کد خبر : 329051 تاریخ : ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۵ مهر - 10:34
دین‌مداری و دین‌نداری افراد مذهبی قبل از انقلاب با آنكه سیاست رسمی كشور، دین‌مدار كردن مردم نبود، از طریق حضور در مساجد، كلاس‌ها و انجمن‌های مذهبی و جلسات آموزش عقیدتی، معارف دینی خود را تقویت می‌كردند.

دنیای قلم - محمد مهاجری: خانم جمیله علم‌الهدی در اظهاراتی متفاوت از سایر سخنانش كه معمولا جنجال‌آفرین می‌شود، نكته مهمی را مطرح كرده كه نقطه عزیمت است برای ورود به مقوله‌ای كه دغدغه جامعه متدین به شمار می‌آید. او گفته است برخی رشته‌های دانشگاهی باعث كاهل‌نمازی (با تساهل بخوانید بی‌نمازی و واقع‌بینانه‌تر بخوانید ضعف دین) دانشجویان می‌شود. او برای نمونه به دانشجویانی اشاره می‌كند كه در ابتدای ورود به دانشگاه، حتی حافظ بخشی از قرآن بوده‌اند، اما بعد از فارغ‌التحصیلی از دین فاصله گرفته‌اند. هر چند به نظر می‌رسد نتیجه‌ای كه او گرفته (یعنی ضعیف شدن دین به خاطر ورود به دانشگاه یا تحصیل در رشته‌های خاص) مبنای علمی درستی ندارد، اما روایتی كه از دینداری جامعه دانشجویی بیان كرده قرین صحت است. واقعیت این است كه دین‌گریزی جامعه و جوانان هر چند قابل فهم باشد، اما در فضای كشور با این حجم از تبلیغات رسمی و غیررسمی و نیز وفور مناسك مذهبی در هیئات و مساجد قابل انتظار نیست. از سویی تاكید بر گسترش مناسك و مراسم بدون عمق‌بخشی به فرهنگ دینی، گهگاه آن را به ضد خود تبدیل كرده یا حداقل اینكه فقط دارای تاثیرات زودگذر شده است. گاهی این ادعا مطرح می‌شود كه مردم متدین قبل از انقلاب، ایمان‌شان قوی‌تر از امروز بوده. بالطبع این ادعا نمی‌تواند از سوی متولیان رسمی مذهب پذیرفته شود، چون پذیرش چنین سخنی به معنای خودزنی است. با این حال چنین ادعایی چندان هم دور از واقعیت نیست.

افراد مذهبی قبل از انقلاب با آنكه سیاست رسمی كشور، دین‌مدار كردن مردم نبود، از طریق حضور در مساجد، كلاس‌ها و انجمن‌های مذهبی و جلسات آموزش عقیدتی، معارف دینی خود را تقویت می‌كردند. بسیاری از جوان‌ها و حتی نوجوان‌های مذهبی آن دوره، به راحتی توانایی بحث و گفت‌وگو با افراد لامذهب، ماركسیست و... را داشتند و اتفاقا همان نسل توانست با حضور در انقلاب، بعدا پایه‌های حكومت جمهوری اسلامی را بنا نهد. بعد از انقلاب، چه شد كه از آن سرمایه معنوی تهی شدیم؟ شاید واضح‌ترین دلیلش، سپردن دین فرزندان مملكت به حكومت بود. خانواده‌ها احساس می‌كردند با تبلیغات دینی كه در مدرسه و رسانه رسمی كشور صورت می‌گیرد، از آنها رفع تكلیف شده است. 

اشتباه بعدی را متولیان رسمی دین و آموزش آن كردند. این اشتباه ناشی از بی‌توجهی به تغییر سریع جهان به ‌خصوص در حوزه اندیشه بود. اگر قبل از انقلاب، روحانیون مشهوری چون شهید مطهری می‌توانستند با خیمه زدن بر موضوعات مهم فكری، نسل جوان و متدینین را تغذیه كنند، پس از انقلاب، همان كسانی كه می‌توانستند راه مطهری را بروند احساس كردند جامعه از چنین فعالیتی بی‌نیاز است. حوزه‌های علمیه نیز بیشترین همت خود را بر فقه متمركز كردند و در برابر شبهات اندیشه‌ای، كاری درخور و متناسب با حجم القائات غیردینی نكردند. بنابراین جوان‌ها بعد از مدتی حس كردند پاسخ نیازهای خود را نمی‌توانند در دین رسمی (و احكام مصلح فقهی) پیدا كنند. حتی تلاش‌هایی مانند فعالیت‌های آقای قرائتی هم كه تا حدی مفید بود، توسط دیگران ادامه نیافت و نسل جوان از جمله دانش‌آموزان و دانشجویان عملا بی‌پناه شدند. این بی‌پناهی ربط مستقیمی به فلان رشته تحصیلی ندارد كه خانم علم الهدی اصرار دارد به آن مرتبطش كند. امروز فاصله دانشجوی مهندسی برق یا كارشناسی موسیقی از دین، تفاوت معناداری با دانشجوی الهیات و فلسفه ندارد. قصه برمی‌گردد به بنیان‌های فكر دینی كه دچار پارادایم شیفت شده و دیگر با روش‌های سنتی قابل تبیین نیست. به اینها بیفزاییم، ترویج قشری‌گری در دین و افزودن مقولاتی چون خواب و رویا برای اثبات معارف دین كه عملا بازار خرافات را داغ می‌كند. كوتاه سخن آنكه طرح موضوع دینداری دانشجویان توسط خانم علم‌الهدی باید به عنوان یك پروژه فكری پژوهشی مورد توجه قرار گیرد و بی‌آنكه دچار ساده كردن مساله شود، در فضایی بدون هرگونه تعصب به بحث گذاشته شود. پیش از هر چیز باید این نكته را پذیرفت كه یافته‌های این تحقیق می‌تواند احتمالا بسیار تلخ باشد.