دنیای قلم - محمد درودیان: با گذشت چهار دهه از زمان آغاز جنگ ایران و عراق در شهریور 1359، همچنین تداوم تهدیدات و خطر تكرار جنگ در سه دهه گذشته، این پرسش وجود دارد كه؛ چگونه میتوان با استفاده از تجربه وقوع جنگ با عراق، از تكرار جنگ در آینده، بر پایه قدرت بازدارندگی، جلوگیری كرد؟ چنانكه قابل مشاهده است، منطق حاكم بر این پرسش، با توجه به تحولات جنگ غزه و نگرانی از گسترش جنگ و تكرار آن در آینده، طرح شده است. فرض من بر این است كه منطق وقوع جنگ تابع «تغییر در معادله بازدارندگی» است كه بر اثر تحولات و با تغییر در محاسبات صورت میگیرد. علاوه بر این، تلاش برای «ایجاد بازدارندگی» بر اثر تصاعد بحران، موجب وقوع جنگ خواهد شد. بنابراین پاسخ به پرسش یادشده با تاكید بر «مفهوم بازدارندگی» و با نقد از نظام پژوهشی- تبلیغاتی در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق صورت خواهد گرفت كه در این جستار به برخی موارد آن اشاره خواهم كرد؛ 1- هماكنون «تولید آگاهی» درباره «علت وقوع جنگ با عراق» در آثار منتشر شده و گفتمان رسانهای-پژوهشی برای شكلدهی حافظه جمعی، بر پایه دشمنی تاریخی عراق با ایران، جاهطلبی صدام و تحریك امریكا استوار است. با وجود صحت ادلّه سیاسی-تاریخی و انطباق آن با رویكرد تبلیغاتی، در عین حال نتیجه آن با دلایلی كه به آن اشاره خواهد شد، با ضرورتهای فهم از منطق وقوع جنگ و استفاده از تجربه آن برای جلوگیری از تكرار جنگ در آینده، مبنی بر تاثیر «تضعیف قدرت نظامی ایران» بر اثر پیروزی انقلاب و تغییر در معادلات بازدارندگی، همخوانی ندارد. 2- با فرض اینكه علت حمله عراق به ایران، به دلیل «ضعف قدرت نظامی» ج.ا.ایران و از دست دادن قدرت بازدارندگی در برابر عراق بود، تهدیدات كنونی علیه ج.ا.ایران، برخلاف گذشته، حاصلِ «نگرانی از قدرت بازدارندگی و تهاجمی» ج.ا.ایران و ضرورت تغییر آن در آینده ارزیابی میشود كه ناظر بر شكلگیری تهدیدات جدید و احتمال وقوع جنگ جدید در منطقه است.
بنابراین هماكنون ماهیت تهدیدات و معادلات قدرت، در مقایسه با گذشته تغییر كرده است، به همین دلیل استفاده از تجربه جنگ با عراق برای مواجهه با تهدیدات، به روش بررسیهای تاریخی-تبلیغاتی در چارچوب مفهوم جنگ دفاعی و مشروعیت آن، امكانپذیر نخواهد بود. 3- مهمترین دلیلِ نقد رویكرد تاریخی-تبلیغاتی به مساله جنگ، بیتوجهی به پویایی منطق جنگ در مناسبات دو یا چندجانبه است كه با تاثیرپذیری از زمینههای تاریخی، شرایط حاكم و تغییر در معادلات و محاسبات بازیگران، زمینههای وقوع جنگ را فراهم میكند. تحولات «جنگ غزه» در شرایط كنونی، به عنوان یك نمونه آشكار، بیش از گذشته این موضوع را روشن كرده است كه منطق وقوع جنگ با هر زمینه تاریخی و در هر شرایطی، تابع «تغییر در معادلات بازدارندگی» است. این مساله نتیجه سرنوشتساز جنگ غزه را در نسبت با احتمال گسترش جنگ یا تكرار جنگ جدید در منطقه، از اهمیت راهبردی برخوردار كرده است. در واقع زمان و دامنه جنگ غزه، متاثر از هدف دستیابی به بازدارندگی تعیین خواهد شد. 4- بر پایه ملاحظات یادشده، چنانكه اشاره شد، نگرش كنونی به علت وقوع جنگ بر پایه مفهوم تجاوز و در نتیجه مشروعیت دفاع، مانع از فهم منطق وقوع جنگ، به عنوان یك امر استراتژیك خواهد شد. بنابراین استفاده از مفاهیم پیشین، حتی اگر برای تبیین تاریخی از جنگ لازم باشد، در شرایط كنونی نمیتواند از ضرورت دستیابی به بازدارندگی از وقوع جنگ و مدیریت آن، پشتیبانی كند. با فرض صحت این ارزیابی، این پرسش اساسی وجود دارد كه؛ چگونه میتوان با تغییر رویكرد و روششناسی بررسیهای تاریخی-سیاسی از علت وقوع جنگ با عراق، زمینههای فهم از مساله جنگ و احتمال وقوع آن را در آینده، به عنوان یك امر استراتژیك، در چارچوب مفهوم بازدارندگی فراهم كرد؟