کد خبر : 329060 تاریخ : ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۶ مهر - 10:10
نوح هراری از علم تا سیاست «احزاب مذهبی (اسراییل) با تحمیل چنین دشواری‌هایی بر صدها هزار شهروند، اعتقاد خشك یهودیت را بر آنها تحمیل می‌كنند. اگرچه هیچ خونی ریخته نمی‌شود، اما باز سعادت شهروندان بسیاری قربانی می‌شود.

دنیای قلم - عباس عبدی: كسانی كه كتاب‌ها و نوشته‌های نوح هراری استاد تاریخ و نظریه‌پرداز اسراییلی و استاد دانشگاه عبری بیت‌المقدس به ویژه كتاب‌های سه‌گانه او را خوانده‌اند می‌دانند كه نویسنده معتبری است و در سطح جهانی نیز به خوبی شناخته شده است. از این رو تحلیل او از وقایع اخیر نیز می‌تواند مهم باشد. او تحلیل خود را در گاردین نوشته است كه بخش نخست آن را دیده‌ام. پیش از پرداختن به برخی از نكات یادداشت وی و نقد آن، وظیفه خود می‌دانم از اینكه مجوز ادامه انتشار كتاب‌های وی لغو شده است، اظهار تاسف كنم و خیلی روشن بگویم كه اینگونه برخوردها با كتاب نه تنها كمكی به بسط اندیشه‌های مفید و جدید نمی‌كند، بلكه برعكس نفوذ چنین نوشته‌هایی و نویسندگان آن را بیشتر و غیر قابل نقد می‌كند و امیدوارم كه هر چه زودتر این ممنوعیت برداشته شود. هراری در یادداشت خود كه با عنوان؛ «خطرناك‌ترین بُرهه از سال ۱۹۴۸» است به نكاتی می‌پردازد كه كاملا یك سویه است.‌ گرچه برای توجیه این رویكرد خود آورده است كه: «نه اطلاع و نه توان اخلاقی دارم كه بگویم از دید فلسطینی‌ها قضایا چگونه دیده می‌شود. اما در برهه بزرگ‌ترین رنج اسراییل، مایلم درباره چگونه دیدن قضایا از طرف اسراییل، از این سوی حصار بگویم.» چنین توجیهی پذیرفتنی نیست، حداقل از نویسنده و مورخی چون هراری؛ این فقط نوعی فرار كردن از زیر بار مسوولیت اخلاقی و حرفه‌ای است. او كه تاریخ چند هزار ساله را ورق زده و تحلیل كرده است، چگونه قادر نیست كه از احساس و دید كسانی بگوید كه فقط چند كیلومتر یا حداكثر چند ده كیلومتر آن سوتر او در حال زندگی هستند؟ اگر تاریخ نیز چنین یك سویه نوشته شود و سوگیری اخلاقی داشته باشد، چه جایی برای اعتبار آن وجود دارد؟ او در همین گزاره وضعیت پیش‌آمده را بزرگ‌ترین رنج اسراییل معرفی می‌كند، شاید هولوكاست را چون در سرزمین غیر از اسراییل بوده نخواسته مقایسه كند، ولی فراموش نباید كرد كه دولت اسراییل در سرزمین فلسطین فارغ از هر نكته‌ای مُعوُّض هولوكاست به یهودیان بوده است. جریانی كه در غرب رخ داد و عوارض آن از جیب این منطقه پرداخت شد. هراری در ادامه با اشاره به صلح اسلو كه آن را سخاوتمندانه‌ترین پیشنهاد تا آن زمان دانسته، می‌گوید كه نتیجه آن بدترین كمپین تروری بود كه تا آن زمان اسراییل تجربه كرده بود و كابوس را بر سراسر اسراییل حاكم كرد و این كمپین نه تنها صدها شهروند اسراییلی را كشت، بلكه فرآیند صلح و جنبش چپ اسراییل را نیز به باد داد. سپس اضافه می‌كند كه پیشنهاد صلح اسراییل شاید ناكافی بود، اما تروریسم تنها واكنش ممكن نبود.


