دنیای قلم -احمد مازنی: درباره انقلاب اسلامی، امام خمینی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بسیار سخن گفته و نوشته شد. اما یكی از واقعیتهای غیرقابل انكار در هر سه مورد این است كه در كنار دوستان و ارادتمندان بسیار، دشمنان كینهتوز بسیاری نیز داشته و دارند. بدیهی است در چنین شرایطی اقتضای انصاف این است كه در مطالعه متون تولیدی و دادههای صوتی و تصویری به مرجع و منبع تولید و نشر محتوا توجه كنیم، چراكه اگر بدخواهان اسلام و ایران محتوایی را درباره انقلاب، امام و جنگ تحمیلی تولید كنند در متن و حاشیه محتوای تولیدی، شیطنت و دشمنی دیرینه خود را دنبال میكنند و البته در اغلب موارد چنان راست و دروغ در هم تنیده است كه افراد با هوش، نیز متوجه شیطنت و اهداف تخریبی آن نمیشوند. قرآن در چنین مواردی توصیه به تحقیق میكند: «یا أیُّها الّذِین آمنُوا إِنْ جاءكُمْ فاسِقٌ بِنبإٍ فتبیّنُوا أنْ تُصِیبُوا قوْمًا بِجهالةٍ فتُصْبِحُوا علی ما فعلْتُمْ نادِمِین. ای كسانی كه ایمان آوردهاید اگر فاسقی برایتان خبری آورد نیك وارسی كنید مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه كردهاید پشیمان شوید- حجرات آیه ۶» همچنین مطالعه كتابها و آثار پژوهشی فراوانی كه توسط صاحبنظران منصف تهیه و منتشر شده نیز به افزایش دانش و آگاهی ما در این زمینهها كمك میكند و در نتیجه القائات دشمن نمیتواند بر ادراك ما از حقیقت تاثیر بگذارد. با ذكر این مقدمه به چند مورد اشاره میكنم: ۱. انقلاب اسلامی از چنان عظمتی برخوردار بود كه در زمان وقوعش دوست و دشمن را وادار به حیرت كرده بود، چراكه حضور یكپارچه مردم در اجتماعات میلیونی از كوچكترین روستا تا كلانشهرها، اعتصابات سراسری، پذیرش رهبری امام خمینی از سوی آحاد مردم و تمامی احزاب سیاسی داخل و خارج از كشور و وحدت كلمه در شعارهای اصلی انقلاب به معجزه شبیه بود. این انسجام تاریخی منجر به ریشهكن شدن نظام شاهنشاهی چند هزار ساله و فرار شاه منصوب بیگانگان و تاسیس نظام جمهوری اسلامی شد كه این نتیجه نیز برای هیچكس باورپذیر نبود...
اما از آنجا كه قانون الهی بر تحقق اراده مردم قرار گرفت «إِنّ ٱللّه لا یُغیِّرُ ما بِقومٍ حتّی یُغیِّرُواْ ما بِأنفُسِهِم. خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد كرد تا زمانی كه خود آن قوم حالشان را تغییر دهند- سوره رعد آیه ۱۱» مردم ایران توانستند در سرنوشت خویش دگرگونی پدید آورند. اما با گذشت زمان و خارج شدن دوست و دشمن از آن فضای حیرت، هر كسی از ظن خود به تحلیل چرایی وقوع و پیروزی انقلاب پرداخت و در چنین شرایطی به ویژه برای افراد كماطلاع و ناآگاه دلایلی برای شكلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی تراشیدند كه هر كدام در جای خود از لحاظ محتوا، پایه استدلال، منبع و تولیدكننده قابل بررسی است.
۲. امام خمینی از چنان سابقه روشنی از لحاظ خاستگاه خانوادگی، تحصیل، تدریس، مبارزه، اندیشه، جایگاه علمی و عملی، شخصیت و عملكرد برخوردار است كه ایجاد ابهام در هر یك از وجوه «اندیشه، شخصیت و عملكرد» ایشان كار سادهای نیست. اما بدون اینكه قصد شبیهسازی داشته باشم به تبلیغات معاویه علیه امام علی(ع) اشاره میكنم كه وقتی از اهل شام میپرسیدند: این ابوتراب كه او را لعن میكنید، كیست؟ پاسخ میدادند: درست نمیدانیم اما گویا یكی از دزدهای شرور عراق است. بنابراین مراقب شبكههای معاند بدتر و پیچیدهتر از بنیامیه در عصر ما باشیم.
۳. در مورد جنگ تحمیلی نیز اكنون با چنان شیطنتی تولید محتوا میشود كه اگر جنازه متعفن صدام را از زیر خاك بیرون بیاورند و از او بخواهند درباره علل، ریشهها و عوامل وقوع جنگ بگوید و بنویسد، بعید میدانم تا این حد غیرمنصفانه بگوید و بنویسد! جنگی كه از اسناد شورای امنیت سازمان ملل تا منابع مستقل داخلی و خارجی و خود صدام تردیدی در تحمیل آن به انقلاب نوپای ایران ندارند، با سرهمبندی مطالب چنان تعریف میكنند كه انگار این امام خمینی بود كه قرارداد الجزایر را پاره كرد، این ایران بود كه در مرزها شرارت میكرد، این شهرهای عراق بودند كه توسط ایران اشغال شدهاند! چه میتوان كرد كه در هر زمینهای خوابیده را میتوان بیدار كرد، اما كسی كه خود را به خواب میزند، نمیتوان بیدار كرد و از این واقعیت نیز نمیتوان گذشت كه سوءتدبیر و بعضا انحراف بخشی از حاكمیت از مبانی اندیشه اصیل انقلاب اسلامی و تعریف این همانی بین وضع موجود با اندیشه امام خمینی در بهرهبرداری بدخواهان اسلام و ایران نقش موثری دارد و تاسفبار اینكه بدخواهان نیز روی این همانی تاكید میكنند و معالاسف دست صاحبنظران منصف در نقد منصفانه وضع موجود و تعارضات آن با اندیشه، شخصیت و عملكرد امام خمینی بسته است.