دنیای قلم - حسین مسعودنیا: با شروع عملیات گروههای مقاومت در ۷ اكتبر/ ۱۵مهر ماه علیه اسراییل از باریكه غزه موسوم به توفانالاقصی یكی از مسائل مهم در داخل و خارج برای سیاستمداران و كارشناسان مسائل ایران سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال این بحران بود. در داخل همانطوركه انتظار میرفت نوعی دوگانگی تجلی یافت: یكی دیدگاهی كه تاكید بر مداخله علنی و حمایت از مقاومت داشت و دیگر گروهی كه با توجه به شرایط داخلی و خارجی تاكید بر واقعگرایی و اولویت منافع ملی داشتند.
در خارج از كشور نیز بسیاری از دشمنان جمهوری اسلامی ایران تصور میكردند كه با توجه به تاكید ایران بر حمایت از گروههای مقاومت و تضاد بین ایران و رژیم صهیونیستی اینبار نیز همانند بحران داعش جمهوری اسلامی ایران بهصورت علنی مداخله كرده و اقدام به اعزام نیروی مستشاری به میدان عملیات میكند. اما با اعلام رسمی سیاست جمهوری اسلامی ازسوی رهبری نظام مبنیبر بیطرفی و عدم مداخله در بحران بر همگان مشخص گردید كه ایران نهتنها بهصورت رسمی تصمیم به مداخله ندارد بلكه پساز اعلام این موضع ازسوی نظام، كارگزاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز سیاست حمایت از تلاشهای منطقهای و بینالمللی برای پایان درگیری و گسترش جنگ را در اولویت برنامه كاری خود قرار دادند. در راستای این سیاست ایران با همكاری برخی كشورهای منطقه مانند قطر نقش مهمی در برقراری آتشبس موقت و مبادله اسرا داشتند هرچند این وضعیت با تهاجم دوباره اسراییل تداوم نیافت. بدینترتیب رویكرد رسمی ایران در قبال بحران غزه یك راهكار واقعگرایانه بود كه ازسوی برخی تحلیلگران تحت عنوان آرمانگرایی هوشمندانه نامگذاری شده است؛ بدینمعنا كه اگرچه از نظر آرمانی ایران از گروههای مقاومت حمایت میكند اما درعینحال در بزنگاههای تاریخی با مدنظر قرار دادن منافع ملی تصمیمگیری میكند. اكنون سوال اصلی این است كه چه دلایلی سبب رویكرد واقعگرایانه و تاكید بر دیپلماسی برای ممانعت از گسترش جنگ ازسوی ایران در قبال توفانالاقصی داشته است؟
نگارنده دلایل ذیل را سبب اتخاذ این رویكرد ازسوی ایران میداند: ۱- خلع سلاح اسراییل ازنظر تبلیغاتی از زمان شكلگیری رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ تاكنون دو ركن اساسی این رژیم برای هویتسازی و مشروعیتدهی خود مظلومنمایی و دشمنسازی فرضی بوده است، براساس چنین رویكردی بود كه این رژیم از دهه ۱۳۸۰ تاكنون دایم برای دستیابی به اهداف خود در منطقه تاكید بر ایران هراسی، شیعههراسی و بزرگنمایی موضوع هستهای ایران داشته است. این رژیم در جریان این بحران نیز باتوجه به شكست اطلاعاتی و امنیتی خود در مرحله اول عملیات بهدنبال آن بود تا با كشاندن پای ایران به موضوع ازیكطرف این شكست را كتمان و از طرف دیگر نتانیاهو در داخل از آن به عنوان ابزاری برای ترمیم جایگاه خود در جامعه اسراییل استفاده كند مضافا اینكه در صورت امكان با گسترش جنگ و درگیر كردن ایران در آن بتواند همچنان سلاح ایرانهراسی خود را در منطقه مورد استفاده قرار گیرد قرار دهد، رویارویی كه بیش از دو دهه است كه این رژیم بهدنبال آن است جنگی كه پایان آن نامعلوم است لذا تصمیم ایران گامی آگاهانه برای ناكام گذاشتن اسراییل بود. ۲- ناكام گذاشتن پروژه صلح ابراهیم؛ بهدنبال تصمیم امریكا مبنیبر خروج نیروهایش از منطقه پس از كنفرانس ۲۰۲۰ دوحه طرح امریكا برای ساختار امنیتی منطقه، مشاركت دادن اسراییل از طریق عادیسازی روابط این كشور با دولتهای عربی اسلامی در حاشیه جنوبی خلیجفارس بود، پروژهای كه آخرین برگ آن عادی شدن روابط اسراییل و عربستان درحال ورق خوردن بود. اجرای طرح صلح ابراهیم از نظر امنیتی و اقتصادی به ضرر منافع جمهوری اسلامی ایران بود و یكی از راهكارها برای خنثیسازی آن تغییر نگاه دولتهای منطقه از دریچه ایرانهراسی به گسترش روابط بود. بحران غزه و تاكید ایران بر دیپلماسی راهكاری مناسب برای