دنیای قلم -مثبت و منفیهای خسته کننده بورس همچنان ادامه دارد. نگاهی به گزارشهای پیش بینی بورس نیز نشان میدهد که فعلا اتفاق نظری در خصوص روند بازار سهام وجود ندارد.
به گزارش جهان صنعت، بورس همچنان به روند نوسانی خود ادامه میدهد. هر چند هرازگاهی رشد مقطعی بازار منجر به شکلگیری خوش بینی در میان تحلیلگران میشود و وزن صعود در گزارشهای پیش بینی بورس افزایش مییابد اما دوباره بازار نشان میدهد که جانی برای صعود پر قدرت ندارد.
چرا بازار سهام در این وضع گرفتار شده است و پیش نیاز خروج از این شرایط چیست؟
کامران ندری، اقتصاددان در خصوص دلایل عدم بهبود بورس نوشت:
با توجه به اینکه در معاملات سهام پول از یک خریدار به فروشنده منتقل میشود و این گردش مالی ادامه دارد، بنابراین پول جدیدی وارد بورس نمیشود، اما در شرایط پرریسک وارد صندوقهای درآمد ثابت میشود. وقتی سرمایهگذاری در بازار بدهی افزایش یابد، انتشار اوراق روی جریان نقدینگی بازار سهام تاثیر چندانی نخواهد داشت و این موضوع به ثبات بیشتر بازار کمک میکند، اما وقتی این دو بازار به صورت متعادل رشد نکرده باشند، جریان آنها نوسانی میشود. در سالهای اخیر بسیاری از سرمایهگذاران در بازار سهام زیان دیدهاند به همین دلیل برای جبران زیان خود سعی کردهاند سرمایه خود را وارد بازار کالایی کرده یا وارد بازار مشتقه شوند، این در حالی است که نوسانات برخی بازارها همچون مشتقه بسیار بالاست.
مریم محبی، استاد دانشگاه و تحلیلگر بازارهای مالی در خصوص شرایط کنونی بورس نوشت:
بالغ بر سه سال است که سهامداران بازار سرمایه، در جدالی نابرابر با تورم، مغلوب اوضاع اقتصادی کشور شدهاند. به دنبال توصیههای فراوان مسوولان، مبنی بر مولد بودن بازار بورس، سهامداران با هدف مشارکت در فعالیتهای اقتصادی کشور، از فرصتهای سرمایهگذاری در بازارهای موازی و غیرمولد سرمایه، چشم پوشیده و به سرمایهگذاری در این بازار ملی روی آوردهاند. از این رو بازار بورس، نه تنها بازدهی مناسبی نداشته است، بلکه در بسیاری از نمادها، بازدهی منفی داشته و باعث زیان سهامداران شده است.
این در شرایطی است که تحریمهای ظالمانه نیز شرایط اقتصادی سختی را به مردم ایران تحمیل کرده و شاهد شدیدترین شیب تورم طی سه دهه گذشته بودهایم. بنابراین عدم بازدهی مناسب از یک طرف و کاهش ارزش پول ملی از طرف دیگر باعث شده است تا میزان مشارکت مردم در بازار سرمایه به کمترین میزان خود از سال ۱۳۹۹ برسد.
عواملی مانند قیمتگذاریهای دستوری، قدرت نفوذ نهادهایی مانند شورای رقابت و سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان، تغییر رویههای تخصیص ارز، تغییر مستمر نرخ خوراک صنایع و سایر تصمیمات ناگهانی و کارشناسی نشده در کنار برداشتهای اشتباه از عملکرد این بازار، باعث شده است تا بیشترین آسیب نصیب سهامداران خرد در این بازار شود.
