دنیای قلم - مهرداد حجتی: رفتار بسیاری در شبكههای اجتماعی، رفتاری از سر شتابزدگی است. قضاوتهای آنی و صد البته خطرناك. روزی نیست كه زیر پستهایی كه دلخواه خیلیها نیست، بازدیدكنندگان عبوری، كامنتی از سر تفنن بگذارند و بروند.
اما با همان كامنت موجی از نفرت را روانه افكار عمومی میكنند. كامنتهایی كه جز الفاظ ركیك و به دور از اخلاق، چیز دیگری نیست. پیام گذار، قصدش تفریح است. اما غافل از اینكه در حال آسیب زدن است. او با هر واكنشِ ویرانگر، فرهنگ و ادبیات یك كشور را ویران میكند. «سمّی» مهلك وارد شریانهای جامعه میكند كه تا سالها همچنان در ته ذهن مردم میماند. این پدیده شوم «هُرهُری مذهبی»، پدیدهای اخلاقزدا و ضد فرهنگ است. این گروه از جامعه، به هیچ «چارچوبی» پایبند نیست. به هیچ «اصولی» معتقد نیست. اینها صرفا افرادی بیتعهدند كه به شكلی «آنارشیستی» در همه جا ظاهر میشوند و به هر میراثی لگد میزنند. حال آن میراث یك فكر باشد، یا صاحب فكر. یك اثر باشد یا صاحب اثر . یك سرمایه بزرگ اجتماعی باشد یا یك سرمایه فرهنگی یا سیاسی. قصد فقط ویرانگری است. قصد لگد زدن به این و آن است. قصد جلب توجه از طریق «پردهدری» است. نوعی خودنمایی بیمارگونه كه جز ویرانی، هیچ دستاوردی ندارد. «پوپولیسم» در پیوند با چنین افرادی پدید میآید.
خاستگاه رفتار تودهای چنین جایی است. چنین رفتاری فاقد هویت و عقلانیت است، چون اساسا به هیچ «قاعدهای» استوار نیست. محكم نیست. ارزان و بیاستوار است. چنین رفتاری عمدتا دنبالهرو است. مقلد است. مادام تحت تاثیر دیگران است، چون از خود، «فكر مولّدی» ندارد. فكری مستقل كه بتواند قائم به خود تصمیم بگیرد. فقط میداند كه آمادگی هیاهو دارد. یك انرژی متراكم كه باید زود آن را آزاد كند. وقتی آن انرژی با نفرت توأم میشود، ویرانی پدید میآورد. چنین افرادی حوصله هیچ مطالعهای را ندارند. آنها اساسا اهل پژوهش نیستند. اهل گذرند، نه درنگ! مثل سرنشین یك اتومبیل در حال گذر كه مناظر را عبوری میبیند. چنین افرادی حتی برای خود هم وقت ندارند. بیحوصلهاند. خشمگیناند. بیآنكه بدانند علت آن خشم و راه علاجش چیست. به همین خاطر گاه احساس پوچی میكنند. احساس بیهویتی، بیهدفی. با كمترین توجه دیگران به وجد میآیند و با كمترین بیتوجهی به خشم! آستانه انفجارشان بالاست. آستانه خروششان. مشتشان زودتر از زبانشان به حرف میآید! سیاسیون پوپولیست - نظیر ترامپ - از میان چنین افرادی یار پیدا میكنند. افرادی پای كار كه همواره آماده كنشند. آماده بروز هیجانات مخرب! نظیر آنچه در یورش به عمارت كنگره امریكا رخ داد. آسیب به دیگران، كشتن یا گروگانگیری! آنها چشمها را میبندند و یك نفس فریاد میزنند. فریادی كه از درونش جز دشنام چیزی شنیده نمیشود. پیام خشونت و وحشت! پیامی سراسر برای ویرانی! تغذیهكنندگان چنین رفتاری، رهبر یا رهبرانی هستند كه به هیچ اخلاقی پایبند نیستند.
