دنیای قلم - محمد مهاجری: یكی از ادعاهای ما اصولگراها درباره اصلاحطلبان- كه دست بر قضا درست هم هست- این است كه جریان سیاسی یادشده دنبال بهانه است تا انتخابات را كمرنگ و یا حتی آن را تحریم كند. همچنین ادعا میشود كه اصلاحطلبان موضوع ردصلاحیتها را دستمایه فشار به دستگاههای اجرایی و نظارتی قرار داده و میخواهند از نظام امتیاز بگیرند. سالهاست كه جریان اصلاحطلب در انتخابات مجلس، ریاستجمهوری و حتی شورای شهر و روستا با تبلیغات فراوان، سروصدا راه میاندازد كه چون كاندیداهایشان قلع و قمع میشوند عملا امكان رقابت را از دست میدهند و به همین دلیل عطای مشاركت را به لقایش میبخشند. آنها همچنین در برابر این ادعای اصولگرایان كه معتقدند تعداد نامزدهای اصلاحطلب معمولا زیاد است، میگویند اینها افراد اصلی و مشهور و اصطلاحا رایآور نیستند. خلاصه اینكه این كشمكش مدتی ادامه مییابد و بعد از برگزاری انتخابات، موقتا پروندهاش بسته میشود و همه منتظر راند بعدی میشوند تا انتخاباتی دیگر از راه برسد و چالشها دوباره جان بگیرد. خب چه باید كرد؟ این بازی را باید تا قیامت ادامه داد؟ اگر قرار بر تداوم بازی است، برنده این بازی كیست؟ اصلاحطلبان كه به دلیل ناكامی در انتخابات برنده نیستند، پس ظاهرا باید طرف مقابل یعنی اصولگرایان پیروز میدان باشند. اما واقعا این طور است؟به نظر میرسد پاسخ این سوال منفی است زیرا با تبلیغاتی كه از رهگذر بازی رسانهای اصلاحطلبان بر سر تصفیه كاندیداهایشان اتفاق میافتد، مقبولیت نظام انتخاباتی مخدوش میشود و بهعلاوه مشاركت، سال به سال پایینتر میآید. در دو انتخابات اخیر (1398 و 1400) ركورد كاهش مشاركت شكسته شد و اصولگرایان پیروز میدانی شدند كه خودشان هم از آن خوشحال نبودند. فرآیند ردصلاحیت اصلاحطلبان (و نیز اصولگراهای منتقد) فضا را برای مظلومنمایی اصلاحطلبان آماده میكند. پس باید این بهانه را گرفت و این كار بسیار ساده است و آن تایید صلاحیت فلهای! همه كاندیداهای آنهاست.
در بعضی دورههای انتخابات، اصلاحطلبان نشان دادهاند حاضر به كنارهگیری به نفع همدیگر نیستند. (نمونهای كه بسیار به ضررشان شد انتخابات ریاستجمهوری 1384 است. خودشان مدعیاند اگر یكی از آقایان كروبی و معین كنار میرفتند معجزه انتخابات به نفع آنها رقم میخورد و احمدینژاد 8سال بر ملت و نظام هزینه بار نمیكرد) در شرایطی كه ائتلاف بین آنها تقریبا محال است تایید صلاحیت همه آنها، هزینه سیاسی را كم میكند و از طرفی چون مااصولگراها معتقدیم كه آنها اعتبار و پایگاه خود را در جامعه از دست دادهاند، رای نمیآورند و اصطلاحا خیط میشوند! نتیجه نهایی هم معلوم است و آن پیروزی درخشان جریان اصولگرایی در یك رقابت جدی است. پیشنهاد بالا كاملا عملیاتی است و تنها دلیلی كه اصولگراها میتوانند آن را نپذیرند اینكه خودشان نزد وجدان خویش، رای نداشتن اصلاحطلبان را قبول نداشته باشند و از نتیجه غیردلخواه، دچار كابوس شوند و این خودش البته مقولهای قابل اعتناست.