کد خبر : 328642 تاریخ : ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۴ مرداد - 11:45
ارز ۴۲۰۰ و بنزین ۱۵۰۰ آنان كه ماجرای ۱۳۹۸ را تشدید كردند، اكنون نمی‌دانند با چه منطقی باید از افزایش قیمت بنزین دفاع كنند؟

دنیای قلم -عباس عبدی : بنزین ۱۵۰۰ تومانی چه فرقی با ارز ۲۸ هزار تومانی دارد؟ اگر دقیق نگاه كنیم همه از یك ذهنیت سرچشمه می‌گیرند. اگر ارز ۴۲۰۰ تومانی پوست خربزه‌ای زیر پای اقتصاد كشور بود، ارز ۲۸ هزار تومانی نیز پوست موزی است كه زیر پای اقتصاد گذاشته شده است. البته بنزین ۱۵۰۰ تومانی حتی خطرناك‌تر از آن است. اگر این بنزین موجب مصرف غیر بهینه و افزایش مصرف می‌شود، ارز ۲۸ هزار تومانی نیز به همین گونه عمل می‌كند. این بنزین شوتی‌های خود را ایجاد می‌كند و این ارز رانت‌های خود را كه البته حمل و نقل ارز رانتی برخلاف حمل‌و‌نقل شوتی‌های بنزین دیده نمی‌شوند. این خبر را بخوانید: «آتش‌نشانی كرمان: حوالی ساعت ۳ بامداد در خانه‌ای پر از بنزین قاچاق انفجار شدیدی رخ داد كه صدای آن در بیشتر مناطق كرمان شنیده شد. به بیش از ۲۰ خانه اطراف و ۵ خودرو آسیب رسید.»

 

بدتر از این را هم در ارز ۲۸۰۰۰ تومانی داریم. كشوری كه روی منابع پایدار انرژی خوابیده و یكی از بزرگ‌ترین پالایشگاه جهانی را داشته است، اكنون به جایی رسیده كه مقام نفتی آن هشدار داده كه در تیرماه مصرف روزانه بنزین به ۱۲۰ میلیون لیتر در روز رسید، درحالی كه پالایشگاه‌های كشور تنها ۱۰۷ میلیون لیتر بنزین تولید كردند و ۱۳ میلیون لیتری كه بیشتر مصرف شد، از روی اجبار، از ذخایر سوخت برداشت شد. در حال حاضر در ایران با ۸۵ میلیون نفر جمعیت به اندازه یك كشور ۲۵۰ میلیون نفری سوخت تولید می‌شود. برای تامین افزایش تقاضای سوخت نه پول و امكانات برای ساخت و توسعه پالایشگاه‌های كنونی وجود دارد و نه حتی در صورت وجود منابع مالی، ساخت پالایشگاه‌ یك‌شبه امكان‌پذیر است.  با این وضعیت ما همچنان خودروهایی تولید می‌كنیم كه حداقل مصرف آنها در بهترین شرایط ۱۱ لیتر در ۱۰۰ كیلومتر است! چرا؟

 