نیل بدین هدف بود. ۳- یكی از محورهای اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم گسترش روابط با همسایگان به دلایل مختلف بوده است. تحقق این مهم با تغییر نگاه دولتهای منطقه به ایران از یك كشور مداخلهگر به كشور متعهد به قراردادهای بینالمللی و حامی حل منازعات منطقهای امكانپذیر است. بحران غزه و تاكید ایران بر دیپلماسی بهمنظور ممانعت از گسترش جنگ راهكاری برای نیل به هدف اساسی سیاست خارجی ایران یعنی گسترش روابط با همسایگان بود. ۴- تغییر افكار عمومی در منطقه و جهان در قبال ایران؛ در سالهای اخیر سلاح اصلی غرب بهویژه امریكا بههمراه اسراییل در منطقه ایرانهراسی و شیعههراسی بهمنظور منزوی كردن ایران بوده است لذا بدیهی مینماید كه طرف مقابل یعنی ایران باید از هر فرصت ممكن برای تغییر این نگاه در منطقه و جهان استفاده كند. بحران غزه موقعیت مناسبی برای ایران فراهم كرد تا با اتخاذ رویكرد دیپلماتیك و تاكید بر توقف جنگ نگاه شكلگرفته به ایران در منطقه را به عنوان یك كشور مداخلهگر تغییر دهد. در سطح جهانی نیز همین وضعیت حاكم بوده و ایران به دنبال آن است تا با استفاده از این فرصت نگاه افكار عمومی در جهان درخصوص ایران را تغییر و این كشور را دولتی متعهد به تصمیمات بینالمللی و طرفدار حلوفصل منازعات منطقهای معرفی كند. اهمیت این موضوع در شرایط فعلی در سطح جهانی هنگامی بیشتر قابل فهم است كه دو نكته مدنظر قرار گیرد؛ یكی اینكه پس از بحران اوكراین و مطرح شدن كمك تسلیحاتی ایران به روسیه در جهان نوعی نگاه منفی علیه ایران شكل گرفت، مضافا اینكه در ماههای اخیر آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز با فشار ازسوی امریكا و متحدان اروپاییاش سعی در بزرگنمایی موضوع هستهای ایران و تشكیل اجماع جدید بینالمللی علیه ایران است. ۵ - نامشخص بودن آینده جنگ؛ گسترش جنگ و درگیر شدن ایران آیندهای مشخص برای ایران و گروههای مقاومت نداشت، لذا هیچ عقل سلیمی ورود به چنین بحرانی را اجازه نمیدهد، مضافا اینكه به یاد داشته باشیم كه تاكید ایران بر توقف جنگ نهتنها از منظر بشردوستانه قابل تامل است بلكه از این لحاظ اهمیت دارد كه ایران هدفش جلوگیری از تخریب كامل غزه و نابودی گروههای مقاومت در این منطقه بود، چراكه بقای حماس و كنترل غزه توسط مقاومت همراه با ممانعت از واگذاری اداره این منطقه به تشكیلات خودگردان از اولویتهای سیاست خارجی ایران است. ۶- باتوجه به برخی تحلیلها مبنی بر شبیهسازی این واقعه به تهاجم عراق به كویت و واقعه یازده سپتامبر همراه با نامشخص بودن زوایای پنهان این رویداد منافع ملی جمهوری اسلامی ایران ایجاب میكرد تا با اتخاذ یك رویكرد واقعبینانه مانع از استفاده ابزاری غرب بهویژه امریكا از این موضوع برای نیات منطقهای خود گردد. 7- توجه به اوضاع داخلی كشور؛ شرایط نامساعد اقتصادی در داخل، وجود برخی دیدگاهها در داخل مبنیبر مخالفت با سیاستهای منطقهای ایران در حمایت از گروههای مقاومت، كاهش اعتماد سیاسی در جامعه و طرح برخی شعارها در فضای سیاسی جامعه ایران در ناآرامیهای سالهای اخیر مبنیبر عدم توجه به برون و هزینه در داخل همگی ایجاب میكرد كه دولت درقبال بحران غزه چنان وانمود كند كه مهم برای دولتمردان منافع ملی است. ۸-سیاست جدید منطقهای ایران و تلاش این كشور برای خنثیسازی سیاستهای مخالف اصلی خود یعنی اسراییل، تقویت محور عربی-اسلامی را ازسوی ایران ضروری مینماید رویكرد واقعگرایانه ایران درقبال بحران غزه میتواند گام اساسی برای نیل بدین مهم باشد، چراكه امكان بهبود روابط ایران با كشورهای متنفذ جهان عرب مانند مصر را فراهم میكند. خلاصه كلام اینكه اعلان سیاست بیطرفی در جنگ غزه و تاكید بر راهحل دیپلماتیك ازسوی ایران بهمنظور ممانعت از گسترش جنگ، اقدامی عقلانی با توجه به شرایط داخلی و بینالمللی برای حفظ منافع ملی بوده و این راهكار باید در قبال بحرانهای آتی نیز تقویت و بیشتر مورد توجه قرار گیرد.