دنیای قلم - حسن لطفی: اینكه طرف منتقدان زندهیاد پروانه معصومی نیستم، فقط به خاطر بازیهای خوب او در فیلمهای رگبار، كلاغ، گلهای داودی و.... نیست. دلیلش وحشتم از نگاه مستبدانهای است كه نمیتواند باور كند دیگران میتوانند مثل ما فكر نكنند.
نگاهی كه اگر مثل تئوریسین سرشناسی باشیم كه تریبونهای رسمی در اختیارش است، حرف و باورهامان را با نخوت و غرور طوری بیان میكنیم كه انگار حقیقت و راستی فقط پیش ما است.
بیآنكه یكبار سر صحنه فیلمی، رفته باشیم همه كسانیكه در ردیف طرفداران و هم پیالههای سیاسی ما نیستند را فاسد میدانیم. بازیگر زلیخا تا زمانی خوب است كه خلاف خواسته و باور ما عمل نكرده است. یا بهتر بگویم تا زمانی خوب و عفیف است كه كنار ما باشد. كنار ما باشد هر طور كه میخواهد باشد (نمونهاش تتلوی چند سال قبل!) استثناء هم قائل نمیشویم. درست مثل شخصیت رمان نقطه ضعف (نوشته ساماراكیس كه محمد رضا اعلامی هم فیلمی از روی آن ساخته است) میشویم كه معتقد است آدمها دو گروهند یا با ما هستند یا مخالف ما! آنوقت وقتی درباره مخالفان رفتار و نگاه و عقایدمان حرف میزنیم خوبیهاشان را نمیبینیم و هر كاری بكنند بد است. درباره طرفداران و همراهانمان هم با اغماض زیاد قضاوتشان میكنیم. بلدیم چطور رفتار زشتشان را توجیه كنیم.
حتی اگر این رفتار با باورهای صددرصدی ما زاویه داشته باشد (فساد اخلاقی، مالی، قانونی و اعتقادی و....). در چنین حالتی اگر غرور و نخوت داشته باشیم و تصور من برتر همراه ما باشد مساله حادتر هم میشود. البته این مورد فقط درباره تئوریسینهای در قدرت صدق نمیكند. انتقادهایی كه درباره آن بازیگر خوب شده هم بهتر از رفتار تئوریسین در قدرت نیست.
توهم وابستگی برای همه كسانیكه مثل ما فكر نمیكنند شباهت زیادی به توهم توطئه دارد كه برای دیگرانی در نظر میگیریم كه مثل ما نمیاندیشند و رفتار نمیكنند. باید یاد بگیریم دیگران میتوانند مثل ما فكر نكنند. وقتی خدا به آنها اختیار داده تا انتخاب كنند (به شرط آنكه انتخابشان زیانی بهدیگران نزند كه آن هم در بود قانونی مساوی برای همه قانون تكلیفش را مشخص میكند) ما انسانها چه كاره هستیم؟ البته برخورد آرا و نقد و نظر در شرایط مساوی بهترین روش برای دور زدن از نگاه از بالا به پایین است. نگاهی كه خودش و نظریاتش را من برتر میداند!