کد خبر : 329490 تاریخ : ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر - 08:28
كتابی ما را می‌خواند كتاب تاریخ اكنون و جامعه اكنون ما بیش از همیشه اصحاب سیاست و قدرت را به خواندن خود دعوت می‌كند

دنیای قلم - محمدرضا تاجیك: یك- ریچارد رورتی، جایی می‌گوید: آدمی آرزو می‌كند كه كاش رهبران انقلاب‏های موفق كمتر كتاب‏هایی می‏خواندند كه اندیشه‌های كلی به آنها می‏داد و بیشتر كتاب‏هایی می‏خواندند كه به آنها كمك می‌كرد تا خود را در خیال‌شان با كسانی كه تابع حكومت آنها هستند، یكی بینگارند. امروز، اصحاب قدرت و سیاست ما كه به نام نامی انقلاب بر این مرز و بوم كهن حكم می‌رانند، بیش و پیش از هر زمان نیازمند گوش و هوش سپردن به این اندرز پراگماتیستی فیلسوف پراگماتیست هستند. اصحاب قدرت ما، دیری است تنها به خواندن كتاب‌هایی خوگر شده‌اند كه به ‌نام آنان آغاز و به ‌نام آنان پایان می‌پذیرد. تمام سطور كتاب در مدح و ستایش سروری و بزرگی آنان به زینت تقریر درآمده‌اند. تمامی مفاهیم كتاب به اهداف و آرمان‌های والا و بالای آنان دلالت می‌دهند. خط مردمان (اگر اساسا چنین خطی ممكن و متصور باشد) همواره در پاورقی یا بیناسطور یا گیومه است. كتاب سرشار و لبریز از ایده‌های كهكشانی و انتزاعی و خیالین است. در كل كتاب كمتر علامت سوالی یا استفهامی و تعجب و مكث و بیشتر خط تیره و خط فاصله و نقطه دیده می‌شود. همه گزاره‌های كتاب از جنس مفروضند و هیچ فرضیه و پرسشی در آن یافت نمی‌شود - اصلا جنس كتاب از جنس نص و كتب مقدس است و در آن هیچ تردیدی روا نیست. به بیان دیگر، این كتاب از جنس استعلایی است و نه درون‌ماندگار، فراتاریخی است و نه تاریخی، منولوگ است نه دیالوگ. شاید، گویاتر آن باشد كه بگوییم كتاب آنان را می‌خواند و نه آنان كتاب را: كتاب است كه آنان را به‌ مثابه ابژه میل و اراده خود می‌خواند، آنان را به عنوان پژواك (ادامه) صدا و بیان و نگاه و پیام و منطق خود می‌خواند، آنان را چنان سوژه منقاد و وفادار خویش می‌خواند. كتاب به آنان می‌گوید: همواره و در همه‌ حال، درون را بنگرید و حال را، نی برون را بنگرید و قال را: دنیا و جامعه و مردمان و تاریخ را شبیه من گردانید، نه بالعكس، با چشم من ببینید، با زبان من سخن بگویید، با گوش من بشنویید، با احساس من حس كنید. 

دو- امروز، كتاب تاریخ اكنون و جامعه اكنون ما بیش از همیشه اصحاب سیاست و قدرت را به خواندن خود دعوت می‌كند. این كتاب، از آنان می‌خواهد حجاب از دیده بردارند و سیاهی‌ها و تباهی‌ها و شیارها و گسل‌ها را ببینند، آنچه زیر پوست شهر و زیر پوست باورها و احساس‌ها و ابدان و اذهان مردم می‌گذرد را ببینند، آن خط كه تاریخ از سرنوشت قدرت‌ها در لای سطور كتاب، پنهان‌نویسی كرده است را بخوانند، آن صدای سكوت مردمان را از دهان واژگان بشنوند، آن خشم و نفرت نهفته در ژرفنای نگاه و احساس محذوفین و رویت‌ناپذیرها را ببینند، آن صدای پای رفتن ارزش‌ها و هنجارها و آرمان‌ها و ایمان‌ها را بشنوند. كتاب از آنان می‌خواهد چشم دل بگشایند و شبح رخدادهای در راه را ببینند: شبح بودگی یك رخداد اشاره به این امر دارد كه واقعیت آن امری از پیش متعین و واقع شده نیست، بلكه آن همواره در حال ساخته‌ شدن است. یك رخداد بسان یك شبح حركت می‌كند و با زمان تعین پیدا می‌یابد و چیزها را چون شبح در برمی‌گیرد. شبح، امری مشاهده‌ناپذیر است، وقتی از او سخن می‌گوییم نمی‌توانیم او را ببینیم. دریدا، در پرسش از نحوه ظهور شبح، بیان می‌كند شبح به‌گونه‌ای همواره ظاهر می‌شود كه انگار اولین‌بار است كه خود را نشان می‌دهد و به‌گونه‌ای می‌رود كه انگار برای آخرین‌بار است كه آمده است. نه نیست نه هست. این تقابلی است كه همواره باقی می‌ماند. یك شبح، همواره امری از گور برخاسته است. كسی نمی‌تواند آمدن و رفتنش را كنترل كند. این‌گونه است كه سخن‌ گفتن از شبح ناممكن اســـت، و همچنین ســـخن ‌گفتن با آن نیز؛ ناممكن خواهد بود. شــبح، چنانكه از نامش پیداســت، آمد و شــد امری قابل مشــاهده اســت. اما این امر قابل مشاهده، مشاهده‌ناپذیر است و این امر قابل مشاهده، بالذاته دیدنی نیست. به همین دلیل است كه ماورای پدیدار و موجود باقی می‌ماند. آن امر حسی ـ غیر ـ حسی، مشاهده‌پذیر ـ نامشاهده‌پذیر است. كتاب از آنان می‌خواهد كتاب بخوانند: كتاب سیاست، مدیریت، اقتصاد، اجتماع، هنر، روابط بین‌الملل، سیاست خارجی، تاریخ، فرهنگ، محیط زیست و دین. كتاب از آنها می‌خواهد بیش از آنچه خوانده‌اند خواب و رویا نبینند و مدعی فهم و بصیرت و تدبیر نشوند. كتاب از آنان می‌خواهد كه همچون یك كتاب كه هر قدر در معرض چشم‌ها و فهم‌ها و خوانش‌ها و نقدها و ردیه‌ها و حاشیه‌های بیشتری قرار گیرد، شكوفاتر و غنی‌تر و مانا و پویاتر می‌شود، آنان نیز، شجاعانه به استقبال تفاوت و تكثر و تخالف و تقابل بروند و از نكته‌ها و نقدهای تیز نهراسند، به دور خویش حصار نكشند، هر لحظه بر دامنه ناخودی‌ها نیفزایند و بقای خویش را به تامین و حفظ اقلیت گره نزنند. شاید در تحلیل این صاحبان قدرت، در شرایط كنونی، گریز و گزیری از اتكا و اتكال به اقلیت نباشد، اما بی‌تردید، در بلندمدت این ره رهزن خویش خواهد ‌شد.