کد خبر : 329165 تاریخ : ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۰ آبان - 10:47
اعاده حیثیت اصلا خیال‌تان را راحت كنم، اصلا هیچ علقه‌ای به هیچ دوره تاریخی خاصی ندارم و فكر می‌كنم به قول شاملو، «همیشه همان» بوده و آسمان همیشه همین رنگی

دنیای قلم -  محسن آزموده: همین ابتدا تاكید كنم كه نه از خانواده‌ای قجری برآمده‌ام و نه نسبم می‌رسد به شازده‌ها و میرزاها و دوله‌ها و سلطنه‌ها. تا جایی كه رگ و ریشه‌ام را می‌شناسم، هیچ ربط و نسبتی با خان‌ها و ارباب‌ها نداشته‌ام. مثل زنده‌یاد علی حاتمی هم هیچ علاقه و دلبستگی خاصی به دوران قاجار و ظواهر و فرهنگ و رسوم و آداب و آیین‌های این دوره ندارم.

اصلا خیال‌تان را راحت كنم، اصلا هیچ علقه‌ای به هیچ دوره تاریخی خاصی ندارم و فكر می‌كنم به قول شاملو، «همیشه همان» بوده و آسمان همیشه همین رنگی. این چند خط را بر سبیل مقدمه از آن رو نوشتم كه در سال‌های اخیر شاهدیم در آشفته‌بازار ادعاهای سیاسی و تاریخی، عده‌ای هم خود را وكیل و وصی قاجارها معرفی می‌كنند و عجیب‌تر آنكه از ضرورت بازگشت به آن دوره سخن می‌گویند، سخنی گزافه و بی‌معنا كه البته شگفت‌انگیزتر و مضحك‌تر از آن كم نیست، مثل كسانی كه سودای بازگشت به چند هزار سال پیش را در سر می‌پرورانند، بدون آنكه از تاریخ نه چند هزار سال پیش كه همین چهل-پنج سال اخیر هم اطلاعاتی درست و دقیق داشته باشند. بگذرم. 


همه اینها را نوشتم تا به اینجا برسم كه تصور ما درباره تاریخ عصر قاجاریه بسیار غلط و نادرست است و سرشار از پیش‌داوری. در افواه تا اسم قاجارها می‌آید، تصویر شاهانی خوشگذران، لاابالی، بی‌تدبیر، بی‌خیال و فاسد جلوی چشم‌ها می‌آید كه تمام وقت خود را با میگساری و ولنگاری در حرمسراها یا ولخرجی و عیاشی در سفرهای پرخرج و بی‌بازده در فرنگ تلف می‌كردند یا مدام در حال شكار كردن و تخریب محیط‌زیست و از بین بردن حیات‌وحش بودند. مردم را به صورت رعیتی فرودست و ناچیز می‌شمردند و به تنها چیزی كه فكر نمی‌كردند، ایران و ایرانی است. هیچ اقدام سازنده‌ای انجام ندادند و هیچ افتخاری در كارنامه ندارند. خلاصه در این تصور، قاجاریه نماد و سمبل انحطاط و زوال است، عصر فروش امتیازات به بیگانگان و از دست دادن خاك و شكست‌های پی در پی و قراردادهای ننگین. علت‌العلل اصلی این بیچارگی و زبونی هم شاهان قاجاری و دربارشان هستند، آدم‌هایی زبون و بی‌رگ و ریشه كه در برابر اجنبی‌ها، مسلوب‌الاختیارند و عروسك خیمه شب‌بازی آنها برای تاراج سرمایه‌های وطن.


آیا این تصویر درست است؟ چه كسی آن را برای ما ساخته است؟ چه گامی در جهت راستی‌آزمایی جزء جز آن بر آمده‌ایم؟ این گزاره‌ها از كدام كتاب‌ها یا مقالات یا فیلم‌ها یا گفتارها به ذهن ما راه یافته و تثبیت شده؟ سی و سه ساله بودم كه دانشجوی كارشناسی ارشد تاریخ شدم. تا پیش از آن صدها كتاب و مقاله درباره تاریخ ایران در دوره‌های مختلف خوانده بودم و فكر می‌كردم در این زمینه خیلی می‌دانم. یك بار كه با دكتر محمد غفوری، دوستم كه آن زمان دانشجوی دكترای این رشته در دانشگاه تهران بود، درباره برداشت‌های تاریخی‌ام صحبت كردم، گفت: صبر داشته باش، همه این كلیشه‌ها و تصورات شكسته خواهد شد. همین‌طور هم شد. درواقع مهم‌ترین چیزی كه در مطالعه روش‌مند و دانشگاهی تاریخ یاد گرفتم، همین بود كه باید همه آن تصورات كلیشه‌ای پیشین را دور ریخت. 


همین مساله در مورد تاریخ دوره قاجار هم پیش آمد. یك‌بار كه با دكتر غلامحسین زرگری‌نژاد، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران و از بزرگ‌ترین متخصصان تاریخ عصر قاجار گفت‌وگو می‌كردم، یكی از پرسش هایم این بود كه چرا تاریخ‌نگاری دوره قاجار در مقایسه با تاریخ‌نگاری دوره پهلوی ضعیف است؟ استاد از این سوال من تعجب كرد و با ارایه دلیل و ذكر نام ده‌ها مورخ و كتاب معتبر از دوره قاجار، نشان داد كه سخت در اشتباهم و اصلا چنین نیست. واقعیت این است كه ما درباره تاریخ دوره قاجار بسیار كم می‌دانیم و همین اندك هم از رهگذار یا فیلتر تاریخ‌نگاری عصر پهلوی است. پهلوی‌ها جانشین‌های قاجار بودند و این یك اصل بدیهی در تاریخ‌پژوهی است كه هر دوره تاریخی، دوره پیش از خود را سیاه و منفی جلوه می‌دهد. یعنی نه فقط نقاط مثبت آن را پنهان یا كژومژ می‌كند، بلكه تمام آن دستاوردها را وارونه جلوه می‌دهد. مثلا ساسانیان تا توانستند علیه اشكانیان افسانه ساختند. این خواننده تاریخ است كه باید عاقل باشد و بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد. 


قاجاریه یكی از سلسله‌های ایرانی است كه از دل آشوبی شصت- هفتاد ساله سر بر آورد. سرزمینی كه قجرها با زور و بلا به چنگ آوردند، از بحران‌ها و مشكلات و مصائب فراوانی رنج می‌برد. آنها هم با پیشینیان و پسینیان خودشان تفاوت چندانی نداشتند. اینكه با نگرشی شبه اخلاقی آنها را محكوم به عیاشی و خوشگذرانی و فساد و تباهی كنیم، گرهی از كار فروبسته ما نمی‌گشاید. اصلا همین كه با این بضاعت مزجات توانستند تمامیت ارضی ایران را حفظ كنند، شق‌القمر است. تمام گناهان را نمی‌توان گردن آنها انداخت و به پای ایشان نوشت. سایر گروه‌های اجتماعی و میراث فرهنگی را هم باید درنظر داشت. بالاخره از دل قاجاریه مشروطه و ایران قرن بیستم در آمد. اینكه مدام بر تركمانچای و گلستان پافشاری كنیم، بدون در نظر آوردن جزییات و شرایط، راه چاره نیست. اعاده حیثیت از قاجاریه در واقع توجه جدی به تاریخ این سرزمین است، بدون حب و بغض و با نگاهی عمیق و چندجانبه. در غیاب آن جز تكرار مكررات و حرف‌های كلیشه، چیز دیگری عایدمان نمی‌شود.