دنیای قلم - عباس عبدی: یكی از مشكلاتی كه در سیاست خارجی ایران به وجود آمده، شكاف میان رویكرد رسمی و نگاه مردم است. به نظر میرسد كه بیتوجهی به این مساله مشكلات فراوانی را هم برای سیاست خارجی و از آن مهمتر در سیاست داخلی ایجاد كرده است. این شكاف كمابیش در همه كشورها وجود دارد، آنچه مهم است ژرفای این شكاف است. برای نمونه در برخی كشورهای اروپایی افكار عمومی در برابر اوضاع منطقه یا متعادل یا حتی به سود جریان فلسطین و علیه اسراییل هستند.
ولی دولتهای آنان قدری از این رویكرد دورند و به سود اسراییل و در جنگ اخیر علیه مردم فلسطین هستند. از نظر افكار عمومی چنین شكافی تا حدی قابل تحمل است، زیرا مبانی موضعگیری افكار عمومی و دولتها در سیاست خارجی تا حدی تفاوت میكند. افكار عمومی به حقوق بشر و نفی خشونت حساسیت بیشتری دارد. تصاویر كشته شدن كودكان و زنان و تخریب منازل مردم بیگناه برای آنان در اولویت است. در حالی كه حكومتها به اولویتهای سیاسی و منافع ملی یا منافع شخصی خود نظر میكنند، از این رو چنین شكافی پیش میآید.
ولی افكار عمومی در نهایت بر سیاست رسمی اثرگذار است، حتی اگر آن را كاملا با خود همسو نكند. همیشه میان این دو رویكرد تعامل و بده و بستان و اثرگذاری در جریان است و نكته بسیار مهم این است كه اینها دو مولفه قدرت در یك كشور هستند كه در نهایت به تقابل و تعارض نمیرسند یا اگر برسند خیلی زود به نفع افكار عمومی متحول میشوند. در ایران چنین تفكیكی را نظام و ساختار رسمی نمیپذیرد و اجازه نمایش آن را نمیدهد. در نتیجه و در مرحله اول از یك مولفه مهم قدرت كه همان افكار عمومی است به ویژه در پیشبرد سیاست خارجی محروم و در مرحله بعد اعتبار قدرت رسمی در داخل نیز به چالش كشیده میشود.
با این مقدمه میخواهم به این نكته بپردازم كه موضع مطلوب سیاسی ایران درباره فلسطین چه میتواند باشد؟ در اولین گام باید مرز میان موضع رسمی و افكار عمومی را تفكیك كرد حتی اگر شبیه یكدیگر باشند، باز هم باید استقلال نسبی داشته باشند. افكار عمومی میتواند با حضور در خیابان خود را نشان دهد، احساسات خود را بروز دهد. هیچ مرزی برای موضعگیری خود نمیشناسد. نیازی به تعطیل كردن دانشگاه و سایر مراكز برای حضور مردم در خیابان نیست. نیازی به تداركات وسیع برای اینگونه حضورها هم نیست. از سوی دیگر موضع رسمی باید روشن باشد. دو رویكرد كلی در حال مساله فلسطین وجود دارد. رویكرد دولت واحد و رویكرد دو دولتی. رویكرد دولت واحد به سه شكل قابل تحقق است. اول، حذف كامل فلسطینیها از نوار غزه و كرانه باختری و اخراج یا كشتن آنان و حتی حذف و انحلال موجودیت فلسطینیهای ساكن در مناطق پیش از جنگ ۱۹۶۷. این یعنی حل مساله بهطور كامل به سود اسراییل و مطابق آرمان تندروهای یهودی است. البته رویكرد مزبور مبتنی بر آرمانِ از نیل تا فرات است و باید سراغ اردن و سوریه و لبنان هم بیاید. بنابراین چنین دولت واحدی نه شدنی است و نه محدود به فلسطین كنونی است.
