دنیای قلم - احمد زیدآبادی: لباسها را كه میگیرد، چشمهایش خیس است. میگویم: همه نو است! با چشمهای تر میخندد و میگوید: نو نبود، نمیگرفتم! حرفش برایم تكراری است در این سالهایی كه پی رتق و فتق امور مستمندان و دردمندان است، دانستهایم برای آنها بهترینها را میخواهد. غذای مانده و لباس پوشیده شده و اضافه آمدههای دیگران به كارش نمیآید.
معتقد است كسی كه خوبی میكند و به دیگران كمك میكند باید ممنون كسانی باشد كه به او فرصت خوبی كردن میدهند! وقتی باور داریم صدقه دادن رفع بلاست باید قبول كنیم كه صدقهبگیر اگر نبود، بلا میماند. البته این گفته را صد درصدی نمیكند. حرفش نیم شوخی و نیم جدی است. اما درست كه نگاه كنیم بیراه هم نمیگوید. گذشته از آن دل اگر دل باشد، نمیتواند از كنار دیگران بیتفاوت بگذرد.
شادیشان شادش میكند و زخم نشسته بر جان و تن آنها رنجورش میكند. ناله دیگران عذابش میدهد و تن برهنه آدمی در سرمای زمستان دلش را به درد میآورد. وقتی زمستان به انتها میرسد و برای نو كردن جامه به فروشگاهی وارد میشود دلش میخواهد آنقدر پول داشته باشد تا برای هر رهگذر نیازمندی كه از جلوی فروشگاه رد میشود و با حسرت به لباسهای پشت ویترین نگاه میكند، لباس نویی بخرد. میدانم چنین آدمهایی كم هستند. میدانم آنچه گفتم بیشتر به رویا میماند. ولی همین رویاهاست كه امید میآفریند و همین امیدهاست كه رویاها را واقعیت میبخشد. (همهاش را نه ! بخشی از آن را!) گذشته از آن همین باورهاست كه ارزش دیگران را در زندگی آدمها بیشتر میكند. بهار و نوروز كه میشود این ارزش و ضرورت توجه به آدمهای دور و برمان بیشتر میشود. آدمهایی كه با شادی و لبخندشان بهار زیباتر میشود.
گمانم عیدی دادن، لباس نو پوشیدن، خانه را آب و جارو كردن و به خویشان و نزدیكان سر زدن ریشهاش در همین خاصیت بهار داشته باشد. خاصیت زایندگی، نو شدن، زیبا شدن و سخاوتمند شدن. لطفا چشم بر زیباییهای كنار بهار نبندید. فرصت خوبی به دیگران و كمك به نوع نیازمند را از دست ندهید. ببخشید! از دست ندهیم! یا حق! آمدن بهار و نوروز مبارك همه كسانی كه سخاوتشان بهار و عید دیگران را شادتر میكند.