دنیای قلم -مریم فراهانی- پایان امتحانات، بهجای جشن یادگیری، برای برخی دانشآموزان با صحنههایی عجیب همراه است: پارهکردن کتابها، پرتاب آنها در خیابان یا حتی سوزاندنشان. این رفتار فقط یک شوخی یا تخلیه هیجان نیست؛ بلکه نشانهای از یک زخم عمیق در نظام آموزشی است. هرچند ممکن است برخی این رفتار را واکنشی طبیعی به فشار امتحانات بدانند، اما کارشناسان آن را نشانهای هشداردهنده تلقی میکنند.
دکتر نسرین آقاجانی، روانشناس تربیتی، میگوید:«این رفتار، نوعی واکنش عاطفی به یک نظام آموزشی فرساینده و مبتنی بر حفظیات است. وقتی دانشآموزان در تمام طول سال با اضطراب، فشار نمره، و رقابت بیوقفه روبهرو هستند، پایان امتحان برایشان نه رهایی از نادانی، بلکه فرار از رنج است.»
به گفته او، پاره کردن کتابها، گاه نمادی ناخودآگاه از تنفر نسبت به مدرسه، آزمون، و حتی خودِ یادگیری است؛ نشانهای از بیمعنا بودن محتوا و روشهای تدریس برای نسل امروز.
در شبکههای اجتماعی، گاهی ویدیوهایی از این رفتارها منتشر میشود که برخی آن را «خندهدار» و برخی دیگر «تأسفبار» میدانند. اما در پسِ این صحنهها، پرسش مهمتری پنهان است: چرا دانشآموزان، کتابهایی را که باید دوست داشته باشند، دشمن میپندارند؟
کارشناسان آموزشی بر این باورند که ریشه این مشکل در ساختار آموزشی است که بهجای تقویت انگیزه درونی، بر نمرهمحوری، کنکور و فشار بیرونی استوار شده است. وقتی آموزش به وظیفهای اجباری تبدیل میشود و کتاب درسی تنها وسیلهی عبور از سد امتحان باشد، عشق به یادگیری از بین میرود.
ایجاد پیوند عاطفی بین دانشآموز و کتاب، از طریق شیوههای تدریس فعال و کاربردی
کاهش فشار نمره و رقابت و تمرکز بر یادگیری عمیق
آموزش مهارتهای زندگی و تفکر انتقادی، بهجای محفوظات خشک
برای درک بهتر این رفتار، با چند دانشآموز دبیرستانی که در پایان امتحانات دست به پارهکردن کتابها زده بودند، گفتوگو کردیم. پاسخهای آنها نه از سر بیاحترامی به علم، که بیشتر از خستگی، خشم و بیگانگی با محتوای آموزشی حکایت دارد.
امیررضا، دانشآموز پایه دوازدهم میگوید:
«وقتی هر روز فقط درس حفظ میکنیم و دنبال نمره و تست و کنکوریم، دیگه از کتاب زده میشیم. نه وقت نفس کشیدن داریم، نه چیزی که میخونیم به کارمون میاد. پارهکردن کتاب برای من یعنی دیگه تموم شد این فشار وحشتناک!»
زهرا، دانشآموز پایه نهم میگوید:
«ما نه فیلم دیدیم، نه اردو رفتیم، نه تفریحی داشتیم، فقط درس و درس و استرس. معلم میگه اگه نمره نیاری بدبخت میشی. امتحان که تموم شد، انگار یه کوه از روم برداشته شد. اون لحظه فقط میخواستم کتابا رو نابود کنم، چون برام سم شده بودن.»
سینا، دانشآموز پایه یازدهم هم میگوید:
«من عاشق خوندنم، ولی این درسایی که زورکی میدن و هیچی ازش نمیفهمیم، فقط وقتمونو میگیرن. کتابی که توش هیچی از زندگی یاد نمیگیری، به چه دردی میخوره؟»