شكل دوم، تصور نابودی اسراییل و یهود و ریختن آنان در دریاست. چنین رویكردی به معنای بازگشت به پیش از مهاجرت یهودیان به منطقه یعنی پیش از قرن بیستم است. این نگاه به معنای نابودی یهود است و در تصور فعلی نمیگنجد. ضمن اینكه این كار به دست فلسطینیها به تنهایی ممكن نیست و كشورهای دیگر نیز انگیزهای برای این كار ندارند و اصولا وحدتی میان آنها برای این اقدام وجود ندارد و صد تا مشكل دیگر.
شكل سوم كه بهطور ضمنی ایران از آن حمایت میكند، دولت واحد در سرزمین فلسطین از طریق رفراندوم است كه به منزله نفی دولت یهود است. این ایده نیز در شرایط كنونی و با خشم و نفرتی كه وجود دارد جز با عبور از دریای خون شدنی نیست و به نوعی مثل راه اول است. به علاوه این جزییات كه یهودیان شامل چه كسانی میشوند نیز در ابهام و ایهام گذاشته میشود. شاید در صورت ادامه طولانیمدت و خشونتبار وضع كنونی به لحاظ ذهنی كسانی با این ایده موافق شوند، ولی واقعیت این است كه زمینهها برای حضور مشترك دو ملت در ساختار واحد عملا در حد صفر است، ضمن اینكه به علل روشن یهودیان دست بسیار بالاتری خواهند داشت.
راه دوم طرح دو دولت و تشكیل دولت مستقل فلسطینی است كه ظاهرا با همه موانعی كه وجود دارد و مشكلات مهم آن از قبیل امنیت اسراییل، مشكل پناهندگان و وضعیت بیتالمقدس و شهركهای یهودینشین و نیز حدود جغرافیایی مرزها این طرح ایده عملیتری نسبت به موارد قبلی است، به ویژه كه بخشی از این راه پیموده شده است، و اكنون نیز ایالات متحده و غربیها برای خروج از بنبست میكوشند كه آن را اجرایی كنند. از دید كارشناسان عملی بودن این طرح روی كاغذ ساده است، ولی رسیدن آن به نتیجه بسیار سخت اگر نگوییم ممتنع است. به نظر میرسد كه این ایده با سیاست رسمی ایران تطابق ندارد، ولی راهحل بهتری وجود دارد و تاكید بر احترام به حقوق حقه ملت فلسطین بر اساس خواست آن ملت. خواست ملت فلسطین نیز از خلال نمایندگان و دولت واقعی برآمده از این ملت شناخته میشود. اتخاذ هر موضعی فراتر از این موضع، یعنی حركت به سوی راهحل یك دولتی، همان موضعی است كه موجب حساسیت افكار عمومی میشود و آن را همسو با منافع خودشان و ایران تلقی نمیكنند. در این چارچوب میتوان در قالب قطعنامههای شورای امنیت و دیگر قوانین بینالمللی اسراییل را به صراحت محكوم و از مظلوم دفاع كرد. ولی فراموش نكنیم كه خیلی از مسلمانان دیگر و حتی شیعیان هستند كه زیر بار ظلم و فشار حكومتهایشان قرار دارند و ایران مطابق منافع ملی خود نسبت به آنان رفتار میكند و مردم هم میپذیرند، هر چند مواضع مردمی خود را دارند. ركن اساسی هر پیشنهادی باید در درجه اول تفكیك میان مواضع رسمی و افكار عمومی و استقلال افكار عمومی باشد و در درجه دوم مواضع رسمی بیانگر حفظ منافع ملی كشور باشد. شكافی كه میان افكار عمومی مردم با مواضع رسمی در موضوع فلسطین رخ داده هزینههای سنگینی را بر سیاست خارجی تحمیل میكند و اتفاقا موجب فاصلهگیری بخشی از مردم با تبلیغات رسمی در موضوع فلسطین شده است. تبلیغاتی كه اتفاقا هر وجدان آگاه و حقجو با آن همراهی خواهد كرد ولی به علت رویكرد رسمی نامنطبق بر منافع عمومی از سوی مردم طرد میشود.