دنیای قلم -جامعه در حیرت قتلهای سریالی اکبرخرمدین و همسرش که در جریان آن سهعضو خانوادهشان را به قتل رسانده و اجسادشان را مثله کردهاند به سر میبرد. اتفاقهای هولناک که انتشار خبر آن افکار عمومی را به شدت تحتتأثیر قرار داده و چرایی وقوع آن مورد پرسش قرار گرفتهاست. نگرانی از تکرار این حادثه و بازگشت دو متهم به جامعه هم بخش دیگری از پرسش مطرح شده در جامعه است.
این روزها شیوع کرونا و معضلات اقتصادی روان جامعه را به شدت پریشان کرده و نگرانیهای بسیاری را درباره پیامدهای این دو معضل بزرگ به همراه داشتهاست. در چنین شرایطی ناگوار، انتشار خبر هولناک پرونده خرمدین سبب شده افکار عمومی بیش از هر زمان دیگری متأثر از این حادثه شوم به پریشانی مضاعفی مبتلا شود. مطرح شدن ماجرا در شبکههای اجتماعی به عنوان فراگیرترین رسانه و قضاوت هیجانی درباره اعضای این خانواده از سوی کاربران و قرار گرفتن در معرض اینگونه قضاوتها این نگرانیرا هم در جامعه شدت بخشیده که ممکن است به تقویت استعدادهای پنهان در برخی خانوادهها و تکرار این حوادث منجر شود.
تجربه مطرح شدن پروندههای جنایی نشان داده است که ساختارهای اجتماعی در مواجهه با چنین پروندههایی که «شمار آن هم زیاد است» معیوب و معلول است و شکاف بسیاری بین واقعیت و مسائل مطرح شده وجود دارد که ناشی از هیجان و طرح مسائلی غیرکارشناسی است که سبب میشود آسیبشناسی این دسته از پروندهها همچنان مغفول بماند. آخرین نمونه این پروندهها حادثه قتل رومینا اشرفی، دختر 14ساله تالشی است که یکسال قبل به دست پدرش به قتل رسید و به نگرانیهای بسیاری دامن زد و پرونده بدون بررسی و چرایی وقوع حادثه از سوی تیمهای کارشناسی به بایگانی سپرده شد.
در چنین پروندهای باید مشخص میشد که چرا تنفر و پرخاشگری درون خانواده باید به عنوان یک الگو تبدیل به یک انتخاب خشونتبار برای پدر خانواده شود که در برخی پروندهها ماجرا عکس این هم اتفاق میافتد. در پرونده خرمدین هم ریشهها و عواملی که والدین بابک را به این مرز از تنفر رسانده بحث مهمی است که باید به آن توجه شود.
یکی از موضوعات مهم در این بین ناکارآمدی الگوهای تربیتی فرزندپروری در جامعه است که به اعتقاد کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی ایران در چنین شرایطی فضا بهقدری برای والدین و اعضای خانواده مشکلساز میشود که والدین و فرزندان به مرز تنفر میرسند. یکی از مشکلاتی که باعث میشود این تنفر بین والدین و فرزندان اتفاق بیفتد حل نشدن تعارضات درونی والدین در زندگی گذشته خود و دوران سخت کودکی و نوجوانی آنها است که حس منفی نسبت به فرزند پیدا میکنند.
وی بر این باور است که مجموع ناکامیهایی که والدین در ارتباط با تربیت فرزندان تجربه میکنند، در برخی شرایط براثر تداوم آزارهایی که والدین تجربه کرده و حسهای منفی که دریافت کردهاند به بنبست میرسد، در این شرایط والدین برای تربیت فرزند و دریافت پاسخ مناسب از روشهای تربیتی به ناکامی میرسند و این ناکامیها بهنوعی بر فاصله عاطفی و اجتماعی بین والدین و فرزندان اثر میگذارد و رفتهرفته سازگاری بین والد و فرزند از بین میرود و گاهی اوقات بهجایی میرسد که میزان تابآوری آنها بهشدت افت پیدا میکند و پاسخگوی نیازهایی که در ارتباط بین والد و فرزند وجود دارد نیست، بنابراین انگیزهای برای والدین باقی نمیماند که برای ایجاد سازگاری با یکدیگر تلاش کنند.
یکی از مهمترین موضوعات پرونده خرمدین سن والدین است. اینکه چرا افرادی در سن سالخوردگی دست به ارتکاب جنایت زدهاند، جای بحث دارد. رئیس انجمن آسیبشناسی ایران به ایسنا گفته است: باید ببینیم سالمندی که در دوره پایانی عمر خود است به چه شرایطی میرسد که به کمک همسرش قانع میشوند فرزندانشان را به قتل برسانند و بعد از آن در مراجع انتظامی بابت این قتل احساس رضایت کنند.