آقای هراری زحمت این را به خود نمی‌دهد كه بگوید كه چرا چنین شد؟ چرا شهرك‌سازی‌ها متوقف نشد؟ چرا عرفات را هر روز تحقیر و آخر هم او را ترور دولتی كردند؟ آقای هراری از تروریسم اسراییل و حتی حذف عرفات سخنی به میان نمی‌آورد و قیام مردم با سنگ را تروریسم می‌نامد. بیان این حرف‌ها شاید از یك فرد عادی غیر منتظره نباشد، ولی كسی كه قرار است كتاب‌های تاریخش مورد استفاده قرار گیرد و انصافا هم خواندنی نوشته، چرا هنگامی كه از قله انتزاع علمی وارد عرصه سیاست می‌شود، چنین متناقض و غیراخلاقی می‌نویسد. جالب است كه در كتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱ وی نكات جالبی وجود دارد كه در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌كنم و اینكه چگونه نویسنده این گزاره‌ها در مقام یادداشت‌نویسی سیاسی تمام آن بی‌طرفی یا انصاف را كنار گذاشته و سوگیرانه نوشته و داوری می‌كند. 
«اگر ترس‌های‌مان را كنترل كنیم و كمی از عقایدمان كوتاه بیاییم، شاید بشر بتواند بر مشكلاتی مانند تروریسم و جنگ فایق آید.»... «یكی از موانع اصلی بر سر راه معاهدات صلح بین اسراییلی‌ها و فلسطینی‌ها این است كه اسراییلی‌ها مایل به تقسیم شهر اورشلیم نیستند و استدلال‌شان این است كه این شهر «پایگاه همیشگی قوم یهود است» و مطمئنا جایی برای بحث روی موضوعات جاودانی نیست. حال معدودی افراد مرده در مقایسه با جاودانگی چه اهمیتی دارد؟ این طبعا كاملا یاوه است.»... «یك شعار صهیونیستی محبوب در ابتدای قرن بیستم صحبت از بازگشت «مردمی بدون سرزمین (یهودیان) به سرزمینی بدون مردم (فلسطینی)» می‌كرد. وجود مردم محلی عرب به سادگی انكار می‌شد. در سال ۱۹۶۹ گلدا مایر، نخسست‌وزیر وقت اسراییل كلام معروفی اعلام كرد كه؛ «چیزی به اسم مردم فلسطین وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است.» چنین دیدگاه‌هایی، به‌رغم دهه‌ها درگیری‌های نظامی علیه چیزی كه وجود ندارد، حتی تا به امروز در اسراییل بسیار رایج هستند. برای مثال، در فوریه ۲۰۱۶‌ ام پی آنات بركو در مجلس شورای اسراییل یك سخنرانی كرد و در آن واقعی بودن و تاریخ مردم فلسطین را زیر سوال برد. شواهد او چه بود؟ حرف «پ» حتی در زبان عربی وجود ندارد، پس چطور می‌تواند مردم پلسطینی وجود داشته باشد؟»... 

«احزاب مذهبی (اسراییل) با تحمیل چنین دشواری‌هایی بر صدها هزار شهروند، اعتقاد خشك یهودیت را بر آنها تحمیل می‌كنند. اگرچه هیچ خونی ریخته نمی‌شود، اما باز سعادت شهروندان بسیاری قربانی می‌شود.»... «احزاب مذهبی (اسراییل) با انجام چنین كارهایی به خود و به جهانیان می‌گویند كه به واقع به داستان یهودی اعتقاد دارند. در این مورد كه آنها بدون هیچ دلیل موجهی از آزار مردم لذت می‌برند، چه فكری می‌كنید؟» آیا هراری نمی‌پرسد احزابی كه با مردم خود چنین می‌كنند با فلسطینی‌هایی كه اساسا موجودیت آنان را قبول ندارند چه می‌كنند؟ تقریبا كل یادداشت هراری در همین چارچوب یك سویه و غیرمنصفانه و حتی توجیه‌گرانه اقدامات نتانیاهو است و هیچ راهی را نشان نمی‌دهد كه یك فلسطینی چگونه می‌توانست عمل كند تا همان صلح اسلو را به سرانجام برساند؟ قرارداد صلحی كه دولت اسراییل امضا كرده است، ولی هزینه اختلافات داخلی اسراییل و ترور اسحاق رابین را نباید مردم فلسطین پرداخت كنند. راه‌حل پیشنهادی هراری بسیار انتزاعی و غیرواقعی است و خودش هم اذعان دارد، چون نمی‌خواهد مطابق قطعنامه ۳۳۸ و سایر قطعنامه‌های بین‌المللی و قرارداد صلح اسلو اظهارنظر كند. البته در میان نویسندگان اسراییلی افرادی هم پیدا می‌شوند كه جانب انصاف را رعایت كنند. یادداشت كریس هگز در این مورد روشن است و خشونت موجود فلسطینی‌ها را گرته‌برداری و یادگیری از خشونت مستمر اسراییلی‌ها می‌داند و ساختار سیاست اسراییل را در شكل‌گیری این وضع به خوبی توضیح می‌دهد. او برنده جایزه پولیتزر است كه ۱۵ سال خبرنگار خارجی نیویورك‌تایمز بوده است. همچنین دمیتری شومسكی دیگر روزنامه‌نگار اسراییلی است كه به تحلیل سیاست‌های نتانیاهو در نیازش به حذف طرف‌های گفت‌وگو و ایجاد یك مخالف رادیكال پرداخته و نقش او را در این بحران خیلی خوب توضیح می‌دهد. همچنین گیدئون لوی دیگر روزنامه‌نگار اسراییلی است كه تحلیل جامعی از سیر تاریخی ماجرا كه به این نقطه رسیده است ارایه می‌كند. این نشان می‌دهد كه آقای هراری چندان هم مجبور نبوده مواضعی یك سویه و خلاف واقعیت اتخاذ كند، او نمی‌توانست سكوت كند، ولی می‌توانست منصف باشد.