فقط به این دلیل كه سیاستگذاران كشور یا نمی‌توانند یا نمی‌خواهند در برابر علم اقتصاد و عقلانیت سیاسی و مدیریتی تسلیم شوند. به‌طور قطع عده‌ای از آنان نمی‌خواهند چنین كنند، زیرا بقای خود را در ادامه این سیاست‌ها می‌دانند. عده‌ای نیز هستند كه می‌خواهند تغییر سیاست دهند، ولی نمی‌توانند، چون ملتزم به تبعات تغییر سیاست‌ها نیستند. به مردم اعتماد ندارند، چون می‌دانند مردم هم به آنان اعتماد ندارند. آنان كه از درون ساختار سیاسی و در جریان سال ۱۳۹۸ علیه افزایش قیمت بنزین موضع‌گیری كردند و آن فجایع بروز كرد، امروز نمی‌توانند به راحتی آن ماجرا را فراموش كنند، در نتیجه هر روز درگیر چگونگی حل مساله انرژی هستند. امروز بنزین، فردا برق، پس فردا گاز و گازوییل. جالب اینكه اگر هم با تن دادن به یك بحران آن را به‌طور موقتی حل كنند، راه‌حلی ناقص است كه دوباره به سرعت روز از نو، روزی از نو، خواهد شد. همچنان كه در جریان ارز ۴۲۰۰ شاهد بودیم كه آن را تبدیل به ارز ۲۸ هزار تومانی كردند كه باز هم ۲۰ هزار تومان با قیمت آزاد ارز اختلاف قیمت دارد. بنابراین اصلاحات قیمتی را هم در چارچوب قیمت‌گذاری حل می‌كنند و نه در چارچوب تغییر نگاه. مثل اینكه جراح نیمی از توده سرطانی را بردارد و نیم دیگرش را بگذارد باشد. روشن است كه توده باقیمانده دوباره متاستاز خواهد كرد. این اصلاحات نیز ناشی از فشار كمبود منابع مالی است و اگر از طریق صادرات نفتی كمبودی نداشته باشند، اقدام به تغییر قیمت نیز نمی‌كنند. چرا این دور باطل همچنان ادامه دارد؟ و جز مدتی كوتاه فقط در دولت اصلاحات آن‌هم درباره ارز و نه حتی انرژی درست شد سپس در دولت‌های بعدی قیمت‌گذاری كالاها و به‌طور مشخص ارز و انرژی همچنان ادامه یافته است؟ این مساله ناشی از ضعف شناختی نیست. حتما شنیده‌اید كه رییس مجلس نیز اخیرا نسبت به مصرف انرژی بالا در كشور هشدار داده است كه به‌طور ضمنی در ارتباط با قیمت‌گذاری‌های دستوری بوده و حتی تغییرات قیمتی را از مصادیق تصمیمات سخت دانسته است. پس همه دست‌اندركاران دولتی خیلی خوب می‌دانند كه این سیاست‌ها نادرست و زیان‌بار است. همچنین می‌دانند كه قابل دوام نیز نیست و دیر یا زود به بن‌بست می‌رسد و باید از روی ناچاری آن را تغییر دهند. پس چرا این سیاست‌ها ادامه پیدا می‌كند؟ پاسخ این پرسش اقتصادی نیست، بلكه سیاسی است. تارهای سیاسی كه در فضای عمومی ایران تنیده می‌شود و با آن مخالفان خود را به تور می‌اندازند، دیر یا زود گریبان خودشان را گرفته و به دام می‌اندازد. نمونه‌های این رفتار فراوان است. از جمله در سیاست خارجی؛ همگان شاهد هستیم كه چگونه علیه برجام یا گفت‌وگو با امریكا داد سخن می‌دادند و همه را متهم به خیانت می‌كردند، اكنون برای آزاد شدن مشروط اموال ایران در ازای آزادی چند نفر ایرانی، جشن و پایكوبی می‌كنند.  

آن‌هم پول‌هایی كه فقط مجبورند با هزینه‌های فراوان تبدیل به ارزهای مورد قبول كرده و سپس كالاهای محدودی را خریداری نمایند، در حالی كه در برجام تمام پول‌های ایران به صورت نقد و بدون هیچ قید و شرطی تحویل ایران شد. جالب اینكه یكی از نفع‌برندگان اصلی آن آزادسازی پول‌های ایران نیز همین جماعت بودند!
اكنون در موضوع بنزین گیر كرده‌اند. آنان كه ماجرای ۱۳۹۸ را تشدید كردند، اكنون نمی‌دانند با چه منطقی باید از افزایش قیمت بنزین دفاع كنند؟ مشكل آنان این است كه راه‌های عجیب و غریب دیگری را پیش گرفته‌اند. راه‌هایی مثل محدودیت‌ها در زدن بنزین، راه‌هایی كه جز دردسر برای مدیریت و مردم هیچ نتیجه مثبت دیگری ندارد و بدیع‌ترین راهكار آقای وزیر برای مدیریت مصرف بنزین تنظیم باد لاستیك و موتور خودرو است!
راه‌حل چیست؟ راه‌حل بازگشت به مردم و جامعه است. باید فهمید با حذف دیگران نمی‌توان هیچ ایده مثبتی را پیش برد. چرا؟ به این دلیل ساده كه اگر این طرح‌ها مثبت و مفید و كارساز است حتما مردم آن را انتخاب می‌كنند و نیازی به حذف دیگران نیست و در یك رقابت سالم برنده می‌شوید. ولی چون می‌دانند كه قادر به اثبات مفید و كارساز بودن طرح‌های خود نیستند، راهی جز حذف مردم و رقابت با دیگران ندارند. پس حذف مردم موجب می‌شود كه دست خودشان برای اتخاذ سیاست‌های به قول رییس مجلس سخت بسته شود حتی اگر مجبور به اتخاذ آنها باشند. فعلا آنان درگیر قانون حجاب هستند تا بعد ببینیم، وضعیت ارز و انرژی و آب و كار و مسكن و آموزش و دانشگاه و بهداشت و دارو و حقوق بازنشستگان و فرزندآوری و فقر و روابط خارجی... به كجا می‌رسد؟