دنیای قلم -سیدمصطفی صابری - کریم امینی بازیگری بود که وارد دنیای کارگردانی شد و با «دشمن زن» یک کمدی بهشدت معمولی ساخت، با «گربهسیاه» تلاش کرد نقدی بر دنیای شاخهای مجازی وارد کند و ناگهان با «فسیل» رکوردشکنی کرد. حالا «شهر هرت» از او اکران شده. فیلمی با بازی پژمان جمشیدی، شبنم مقدمی و بابک کریمی که تهیهکنندهاش هم حسین فرحبخش است و در کنار هم فیلمی ساختهاند که قرار است یک کمدی انتقادی و جالب درباره مفسدان اقتصادی باشد، اما در حقیقت اثری است پر از شوخیها و ارجاع های نامناسب که مثل همیشه هیچ ردهبندی سنی خاصی ندارد و بیشتر مخاطبان را میخنداند، اما حرفی برای گفتن ندارد. موفقیت این فیلمها باعث استمرار ساخت چنین آثاری میشود که میتواند برای سینمای ما بهخصوص در ژانر کمدی زنگ خطری باشد. در این مطلب به بررسی فیلم ها و برآیند کمدیهای دو سال اخیر میپردازیم.
«شهر هرت» درباره خواهر و برادری است که اهل کلاهبرداری و اخاذی هستند، برادر راننده نعشکش است و خواهر با ادعای اینکه همسر دوم متوفی بوده در مراسم ترحیم سر میرسد و از خانواده داغدار پول میگیرد، اما در جریان یکی از این اقدامات، وارد ماجراهای مربوط به رقابت دو مفسد اقتصادی کلهگنده میشوند. فیلم از اینجا بهبعد مجموعهای از شوخیهای جنسی و موقعیتهای سادهای است که بدون تاثیر آن چنانی در بافت داستان، قرار است بخنداند که انصافاً هم در خنداندن مخاطب موفق عمل میکند؛اما نه حول ایده اصلی و نه با پرداختی عمیق. برای همین بعید است مخاطب بعد از تماشای فیلم احساس کند چیزی جز خنده لحظهای نصیبش شده باشد؛ چراکه دنیای فیلم محدود است و از ظرفیتش برای بیان حرفهای مهم استفاده نمیکند، بلکه صرفاً در هر موقعیت مخاطب را هدف بمباران شوخیهای غیرمتمرکز روی داستان قرار میدهد.
شاید تصور بسیاری از ما این باشد که کمدی خوب فقط باید بخنداند،اما کار کمدی چیزی فراتر از خنداندن صرف است. خنداندن میتواند نتیجه کمدی باشد، اما الزاماً هدفش نیست. بهخصوص اگر یک اثر داعیه انتقادی بودن را داشته باشد. اولین فیلمهایی که در حال و هوای تعقیب و گریز شخصیتهای اصلی با مفسدان اقتصادی ساخته شدند، آثار موفقی بودند؛ مثل «خط ویژه». حتی «ژن خوک» که کمدی موفقی نداشت، لااقل بهتر از «شهر هرت» به دنیای مفسدان اقتصادی نزدیک شده بود،اما دو کمدی اخیر که داعیه انتقادی بودن و دست گذاشتن روی بحث مفاسد اقتصادی را داشتند؛ یعنی «بخارست» و «شهر هرت»، نگاه سادهانگارانهای به موضوع دارند و فرق چندانی نمیکرد، شخصیت بد داستان مفسد اقتصادی باشد یا رئیس یک گروه خلاف و... نکته هم اینجاست که ادعا و ژست خود این دو فیلم باعث شد چنین توقعی از آنها داشته باشیم. کمدی حتما باید انتقادی باشد؟ کمدی خوب میتواند انتقادی نباشد، اما ضمن موفق بودن در خنداندن مخاطب، موثر هم باشد، یعنی ذهن مخاطب را فراتر از یک خنده لحظهای درگیر کند. مضمون کمدی خوب باید با پایان تیتراژ همراه مخاطب بماند. کمدی، یعنی طنزی نمایشی و طنز،یعنی بیان اغراقشده واقعیت بهزبانی که برای همه جذاب و دلنشین باشد و در ضمن اثر هم بگذارد. برای همین لازم نیست کمدی مثل زندگی واقعی باشد، اما لازم است رگههایی از آن را داشته باشد تا بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد و ذهن مخاطب را درگیر کند. از طرفی کمدی، مخاطب بیشتری دارد و برای همین زمینه بهتری برای جلب توجه مخاطب به مسائل مهم است. در حالیکه دنیای فیلمهایی که ما میبینیم، تنها چیزی که از زمانه و زندگی ما دارد، شوخیها و تکیهکلامهای فضای مجازی است.
