کد خبر : 298246 تاریخ : ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳۱ خرداد - 09:26
«توافق نامكتوب» راهبرد گذران امور یا راهبرد توسعه در ارزیابی این «توافق نامكتوب» سوال اساسی این است كه حكومت ما به دنبال چیست.

دنیای قلم -كوروش احمدی : طی یكی، دو هفته گذشته با موجی از گزارش‌های رسانه‌ای در مورد دور جدیدی از گفت‌وگوها بین ایران و امریكا با هدف نیل به یك «تفاهم» یا «توافق غیرمكتوب» مواجه بوده‌ایم. مقامات ایرانی سخن زیادی در این مورد نگفته‌اند، الا اینكه انجام مذاكرات در مسقط و نیویورك و دوحه را تایید كرده‌اند. مقامات امریكایی نیز به‌طور رسمی تنها مذاكرات در مورد تبادل زندانیان و آزادی‌بخشی از دارایی‌های ایران در عراق را تایید كرده و همزمان مذاكره برای احیای برجام یا توافق موقت مكتوب را رد كرده‌اند. اما سكوت مقامات دو كشور در مورد یك «توافق غیرمكتوب» می‌تواند به معنی تایید ضمنی گزارش‌های موجود باشد. آنچه كه از این گزارش‌ها مستفاد می‌شود، این است كه ظاهرا ایران و امریكا بر نوعی تفاهم در مورد «تثبیت وضع موجود و نوعی «آتش‌بس سیاسی» متمركزند.

 

هدف امریكا از چنین «تفاهمی» می‌تواند جلوگیری از بحران در نقاط تماس و اصطكاك با كمترین هزینه در سیاست داخلی امریكا باشد. هدف كلی ایران نیز می‌تواند حداقلی از تنش‌زدایی با امریكا به موازات تنش‌زدایی با عربستان و دسترسی به منابع ارزی بیشتر باتوجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی كشور باشد. محیط منطقه‌ای نیز امروز برای این توافق ضمنی مساعد است. تفاهم حاصله با عربستان می‌تواند به «تفاهم» مدنظر با امریكا كمك كند. مواضع اسراییل نیز كه بر سیاست داخلی امریكا تاثیر دارد، تاكنون ضدونقیض بوده است.  برمبنای گزارش‌های خبری، «توافق نامكتوب» قرار است شامل طیفی از موضوعات شود. بی‌شك، در گام نخست تمركز بر تبادل زندانیان و آزادی‌سازی بخشی از سپرده‌های ایران است. سخنگوی وزارت خارجه امریكا در 15 ژوئن رسما آزادسازی 2.7 میلیارد دلار از دارایی ایران در عراق را تایید كرد و مدعی شد كه استفاده از این مبلغ «تنها برای منظورهای انسان‌دوستانه مانند غذا و دارو و دیگر اقلام غیرتحریمی» است كه «به صورت مورد به مورد» باید توسط امریكا تایید شوند. وی این كار را روالی عادی دانست كه از 2018 از دولت ترامپ به بعد انجام می‌شده است. ظاهرا به موازات این گام نخست، موضوعات متنوع دیگری نیز در دستور كار است. گویا سطح غنی‌سازی در ایران اولویت بعدی برای امریكا است.

 