در کنار شرایط سخت اقتصادی، عدم اقتدار و عدم تلاش مدیران سازمان بورس باعث شده است تا بورس به یکی از بدنامترین بازارهای مالی، برای سرمایهگذاری در کشور تبدیل شود. سهامدار از یک طرف، به واسطه تورم پایدار، شاهد کاهش ارزش واقعی نقدینگی است و از طرف دیگر به دلایل متعدد مانند مداخلههای هدفمند، پیشبینیپذیر نبودن اقتصاد و عدم شفافیت دادههای اقتصادی، سرمایه خود را حبسشده در بازار سرمایه میپندارد.
بازار سرمایه ایران نیز در روال طبیعی، محکوم به تبعیت از تورم و شرایط اقتصادی است، ولی آنچه امروز باعث شده تا بازار سرمایه از مسیر و روال طبیعی خود خارج شود، شیوه حکمرانی بر این بازار است. شرایط حاکم بر بنگاههای اقتصادی، متفاوت با شرایط حاکم بر اقتصاد کشور نیست، ولی آنچه امروز در بازار مشاهده میشود، عقبماندگی ناشران بازار سرمایه از رشد داراییها به واسطه تورم است. به عبارت سادهتر، بازار سرمایه حتی به میزان تورم نیز رشد نداشته. با یادآوری این موضوع که بازار سرمایه به عنوان حلقه اتصال بین سرمایهگذار و سرمایهپذیر، نقش بیبدیلی را در اقتصاد کشور عهدهدار است و میتواند به راحتی باعث ایجاد رونق و شکوفایی در اقتصاد کشور شود، به این مهم اشاره میکنم که عدم تمایل سهامداران خرد در مشارکت در بازار سرمایه، فرآیند تامین مالی بنگاههای اقتصادی را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.
اثرپذیری این بازار از تصمیمات ناگهانی مانند سیاستهای انبساطی و انقباضی پولی، میزان و نحوه عرضه اوراق مشارکت در بازار، چندنرخی کردنو یا سرکوب نرخ ارز، همواره مورد توجه فعالان بازار سرمایه بوده است. ولی به نظر میرسد متولیان بازار سرمایه، در راستای حمایت از اهالی این بازار، تلاش جدی برای شفافسازی در این زمینه نداشتهاند. بر همین اساس بازار سرمایه که میتواند به عنوان یکی از شاهراههای تامین مالی مورد نیاز بنگاههای اقتصادی کشور، حضوری فعال در انتقال سرمایه به بخشهای مولد و نهایتا امحای نقدینگی خلقشده در بازار پول داشته باشد، به واسطه سیاستهای اشتباه، از مسیر طبیعی خود خارج شده است. بنابراین رکود حاکم بر بازار بورس، نهتنها باعث آسیب رساندن به سرمایههای سهامداران خرد شده، بلکه هزینه تامین مالی برای بنگاههای اقتصادی را هم بالاتر برده است.
ناگفته نماند در بسیاری از مواقع، شاهد تلاشهایی برای بهبود اوضاع ناصواب بازار سرمایه بودهایم. به عنوان مثال در اقدامی متفاوت سیاستگذار، با هدف ایجاد تحرک در بازار سرمایه، اقدام به تشکیل صندوقهای حمایتی از بازار کرده است. ولی این اقدام نیز به دلایل متعدد مانند تضاد منافع ساختاری، در بهبود شرایط بازار بورس مفید نبوده است. از دیگر اقدامات، فعالیتهای بازارگردانی یا به رسمیت شناختن معاملات الگوریتمها در بازار سرمایه بوده که امروزه خود تبدیل به یکی از تهدیدهای جدی بازار شدهاند.
لذا تصمیماتی که اخیرا با هدف حمایت از بازار توسط سیاستگذار اتخاذ شده است، صرفا رویکرد خبردرمانی داشته و به نظر میرسد اثرات بلندمدت این تصمیمات به درستی مورد مطالعه قرار نگرفته باشد. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که بگوییم: بازار بورس، برای احقاق حقوق سهامداران خرد و خروج از مسیر فرسایشی فعلی، بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند حکمرانی خوب است.