دنیای قلم - عباس عبدی: امروز آخرین روز كاری روزنامه در سال ۱۴۰۲ است. اگر بخواهم مهمترین ویژگی سال ۱۴۰۲ را بیان كنم، سپس نتیجه بگیرم كه در سال ۱۴۰۳ چه اتفاقی یا تحولی باید روی دهد، در این صورت خواهم گفت كه ۱۴۰۲، پایان یك رویا و خیال بود و ۱۴۰۳ فرصتی برای بیدار شدن و تغییر است. گرچه این خواب و رویا یك بار دیگر هم در دوره احمدینژاد از سوی اصولگرایان دیده شد و نتایج آن را همه به چشم دیدند.
دولتی كه در تابستان ۱۳۸۴ آمد و اصولگرایان را چنان به وجد آورد در ادامه مهمترین بحرانهای كشور را رقم زد، در سال ۱۳۹۰ به خانهنشینی اعتراضی رییسش منجر شد و تقریبا اغلب اصولگرایان در بهار سال ۱۳۹۰ روزشماری میكردند كه هر چه زودتر دوره آن دولت سرآید و از شرش راحت شوند. آرزوی خلاصی از كس و دولتی كه در آغاز، رای دادن به او را ناشی از توصیه امام زمان(عج) میدانستند و از او استقبال فراوانی كردند، در پایان با الصاق مُهر جریان انحرافی بر پیشانی او و طرفدارانش بدرقهاش كردند. زدن همین مهر انحرافی موجب شد كه اصولگرایان به غلط خیال خود را راحت كنند كه اگر منحرف نشویم و یكدست بمانیم، حتما میتوانیم موفق شویم؛ پس درسی را كه باید از آن دوره میگرفتند، نگرفتند. از این رو با آمدن روحانی اسب خود را زین كردند كه در نوبت بعدی دوباره یكدستی و خالصسازی را بهصورت جدیتر تجربه كنند كه از ۱۳۹۸ آغاز كردند و به خیال خود فرآیند خالصسازی را در ۱۴۰۰ به پایان رساندند. چرا خیال؟ چون تصور نمیكردند كه خالصسازی توقفناپذیر است و این را در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ به خوبی دیدند كه هنوز گروههایی از خودشان هستند كه باید همچنان مشمول پاكسازی و خالصسازی شوند. در هر حال ۱۴۰۰ جریان یكدستسازی كامل و همزمان وعدههای رنگارنگ به مردم داده شد. قطعا در دادن این وعدهها دروغ نمیگفتند. یعنی اینگونه نبود كه بدانند انجام این وعدهها شدنی نیست و آگاهانه برای فریب دادن مردم چنین وعدههایی میدهند.
آنان اصلا دركی از ضرورتهای این وعدهها و توان خودشان نداشتند. به صورت سادهانگارانهای گمان میكردند كه پیشینیان یا نمیخواستند مسائل را حل كنند یا نمیتوانستند و راهحل مسائل خیلی ساده است و ما چون یكدست شویم فوری آنها را حل میكنیم. ماجرای واكسن كه زمینه واردات آن پیشتر آماده شده بود، به آنان كمك كرد كه در پاییز ۱۴۰۰ موفقیتی ناخواسته و در ابتدای دولت به نامشان ثبت شود. كسانی كه اصولا میانهای با واكسن هم نداشتند!! ولی گذشت زمان نشان داد وعدههای اصلی آنان نه تنها محقق نمیشد كه از وضعیت موجود هم دورتر میشدند.
هنگامی كه مردم اعتراض میكردند كه آن وعدهها چه شد؟ گفتند: صبر كنید. بادنجان هم هفت ماه طول میكشد تا كاشته و به بار برسد. البته خدا پدرشان را بیامرزد كه به پسته استناد نكردند كه حدود ۷ سال لازم است تا به بار برسد. ۷ ماه كه سهل است ۲۰ ماه تا سال ۱۴۰۱ هم گذشت و خبری از تحقق وعدهها نشد كه نشد. فشار به زندگی مردم و روند كاهشی نمودارهای رفاهی در گزارشهای رسمی ثبت شده است. پس سال ۱۴۰۲ آخرین سال این خواب شیرین یكدستی بود كه نه تنها هیچ تحول مثبتی را شاهد نبودیم، بلكه انتخابات اسفند ماه نیز نشان داد كه مردم ناامیدند و اصولا امیدی به تحقق هیچ وعدهای باوجود سیاستهای اصولگرایانه ندارند و این نتیجهای بدیهی نه فقط برای مردم، بلكه برای عموم نخبگان و حتی بسیاری از دولتیهاست. برای دولت فرصتی جهت ادامه سیاستهای سه سال اخیر باقی نمانده است. به طور قطع سال آینده هم به دلایلی كه روشن است جرات اتخاذ تصمیمات مهم ندارند. هم به علت انتخابات امریكا و هم به دلیل وارد شدن به انتخابات سال ۱۴۰۴ و هم وضعیت فشار اجتماعی و بیاعتمادی كه اكنون نزد مردم وجود دارد. روشن است كه این رویا فاقد واقعیت بود. خیال یكدستی مثل یك حباب كنار دریا تركید. پس میتوان سال ۱۴۰۳ را سال ضرورت بیداری از خواب گران و پذیرش تغییر دانست. كلیت سیاستهای جاری باید در سه عرصه داخلی، اقتصادی و بینالمللی تغییراتی جدی را به اجرا بگذارد. مقدم بر هر چیز در حوزه داخلی است. البته نیروهای داخلی نیز باید همراهی كرده و مطالبات خود را با واقعیات و نیز خیر عمومی سازگار كنند. به نظرم سال ۱۴۰۳ شاید یكی از آخرین فرصتها برای بیدار شدن و بازگرداندن امور جامعه به ریل وحدت و پیشرفت است.