در این مورد دو گزینه مطرح است: خودداری ایران از غنی‌سازی بالاتر از سطح 60درصد یا توقف غنی‌سازی در این سطح و بی‌تفاوتی امریكا در مورد غنی‌سازی در سطوح كمتر از آن. از توقف نصب سانتریفیوژهای پیشرفته بیشتر نیز صحبت می‌شود. در این رابطه، همكاری بیشتر ایران با آژانس و احیانا اصرار امریكا بر اجرای پروتكل الحاقی توسط ایران می‌تواند فاكتور مهمی باشد. سوال مهم در این رابطه مساله اختلافات ایران و آژانس است كه یكی از موانع احیای برجام تا مرداد 1401 بود. سوال این است كه آیا آژانس در مورد سوالات خود راجع به سایت‌های مورد نظرش و نیز نصب ادوات نظارتی انعطاف خواهد داشت یا خیر. در این رابطه، همكاری اخیر بین ایران و آژانس می‌تواند امیدبخش باشد. ظاهرا طیفی دیگر از موضوعات مانند ادعای كمك نظامی ایران به روسیه در جنگ اوكراین، «حمله گروه‌های نیابتی» به نیروهای امریكایی در منطقه، امنیت دریایی، كاهش سطح تنش بین ایران و اسراییل در مناطقی چون سوریه و... نیز در دستور كار است. فرض این است كه امریكا متقابلا تحریم‌ها را تشدید نكند، نسبت به آزاد‌سازی مقادیر بیشتری از دارایی‌های ایران اقدام كند و در اعمال تحریم‌های موجود كمتر سخت‌گیری كند و  برای مجازات خریداران نفت ایران و توقیف نفتكش‌های حامل نفت ایران اقدام نكند. البته واقعیت این است كه طی بیش از 18 ماه گذشته، به‌ ویژه بعد از بحران سوخت ناشی از جنگ اوكراین این امر تا حدودی محقق شده است. همچنین، به خاطر عدم اِعمال سخت‌گیرانه تحریم‌ها طی این دوره ریسك‌پذیری خریداران نفت ایران نیز بیشتر و مشكلات بیمه و ترابری به نسبت كمتر شده‌ و به این دلایل صدور نفت ایران به بیش از دو برابر دوره ترامپ رسیده است. خواسته‌های دیگر ایران می‌تواند شامل خودداری غرب از توسل به «مكانیسم ماشه» و رفع محدودیت‌های موشكی در اكتبر امسال و... باشد. (البته امكان استفاده از مكانیسم ماشه تا اكتبر 2025 وجود خواهد داشت). 

در ارزیابی این «توافق نامكتوب» سوال اساسی این است كه حكومت ما به دنبال چیست. اگر صرفا به دنبال بقا و كسب حداقلی برای گذران امور باشیم، چنین «توافق نامكتوبی» می‌تواند تنها به صورت محدود و موقت كارگشا باشد. اخیرا رییس سازمان انرژی اتمی گفته است: «غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته است تا تحریم‌ها لغو شوند.» اما ظاهرا ارزیابی امریكا این است كه مقامات ایرانی تصمیمی برای ساخت بمب نگرفته و نخواهند گرفت و واكنش چندانی به غنی‌سازی‌های بالا نشان نداده است.

 

اینکه  تصور كنیم كه راهی جز بسنده كردن به «راهبرد گذران امور» وجود ندارد،  تصور نادرستی است  که  نهایت آن شكست راهبردی خواهد بود. هدف باید «راهبرد توسعه» باشد كه بدون عادی‌سازی روابط اقتصادی ایران با جهان، سرمایه‌گذاری‌های مشترك، عادی شدن همكاری‌های بانكی، لغو تحریم سوییفت و... ممكن نخواهد بود. كشور نیاز به ایجاد اشتغال، افزایش بهره‌وری، انجام سرمایه‌گذاری‌های معوق، بازسازی زیرساخت‌ها، مبادلات با جهان با ارزش افزوده بالا و... دارد كه با فروش نفت در برابر اقلام تحریمی یا غیرتحریمی ممكن نخواهد بود. تنها یكی از پیش‌شرط‌ها برای این منظور احیای چیزی مانند برجام است. یعنی اگر مثلا ارزش عدم اشاعه برجام به دلیل كوتاهی در احیای به‌موقع آن منتفی شده باشد، هدف باید بازسازی بهینه آن باشد، نه اكتفا به حداقل‌ها برای گذران چند روزه از طریق یك «توافق نامكتوب» كه عمر آن نیز لاجرم نمی‌تواند از یكی، دو سال تجاوز كند و بر عنصر بی‌ثباتی مزمن نیز كه مخل امور است، فائق نخواهد آمد.