دنیای قلم - عباس عبدی: پخش گفتوگوهایی با پرویز ثابتی، مقام امنیتی ساواك، انگیزه نوشتن این یادداشت شد. گرچه به علت حوادث سال گذشته و نحوه مواجهه با آن نیز چنین انگیزهای داشتم، در هر حال اكنون فرصت بهتری است و امیدوارم مفاد آن مورد توجه حكومت و نهادهای امروزی هم قرار گیرد. به طور كلی نهادهایی چون ساواك را امنیتی-اطلاعاتی مینامند. این نامگذاری ناشی از ارتباط میان جمعآوری اطلاعات غیرآشكار با مقوله امنیت بود. واقعیت این است كه این دو مقوله به كلی با هم متفاوت هستند، هر چند ارتباطی هم میان آنها هست. ساواك صرفا یك نهاد امنیتی علیه مخالفان بود. در واقع با شنود یا تعقیب و مراقبت و درنهایت بازداشت افراد، ریختن به خانه و كاشانه آنها و بلافاصله بردن زیر هشت (محل شكنجه) میخواستند اطلاعاتی را به دست آورند كه به درد امور امنیتی آنها میخورد. این نوع اطلاعات و اقدامات در ساواك و نهادهای مشابه برای امور امنیتی جواب میداد. به همین دلیل در سال ۱۳۵۵ عملا قریب به اتفاق افرادی كه سیاسی و علیه رژیم مبارزه میكردند یا در زندان بودند یا بیرون تحتنظر قرار داشتند و آخرین حلقه چریكی كه حمید اشرف باشد در تیر ماه آن سال و در خانه تیمی مهرآباد تهران محاصره و همگی افراد آن كشته شدند و ساواك و شاه یك نفس راحت كشیدند. شاه كه همیشه دنبال كشته شدن چریك كبیر!! بود احتمالا مبالغ زیادی برای تشویق گروه امنیتی كه حمید اشرف را كشت، پرداخته بود. ولی در همان زمان گزارش دكتر مجید تهرانیان و دكتر علی اسدی (منتشر شده از سوی بنده و آقای دكتر گودرزی با عنوان، «صدایی كه شنیده نشد»)، نشان میداد كه مساله ایران امنیتی و فعالیت چند گروه چریكی نیست، بلكه این جامعه در حال زایمان و پوستاندازی است. هر نهاد امنیتی فقط با كاركردهای شلاق و آپولو و درفش و اعدام آشنا است، اطلاعاتی سطحی را از طریق شنود و شكنجه و بردن كتابها و دستنویسها و اخیرا كامپیوتر و تلفن همراه و فلش به دست میآورند كه به جای شناخت جامعه، آنان را گمراه میكند و اجازه نمیدهد كه واقعیت جامعه را ببینند. ساواك تحلیلگر اجتماعی و اطلاعاتی نداشت. حتی یك گزارش علمی از این سازمان درباره جامعه و تحولات آن در طول ۲۲ سال از حیات آن وجود ندارد.
اتفاقا جلوی تولید آنها را نیز میگرفت، چون نیروی امنیتی با مقوله اطلاعات و تحلیل آن بیگانه است. كافی است گزارشهای سیا درباره مسائل گوناگون جهان را كه پس از مدتی از تولیدش منتشر میشود، مطالعه كنیم تا ببینیم كه سیا سازمانی اطلاعاتمحور است. البته بخشهای امنیتی و عملیاتی هم دارند كه اطلاعات محرمانه جمعآوری میكنند، ولی فراموش نكنید برای شناخت واقعیت شاید بیش از ۹۵درصد اطلاعات آشكار است. چه بسا اطلاعات محرمانه موجب انحراف ذهن از درك حقیقت شود. ثابتی هم یك مقام امنیتی و فاقد دانش تحلیل اطلاعاتی بود. البته انصاف را هم باید رعایت كرد كه نظامهای بسته مانع از تولید گزارشهای اطلاعاتی میشوند و ثابتی هم این واقعیت را درباره شاه به خوبی شرح میدهد، ولی این رفتار ساختار سیاسی و شخص شاه، واقعیت امنیتی بودن ساواك را تغییر نمیدهد.
اگر كسی در ساواك تحلیلگر اطلاعاتی مستقل بود، فوری حذف میشد و اتفاقا بقای ثابتی تا پایان عمر ساواك نیز به همین علت است. ساواك كاركردی امنیتی، براساس كسب اطلاعات فردی و گروهی امنیتی از طریق شنود و تعقیب و مراقبت و گرفتن و بستن و زدن و بازجوییهای امنیتی داشت. لذا اینگونه سازمانها از فهم واقعیتهای پیرامون خود غافل میشوند. چنین نظامهای بستهای، دشمن تحلیلهای اطلاعاتی دادهمحور و علمی هستند. نكته جالب این است كه عناصر و بخشهای امنیتی این سازمانها در عمل با بخشهای اطلاعاتی و تحلیلی مخالف میشوند و آنان را روشنفكر و رقیب خود میدانند و میكوشند كه مسائل جامعه را امنیتی جلوه دهند و همه راهحلهای آنان هم امنیتی است و نه اطلاعاتی و سیاسی و تحلیلی. این دوگانگی در همه این نوع سازمانها هست. در ساختارهای بسته وظیفه اصلی دستگاههای اطلاعاتی باید تاكید بر تحلیلهای اطلاعاتی باشد تا خلأ فقدان آزادیهای رسانهای را جبران كنند. اطلاعاتی كه عموما هم آشكار است. متاسفانه دستگاههای امنیتی اگر در مراحل اولیه از شكلگیری خود در حل مسائل امنیتی اینگونه نظامها كارایی دارند، در مراحل بعدی مانع از دیدن واقعیت میشوند و خودشان به مساله نظامها تبدیل میشوند، همچنانكه ساواك به جای راهحل تبدیل به مساله و بحران آن رژیم شد. نهادهای اطلاعاتی در رژیمهای توسعهیافته فوق نهادهای امنیتی هستند و در سایر رژیمها حتی وجود ندارند.