دنیای قلم -سید عطاءالله مهاجرانی : چرا سازمان مجاهدین خلق به این جایگاهی رسیدهاند كه رسیدهاند؟! چرا به روایت اخوان ثالث: خشكید و كویر لوت شد دنیاشان امروز بد و ازین بتر فرداشان چرا در سراب سرگشته شدند؟ در مقاله هفته پیش به چیستی سرگشتگی در سراب اشاره كردم. در این مقاله رویكردم به چرایی این سرگشتگی است. چرا چنین شدند؟ گوته شاعر و نویسنده و متفكر ارجمند آلمانی و البته شیدای حافظ به دستیارش یوهان اكرمان، نكته بسیار مهمی را مطرح كرده است. چرا انسانها خطای خود را ادامه میدهند؟ ظاهرا چنین به نظر میرسد كه انسان اگر خطایی انجام داد، دیگر چنان خطایی را تكرار نكند. گفته شده است كه انسان باورمند از یك سوراخ دو بار گزیده نمیشود. گوته میگوید: «اگر انسانی سبك زندگی خود را بر خطا بنا كرد، به خطاهایش ادامه میدهد.»(۱) این جمله قیمت ندارد! هر قدر درباره عمق این تعبیر بیندیشیم، بیكرانه مینماید. به عنوان مثال، كسی كه دزدی را به عنوان سبك زندگی خود انتخاب میكند. در چارچوب چنان سبكی او گریزی از دزدی ندارد. به اصطلاح دزدی ملكه یا عادت ثانوی او میشود. چنانكه فرد متملق یا زاهد یا عشرتطلب هر كدام مطابق سبك زندگی كه انتخاب كردهاند، رفتار میكنند و: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست!» سازمان مجاهدین از آغاز یك سبك زندگی برای خود انتخاب كردند و بعدا با تكیه بر سازماندهی و امكانات نظامی و مالی و تشكیل قلعه در بسته سازمانی یا اردوگاه نظامی شبه گتو، آن سبك زندگی سنگوارهای شد و دیگر اعضای سازمان نمیتوانستند از دیواره سخت و چدنی آن قلعه خارج شوند. ما اكنون با افرادی رویارو هستیم كه معدل سنّی آنها حدود ۶۵ سال است. پیرزنان و پیرمردان كه از شكل یونیفرم آنها در پوشش و نیز یونیفرم آنان در روش و منش میتوان سبك زندگی آنها را شناخت. این سبك زندگی چه مختصاتی دارد؟
یكم: زندگی براساس توهم - در چنین سبك زندگی در خانه خوشخیالی خویش گمان میكند تا پیروزی یك گام دیگر نمانده است. حكومت آخوندها سرنگون میشود و سازمان مجاهدین تشكیل حكومت میدهند، مریم رجوی هم كه سالهای سال است رییسجمهور است. اصلا مثل روسای جمهور گارد تشریفاتی دارد! با روسای جمهور سابق و نخستوزیران سابق ملاقات میكند. این توهم یكبار زیر سایه ارتش صدام، در عملیات فروغ جاودان شكل میگیرد، منتها فروغ جاودان به مرصاد تبدیل میشود. همان تمثیل سراب در سوره نور. وقتی تشنه سرگشته تفته به سراب میرسد: كارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است كه تشنه، آن را آبی میپندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است. (سوره نور، آیه ۳۹) دوم: نفی هویت انسانی- هویت انسانی با آزادی و اختیار و قدرت انتخاب، شكل میگیرد. در سازمان اعضا میبایست این سهگانه هویت انسانی خود را تقدیم مسعود یا مریم كنند. آنان دیگر مطلقا از خود اختیاری ندارند. حتی میبایست غرایز طبیعی خود را انكار كنند. شما به چهره پیرزنان بازمانده در اردوگاه اشرف ۳ دقیق شوید. همگی شكل و شمایل انسانهای حاشیهنشین را به لحاظ قیافه و سر و لباس پیدا كردهاند. هویت و زنانگی آنان فدای سازمان شده است. نه ازدواج نه فرزندی، نه حس مادری و نه زندگی به شكل طبیعی. سوم: امتناع پرسشگری- در این سبك زندگی در چارچوب فرقه، هیچ عضوی حق پرسشگری ندارد، نمیتواند بپرسد كه واقعا مسعود رجوی زنده است یا نیست؟ سازمان ابزار دست اسراییل است یا نیست؟ زندگی سوپر اشرافی خواهر مریم و رهبران سازمان چرا چنان است و زندگی اعضا در كمپ مثل یهودیان اسیر در تربلینكا! برای اینكه كوچكترین مجال و فرصت پرسشگری پیش نیاید، دروازههای اطلاعات و اخبار بهرویشان بسته است. حق ندارند اخبار جهان و ایران را خودشان مستقیما پیگیری كنند. این تخلف و خطای سازمانی است و اگر مرتكب شوند بایست حساب پس بدهند. چهارم: نفی ارتباط انسانی- افراد نمیتوانند در درون اردوگاه حلقههای دوستی یا مطالعاتی تشكیل دهند. باید ذوب در سازمان باشند، از سویی مدیریت روابط انسانی به گونهای است كه همه از یكدیگر میهراسند. مراقب حرف زدن خود هستند، از كجا كه آن دوست یا رفیق حرف او را به روایت خود به سازمان گزارش نكند. پنجم: خشونت در كلام و در رفتار- اگر زرتشت پیامبر بزرگ موحد ایرانی گفت: پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك، این سهگانه در سازمان با خشونت و قساوت ترسیم و تاكید میشود. هر كس در سخن گفتن بیشتر داد بزند و در عمل خشونت بیشتری نشان دهد و به گرگی درنده بیشتر شباهت پیدا كند، انقلابیتر است، به عنوان نمونه حرف زدن مریم رجوی را ببینید، اصلا نمیتواند داد نزند. داد زدن سبك سخن اوست. مثل فیلمی كه از مسعود رجوی پخش شده است، در زیارت امام حسین علیهالسلام، فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی! جوری نعره میزند كه ربطی به حال و هوای دعا ندارد. این پنج ویژگی تبدیل به سبك «زندگانی سازمانی» شده است. میبایست در درجه اول خود را از این سبك نجات دهند چنانكه در فاصله كمپ اشرف یك و دو و كمپ دو در لیبرتی و كمپ سه در آلبانی برخی از اعضا، با كمك سازمان ملل و امریكا خود را از چنبره یوغ هویتكش سازمان نجات دادند. (۱) Johann Peter Eckermann, Conversations with Goethe, London, Penguin Books, 2022, p 194