کد خبر : 328856 تاریخ : ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۶ شهريور - 10:17
رونالدو در سرزمین امام قلی‌خان به راستی اگر آمد و شد بین‌المللی میسور می‌بود و از هر نحله فكری و ورزشی و سیاسی و اقتصادی و هنری؛ وارد كشور می‌شدند؛ آیا باز هم این اشتیاق كذایی ایجاد می‌شد

دنیای قلم - ابراهیم عمران: از بس مراوده‌های افراد نامدار بین‌المللی با ایران‌مان كم است كه آمدن رونالدوی فوتبالیست؛ كعبه آمال خیلی‌ها شده است. حال فرض شود اگر بازی با تماشاگر برگزار می‌شد؛ به حتم ساعت‌ها تماشاگران پشت درب‌های آزادی؛ بسان ترافیك جاده شمال معطل ورود می‌شدند!

 به راستی اگر آمد و شد بین‌المللی میسور می‌بود و از هر نحله فكری و ورزشی و سیاسی و اقتصادی و هنری؛ وارد كشور می‌شدند؛ آیا باز هم این اشتیاق كذایی ایجاد می‌شد؟ در جهان مدرن امروزی با درهای باز اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم، مشتاقی و مهجوری فراوانی برای افراد مشهور وجود دارد و شكی هم در آن نیست. با این تفاوت كه در آنجا فقط آن قسمی از مردم در پی منویات و خواسته‌های خویش هستند كه بر فرض مثال دلداده ورزش یا سینما باشند و دیگر كلیت جامعه كار و زندگی روزانه‌شان را رها نمی‌سازند كه فلان بازیگر یا ورزشكار را ببینند و از برایش مرثیه‌سرایی كنند و احیانا با چاشنی طنز هم همه امور را زیر سوال ببرند! هر چند این روزهای آزگار اقتصادی و اجتماعی؛ دیگر دل و دماغی باقی نگذاشته است كه عموم مردم در پی آن باشند كه رونالدو چه سیم‌كارتی خواهد داشت و در كدام هتل رفت و آمد خواهد كرد ولی كم دیدن و كم شنیدن و كم‌اطلاعی از دنیای جدید و ایزوله بودن بسیاری از ما؛ سبب می‌شود چنین مفتون و شیدای فوتبالیستی تقریبا از كار افتاده سنی شویم. به راستی هر «آن چیز پرهیز دارند؛ اشتها افزوده گردد» حال و روز ما را تداعی می‌كند. فرض محال كه محال نیست؛ فردا روزی شاید فلان هنرپیشه امریكایی یا اروپایی دست بر قضا برای گرفتن یك پلان به لوكیشنی در كشورمان بیاید؛ آیا سینه چاكان وطنی از خورد و خوراك نمی‌افتند؟!

برای این هنرپیشه‌های ناكاردرست فنی كه فرش قرمزشان را پاره می‌كنند؛ به طریق اولی برای آن كاربلدان خارجی دیگر نخ و ابریشمی هم از فرش باقی نمی‌گذارند! فقره رونالدوی پرتغالی پیام‌های پیدا و پنهانی برای‌مان آشكار ساخت. شده‌ایم بسان چشم و دل نه سیرهای حریص كه گویی سال‌ها از قافله تمدن امروزی دور بوده‌ایم. بس كنیم لطفا. عربستان به واسطه قدرت پولی و نفتی‌اش، فوتبالیست‌هایی را وارد چرخه ورزش‌اش می‌كند. شاید در آن كشور عموم مردم اصلا رونالدوهای نوعی را نشناسند. چه كه رفاه و آسایش زیاد لامحاله غرور قابل توجیهی را ایجاد می‌كند. اینجا اما به واسطه مشكلات عدیده زیاد؛ عموم مردم دسترسی به عادی‌ترین روابط‌های ممكن اجتماعی و اقتصادی را ندارند و همین سبب سرخوردگی‌های روحی و روانی می‌شود. رونالدو برای یكی، دو روز می‌آید و می‌رود.

ما می‌مانیم و همه آن مسائلی كه با آنها دست و پنجه نرم می‌كردیم. راهی نداریم جز كمی غرور فراموش شده‌مان را به یاد آوریم. ذهن را آرام كنیم. با داشته‌های مانده در ذهن خوش باشیم. شاید كمی روح و روان آسوده شود. به قولی، فدای همه نداشته‌مان؛ چهار ستون بدن سالم باشد! هر چند همه این موارد هیچ ربطی به رونالدوی فرضی یا واقعی نوشته ندارد و آن بنده خدا چه می‌داند از آزادی تا تهرانپاس چه سینه چاكانی دارد كه شاید محله‌های فقیرنشین لیسبون با آن برابری كند! تكلمه این نوشته هم برای دلداری ذهنی كه در بالا آمد؛ یادی از امام قلی‌خان و جزیره هرمز باشد و بس! و قصه تمام و پیاده شدن مسافران پرواز ریاض- تهران!