در مرام آنها همواره «هدف وسیله را توجیه میكند». در چنین مرامی، میتوان به آسانی دروغ گفت، تهمت زد و ریاكاری كرد! شب را روز و روز را شب جلوه داد! همین ویژگی دور از حقیقت، اما در لباس «حقیقتنمایی»، آنها را جذاب و عامهپسند میكند! آنها بزككنندگان روحاند! گریمكنندگان دروغ برای فروختنش به جای حقیقت! چنین افرادی، اعتماد به نفس هم دارند! پشت تریبون آشكارا غلطخوانی میكنند. تپق میزنند . ادای آدمهای باسواد را در میآورند . از زمین و زمان ایراد میگیرند. اما وقتی روبهروی آینه میایستند، چهره واقعی خود را میبینند كه به خودشان خیره شده است . خود حقیقیشان. خودی كه در همان آینه اسیرش كردهاند و مجال بیرون آمدن به او نمیدهند. ترامپ در طول چهار سال اقامت در كاخ سفید، بیش از ۳۰ هزار دروغ گفته بود! 30 هزار دروغ كه ثبت شده است! توییتر حسابش را بست! از بس كه دروغ نوشته بود! دموكراسی امریكا به چالش كشیده شده بود. اكثریتی در انتخابات، فردی را به كاخ سفید فرستاده بودند تا در بالاترین جایگاه برای همه مردم امریكا تصمیم بگیرد. آن اكثریت او را قدرتمندترین فرد جهان كرده بودند. فرمانده كل قوای بزرگترین و قدرتمندترین ارتش جهان! به همین خاطر هم وقتی به قدرت رسید، هیچ كس جلودارش نبود. هر كار كه خواست، كرد. از معاهده پاریس بیرون آمد. «اوباما كر» را ملغی كرد.
برجام را پاره و بیتالمقدس را پایتخت اسراییل كرد. همه سیاستمداران جهان، در برابر رفتارهای دیوانهوار او، دچار عجز شدند! تصویری از اجلاس سران هفت در همان سال منتشر شد كه به تصویری ماندگار بدل شد. آنگلا مركل كه دستها تكیه داده بر میز در برابر ترامپ ایستاده است و با او جدل میكند. همه سران كشورهای قدرتمند پشت سر مركل جمع شدهاند و ترامپ لجوج تنها در برابر آنها نشسته به آنها خیره شده است! تصویری به غایت عجیب از یك برهه از تاریخ! برههای كه در آن هیولایی از درون چراغ جادوی دموكراسی بیرون آمد و به ناگاه همه معادلات جهان را بر هم زد. او به پیروانش وعده جهانی بهتر را میداد. اما واقعیت چیزی دیگر بود. جهان در زمان او به ورطه پرتگاه جنگ برده شد. فروش جنگافزار بیشتر شد. راستگرایان شهامت بیشتر یافتند. عرصه سیاسی مبتذل شد. جایگاه سیاست به دروغ آلوده شد و نیرنگ جای تدبیر را گرفت!
ترامپ پس از شكست در انتخابات ۲۰۲۰، از جایگاهش در كاخ سفید سوءاستفاده كرد و مسوولان حكومتی را تحت فشار گذاشت تا نتیجه انتخابات را به سود خود برگرداند، او حتی در سر راه انتقال قدرت به بایدن كارشكنی كرد. او چند ساعت پیش از شمارش تشریفاتی آرای الكترال در ۶ ژانویه ۲۰۲۱، هوادارانش را گرد آورد و آنان را به راهپیمایی به سوی كاخ كنگره امریكا تشویق كرد كه منجر به حمله به كاخ كنگره شد. كنگره تخلیه شد. اما 5 نفر در آن آشوب جان باختند. 7 روز بعد مجلس نمایندگان ترامپ را بابت «تحریك به فتنه» استیضاح كرد كه او را بدل به تنها صاحب منصب فدرال در تاریخ كرد كه دو بار استیضاح شده است! با این حال او اینك بازگشته است تا اقدامات نیمه كاره یكسر ویرانگر خود را از سر بگیرد. نظیر ترامپ حالا همه جا هست. راستهای افراطی در هر گوشه دنیا از انزوا به در آمدهاند و قدرت گرفتهاند. نظیر همان كس كه در ایران قدرت گرفت. محمود احمدینژاد هم در زمان خود پدیدهای پوپولیستی بود. رفتار عوامانه داشت. حتی گاه گفتار و اعمال خود را انكار میكرد! اتفاقی كه رسانهای شده بود و بارها دیده شده بود، به راحتی كتمان میكرد. حرفهای عجیب و غریب میزد . جلب توجه را دوست داشت. به همین خاطر مدام كارهای عامهپسند میكرد. اوایل به جای كت، كاپشن به تن میكرد. كفشش را واكس نمیزد! به این و آن تعظیم میكرد و خودش را خاكی نشان میداد. همانطور هم هوادار پیدا میكرد. برای برخی پرونده درست میكرد، مثل مناظرهاش در انتخابات ۸۸ كه پرونده همسر رقیبش را در تلویزیون عیان میكرد! پوپولیستها، رفتار مشابهی دارند. رفتاری خارج از عرف. رفتاری برای خودنمایی . مثل همان حرف كه در سفر به خارجش گفته بود كودك دوساله در آغوش مادرش او را با انگشت نشان داده بود و گفته بود: «محمود!»