محمدی معتقد است: این والدین در ارتباط با قضاوت اجتماعی باید بهعنوان نمایندگان بخشی از نهاد خانواده که به مرز تنفر رسیدهاند بررسی شوند. رئیس انجمن آسیبشناسی ایران یادآور میشود برای اینکه والدینی دست به قتل بزنند نیاز است شرایط دیگری هم وجود داشته باشد، به این معنی که در این ماجرا والدین تنها نیستند، بلکه مجموعهای از رویکردها و ساختارهای معیوب اجتماعی و نگاههای پرخاشگرانه و رویکردها و نگرشهای خشونتآمیز که بعضاً بذر آن در جامعه پراکنده شده و در روابط کموبیش ناموفق بین والدین و فرزندان به اشکال مختلف خود را نشان میدهد برای انگیزه قتل به والدین کمک میکند.
محمدی با یادآوری اینکه در جامعه ما همیشه مسائل اینچنینی را با هیجانات بررسی میکنیم، تصریح کرد: این روزها در فضای مجازی شاهد هستیم بسیاری از قضاوتهای اخلاقی و پیشداوری در رابطه با این پدر و مادر و حتی بابک خرمدین صورت میگیرد. این موضوع نشان میدهد هنوز با رویکرد هیجانی با این مسائل برخورد میکنیم، همانطور که در قتل رومینا اشرفی هم بهقدری هیجانی رفتار کردیم که هیچکسی متوجه نشد ریشه حقوقی، اجتماعی و تربیتی قتل رومینا اشرفی در کجا بود تا شاهد قتلهای دیگر در این زمینه نباشیم.
این آسیبشناس اجتماعی معتقد است: والدین بابک خرمدین انگیزه نهادینهشده و ریشهدار دارند که میتوانیم ریشه آن را دوران پرورش و تربیت فرزندان آنها در فضای خانواده بررسی کنیم که در درازمدت کنشها و واکنشهایی که اتفاق افتاده بهجایی رسیده که تنفر هم پاسخگوی خشم درونی و حس منفی والدین نسبت به فرزند نشده و انگیزه برای قتل ایجاد کردهاست، بنابراین این حادثه تلخ باید از نگاه روانشناسی و اجتماعی بهدقت بررسی شود؛ چراکه وقوع این حادثه بار دیگر به ما نشان داد جامعه ما چقدر میتواند مستعد این حوادث تلخ باشد، جامعه ما چه نقاط ضعفی دارد و نسبت به چه مواردی غفلت کرده است. برای این موارد باید بررسیهای لازم را داشته باشیم، در عینحال که این موضوع میتواند هشداری برای نهادهای اجتماعی ما باشد و نشان میدهد ساختارهای نهاد خانواده بهنوعی به بزهکاری، خشونت و تنفرهای شدید بهعنوان انتخاب برای گریز از شرایط موجود نگاه میکند و باید از این منظر مورد بررسی قرار گیرد.
این فعال اجتماعی با ابراز تأسف از اینکه ساختارهای معیوب اجتماعی، دائماً شکاف بین واقعیت و مسائل غیرکارشناسی و هیجانی جامعه را بیشتر میکند، اظهار کرد: قضاوتهای هیجانی مسیری در جامعه ایجاد میکند که بهمرور تبدیل به الگوهای اخلاقی میشود، درحالیکه شاهد مرگ ارزشهای اخلاقی در جامعه خواهیم بود و میتواند حتی باورهای غلط در برخی والدین و فرزندان را تقویت کند.
این پژوهشگر بابیان اینکه آسیبی که بدتر از قتلهای خانوادگی است، بیتوجهی و بیبرنامگی در آسیبشناسی این پروندههاست، ادامه میدهد: سازمانهای متولی مثل بهزیستی، آموزشوپرورش و دانشگاهها باید که گروههای کارشناسی ویژه با قصد تعیین ریشههای چنین اتفاقاتی تشکیل دهند تا به مجموعهای از اطلاعات در رابطه با اقشار مختلف جامعه برسیم، آسیبهای جامعه و خانواده را ببینیم و آسیبشناسی کنیم، پیش از آنکه منجر به تنفر و خشونت شود یا به قتل ختم شود؛ چراکه اگر این رفتارها در جامعه ما با همین رویکرد ادامه پیدا کند هیچ نتیجهای نخواهیم دید.
منبع: جوان