کد خبر : 328985 تاریخ : ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۷ مهر - 11:29
تمام غم و رنج عالم! عده‌ای نه از روی تحقیق و پژوهش در مورد آثار حضور فزاینده همسایگان افغان ما در جامعه ایرانی، بلكه به صرف حساسیت برخی عوام مردم نسبت به این حضور آن را ابزار مناسبی برای مخالفت با حكومت یافته‌اند و با دامن زدن به افغان‌هراسی، می‌كوشند تا جامعه را علیه آنان تحریك كنند

دنیای قلم -  احمد زیدآبادی: حملاتی كه در برخی نقاط ایران به مهاجران افغان صورت گرفته، در درجه نخست ناشی از ناخودآگاهی فرهنگی و فشارهای اقتصادی است، اما تحریكات و تبلیغات رسانه‌ها به خصوص در فضای مجازی را نمی‌توان در بروز چنین فجایعی نادیده گرفت.
برخی رسانه‌ها، تنها فلسفه‌ای كه برای وجود خود تعریف كرده‌اند، حمله بی‌وقفه به همه ابعاد وضع موجود است. این هم برای خودش فلسفه‌ای است، اما آنها در این كارزار، گویی هر چه را دم دست‌شان برسد، پرتاب می‌كنند بدان امید كه به حكومتی‌ها بخورد، بی‌آنكه توجه كنند آنچه پرتاب كرده‌اند چه بوده و به چه نقطه‌ای اصابت كرده است!
موضوع مهاجران افغان هم به نظرم از این جنس است. عده‌ای نه از روی تحقیق و پژوهش در مورد آثار حضور فزاینده همسایگان افغان ما در جامعه ایرانی، بلكه به صرف حساسیت برخی عوام مردم نسبت به این حضور آن را ابزار مناسبی برای مخالفت با حكومت یافته‌اند و با دامن زدن به افغان‌هراسی، می‌كوشند تا جامعه را علیه آنان تحریك كنند!
همسایگان افغان ما از همان هنگامی كه ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی به كشورشان لشكر كشید، دسته دسته مهمان ما ایرانیان شدند. من از دوره تحصیلاتم در مقطع راهنمایی كه به اصطلاح امروزی‌ها «كودك كار» بودم، با كارگران افغان در امر «فعلگی» برای ساختمان‌سازی همكاری داشتم. این مردمان پرتلاش و سختكوش و زحمتكش و با اراده و بی‌توقع معمولا سخت‌ترین كارها را با كمترین مزد به عهده داشته‌اند و عملا در همین مقدار ساخت‌و‌سازی كه در اقتصاد ایران صورت گرفته است، سهمی بسزا دارند.
آنها اینك نیز در شمار بیشتری نسبت به گذشته، از ظلم و جور و ستم و استبداد طالبان به كشور ما پناه آورده‌اند و نیروی كار ارزانی را در بازار ایران عرضه می‌كنند. امروزه از چوپانی در كوهستان‌های صعب و دشت‌های سوزان تا حفر كانال برای لوله‌كشی گاز و جمع‌آوری زباله شهرها و خدمت در فروشگاه‌ها و رستوران‌ها و اغلب كارهای ساختمانی و سرایداری با این مهاجران رانده یا فراری از وطن خویش است. حتی با یك حساب سرانگشتی نیز می‌توان حدس زد كه خروج آنان از ایران چه تاثیری بر جهش قیمت نیروی كار و اثر آن بر نرخ تورم و افزایش قیمت‌ها می‌گذارد.
افغان‌ها مهمان ما هستند. مهمانان كم توقع و زحمتكشی هم هستند. با وضعیت خراب اقتصادی ایران، بالطبع به آنها هم در اینجا خوش نمی‌گذرد. از سر ناچاری به كشور ما آمده‌اند و از هر جهت شایسته مهربانی و دوستی و همدلی‌اند.
ممكن است جرمی از شماری از آنان هم سر بزند همان‌طور كه از خود ایرانی‌ها و هر نوع بنی بشر دیگری سر می‌زند. می‌توان به ناكارآمدی دولت در سامان آنان انتقاد كرد همان‌طور كه به ناكارآمدی دولت در دیگر زمینه‌ها انتقاد كرد، اما تحریك عواطف مهاجرستیزی و احساسات ضد مهمان‌نوازی حقا كه غیرانسانی و معطوف به فاجعه است.
البته عموم ایرانی‌ها رسم غریب‌نوازی را رعایت می‌كنند و از هر كمكی به مهاجران افغان و رفع مشكلات بهداشتی و آموزشی آنان دریغ نمی‌ورزند، اما شمار اندكی هم بر اثر فشار اقتصادی یا تحریك رسانه‌ها ممكن است دست به كاری بزنند كه اگر همان كار علیه مهاجران ایرانی در خارج از كشور صورت گیرد فریادشان علیه نژادپرستی و مهاجرستیزی بالا می‌رود.
به نظرم دولت باید برای ارائه خدمات مناسب آموزشی و درمانی و بهداشتی به مهاجران افغان از كمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل كمك بگیرد.
مشاهده صحنه‌هایی از درماندگی این پناهندگان به هنگام بروز بیماری دل سنگ را آب می‌كند.
هرگز روزی را از یاد نمی‌برم كه در بیمارستانی در كرمان، پیرمردی افغان با سر و رویی پوشیده از مویی سپید و بلند و با چهره‌ای پهن و درخشان، افتان و خیزان در پی برانكاردی می‌دوید. روی برانكارد دخترش از درد به خود می‌پیچید. بیمارستان تخت خالی نداشت و چشمان درشت پیرمرد تمام غم و رنج عالم را در خود منعكس می‌كرد... (این قصه را در جلد دوم خاطراتم با عنوان بهار زندگی در زمستان تهران نقل كرده‌ام)