جامعه ما بیشتر از هر زمانی به خنده نیاز دارد، اولویت اول یک کمدی هم باید خنداندن باشد،اما مشکل این جاست که برآیند فیلمهای چند سال اخیر سینمای ما چیزی جز کمدیهای سطحی نیست. کمدیهایی که فقط میخندانند، آنهم با کمک ورود به خط قرمزها. نگاهی به اوضاع کمدیهای دو سال اخیر بیندازیم تا موضوع بهتر مشخص شود. اگر از کمدیهای ضعیفی که حتی در خنداندن هم موفق نبودند مثل «آپاچی» و... صرفنظر کنیم، بین پرفروشهای دو سال اخیر با عناوینی مواجه میشویم که عموماً نسبت چندانی با مسائل جامعه نداشتند؛از «دینامیت» بگیرید، تا «گشت 3»، «انفرادی»، «بخارست»، «سگ بند» و... همگی بهنوعی فقط روی یکی دو فرمول موفق برای فروش تاکید داشتند؛ از بازیگر شناخته شده تا ایدههایی که هنوز خریدار دارد، مثل حضور آدمهای اشتباهی در موقعیتهای متناقض. لااقل در این بین «انفرادی» لابهلای شوخیهایش کمدی اکشنی قابل قبول در حد سینمای ایران محسوب میشد. «سگ بند» هم که تلاش کرد حرف جدی داشته باشد، لحنش دوپاره شد و بین یک کمدی و یک اثر اجتماعی در نوسان بود در حالیکه کمدی خوب باید در همان حال و هوای شیرین خودش، حرفهایش را هم بزند. اثر درخورتامل سینمای کمدی ایران در یکی دو سال اخیر «شادروان» بود که با ترکیبی از فرمول «میهمان مامان» و «یه حبه قند» میخواست هم بخنداند، هم رنج آدمها را بهشکل تازهای نشان دهد. همان کارکرد مهم کمدی که تلاش میکند کاستیها را پیش از آنکه بهصورت خشونت و آسیب بروز کند با لحنی بگوید که جذاب باشد. اما متاسفانه این کمدی خوشساخت چون شوخی نامتعارف و ستاره نداشت فروشی هم نداشت و برای همین بقیه فیلمها ترجیح دادند راه آن را ادامه ندهند. در ماههای اخیر هم سینمای کمدی وضع بهتری نداشته، نه فیلم پرفروش «فسیل» و معمولیهایی مثل «بخارست»، «شهر هرت» و نه حتی فاجعهای مثل «خط استوا» نتوانستند کنار خنداندن مخاطب، دنیای او را وسیعتر کنند؛ جالب اینکه کمدی رندانه نشاط بیشتر دارد که محصول فکر کردن است و کمدی سطحی خنده در لحظه، اما بدون درگیر کردن ذهن. اینجاست که معضلات اجتماعی ما فقط در فیلمهای تلخ و کممخاطب منعکس میشود و کمدیها برای بفروش بودن، در سطح میمانند و برای همین سینما دیگر آینه خوبی از جامعه و رنجهایش نیست.