلی انتخاب‌ موسیقی، مجوز دادن‌ها و کنسرت‌ها، گردش مالی و نفع اقتصادی بعضی از آدم‌ها است. از نگاه من، تمام ژانر‌های موسیقی باید وجود داشته باشد اما هرکدام از آن‌ها در بهترین نوع خود و با بهترین کیفیت باید ارائه شوند. در وضعیت اسفناک این روزها تنها باید به حضور و فعالیت هنرمندانی که متعهد و آگاه هستند دل‌خوش و امیدوار بود. معتقدم جامعه ایرانی باید تلاش کند تا آگاهی خود را بالا ببرد و ذائقه شنیداری خود را به دست تبلیغات و ابزارهایی که وجود دارد نسپارد و البته بداند آنچه سال‌ها از آن به‌عنوان اصالت و موسیقی اصیل ایرانی صحبت می‌شود، دقیقاً چیست. در آخر هم امیدوارم در سال‌های آینده معضل محدودیت صدای زنان و مشکلات پیش روی تمام هنرمندان کم و در ادامه به‌کلی برطرف شود.

در پایان شاید خوب باشد کمی درباره استاد «محمدرضا شجریان» سخن بگویید؛ شما فکر می‌کنید چه عواملی باعث شد استاد شجریان به جایگاهی که داشت، برسد؟

پیش از هر چیز لازم می‌دانم این فقدان بزرگ را به خانواده استاد، جامعه موسیقی و دوستدارانشان تسلیت بگویم. استاد محمدرضا شجریان یکی از مهم‌ترین چهره‌های موسیقی ایران در دوره معاصر و در این قرن بود. ایشان پلی بین هنرمندان قدیم و نسل امروز ما بود و اگر دقت کنید می‌بینید کارهای این هنرمند فقید را آدم‌های مختلف در گروه‌های سنی گوناگون دنبال می‌کنند. البته استاد شجریان تنها به خاطر فعالیت‌های موسیقایی‌اش محبوب نبود، بلکه در کنار آواز، درس آزادگی، شجاعت، مهربانی، امیدواری و تلاش بی‌وقفه را به همه داد. خسرو آواز ایران‌ با آن صدای جادویی توانست به میراث فرهنگی ما جان دوباره ببخشد، با اشعاری از مولانا، حافظ، سعدی و... ما را بیشتر با ادبیات آشنا کند و همیشه معتقد بود که ادبیات و آواز به هم گره خورده و آواز هست که می‌تواند به ادبیات جان ببخشد. امیدوارم نسل ما در حفظ و اشاعه میراث گران‌قدری که استاد برای ما به یادگار گذاشت، کوشا باشد و همه ما همت کنیم و راه این بزرگ‌مرد را ادامه بدهیم.

 

منبع: همدلی