حالا اما پس از همه سالهایی كه از برآمدن احمدینژاد گذشته است و ترامپ هم جهان را در هم ریخت، گفتار غالب در جهان سیاست بار دیگر رنگ «پوپولیسم» به خود گرفته است. فرقی نمیكند كجا؟ اینجا یا آنجا، مهم غلبه گفتار عوامفریبانه است كه گاه ممكن است از دهان یك فلسفه خوانده «شبه فیلسوف» هم شنیده شود. همان كه خود را با یك فوتبالیست مشهور مقایسه كرد! گویا شبكههای اجتماعی به جای تاثیر گرفتن از اندیشمندان، آنها را زیر تاثیر خود گرفتهاند! برای دیده شدن بیشتر! شبكههای اجتماعی «مهار» جهان را در دست گرفتهاند و آینده را تحت تاثیر دیتاهای خود در آوردهاند. آنها در باز تولید رفتارهای هنجارشكنانه نقش دارند. بستر بسیاری از رفتارها در آنجا فراهم میشود. حالا میتوان یك شبه ره صد ساله رفت. درون یك قاب رقصید و تننمایی كرد و فالور جمع كرد. حرف ركیك زد و هوادار پیدا كرد. اصلا میشود یك شبه ستاره شد. «بوقی» یا «تتلو» شد. جامعه را به یك سو سوق داد. سیاست را هم دمدستی كرد. فرهنگ، هنر، ادبیات، همه و همه را سطحی كرد. سرسری و هُرهُری. روزگاری دكتر شریعتی در توصیف «شبه روشنفكران» روزگارش گفته بود: «عالمانی با دانشی به وسعت یك اقیانوس، اما با عمق یك بند انگشت!» امروز به مراتب وضع بدتر از گذشته است. سرانه مطالعه با توسعه شبكههای اجتماعی به زیر یك دقیقه در روز یا حتی هفته رسیده است. كتاب از سبد خانوار پر كشیده است. كاغذ و قلم برچیده شده و جای آن را گوشی هوشمند گرفته است. كمپانیهای تولید گوشی، برای افزایش درآمدشان، هر سال گوشی تازه روانه بازار میكنند و مصرفكنندگان برای خرید آنها صف میكشند. همه چیز همانطور پیش میرود كه بازاریابهای منفعتجو خواستهاند. تبلیغات همه جا را پوشانده است. سرعت سطحی شدن، به قدری بالا گرفته كه فرصت تدقیق را حتی از متفكرین گرفته است. صحنه به دست بنگاههای تبلیغاتی افتاده است. رسانههای دیجیتال جهان را در تسخیر خود گرفتهاند. جهان به سرعت به سوی «سطحی» شدن پیش میرود. افراد عوامفریب دست بالا را پیدا میكنند و تبلیغات آنها را از درون صندوق آرا بر میكشند. مردم دیگر فرصتی برای درنگ ندارند. برای تامل یا تعمق. همه شتاب دارند. سراسیمهاند. وقت ندارند. كار دارند. بیحوصلهاند. حوصله هیچ حرف حسابی را ندارند. هر چه حرفها سطحیتر، سادهتر و بیمایهتر، چیزی كه همه جوامع حالا از آن رنج میبرند. بسیاری از حرفها بیهیچ سند و مدركی وایرال میشوند و دست به دست میگردند. مثل روایات یكسر مجعول تاریخی از پنجاه ساله اخیر كه جامعه را دوپاره كرده است. به تردیدها و تشكیكها دامن زده و فضا را بیش از پیش غبارآلود كرده است. شاید وقت بازخوانی و بازنگری در بسیاری زمینهها فرا رسیده است. خصوصا باز شدن فضای سیاسی و انتشار مطبوعات آزاد. باید پیش از آسیب بیشتر جامعه، به اندیشمندان برای حضور پر رنگ در رسانهها بها داد. رسانه ملی را واقعا ملی كرد و از انحصار گروهی خاص خارج كرد. عرصه را باید تغییر داد. فرهنگ را از ابتذال نجات داد و دانشگاه را به محملی برای دانش و اندیشه مدرن تبدیل كرد. كشور از رواج پوپولیسم و ابتذال رنج میبرد. ابتذالی كه حتی توسط وزارت ارشاد در فیلمها ترویج میشود. این یادداشت به مثابه یك هشدار است. هشدار به آنها كه به آینده این وطن میاندیشند و از رواج سطحینگری و عوامگرایی بیمناكند.