کد خبر : 298203 تاریخ : ۱۴۰۲ شنبه ۲۷ خرداد - 08:51
ظریف؛ صدایی كه شنیدنی نیست درهم‌آمیختگی افق انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی با افق مدیریت. بر این اساس ‌كه انسان و جامعه با آرزو و امید زنده است، زیرا انسان حیوان آرزومند و امیدوار است و در تمنای آینده و آرمانش. كلام ظریف ظریف‌تر و فراتر از این درس‌های انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی بود.

دنیای قلم - خسرو طالب‌زاده : ماجرای پرتب و تاب مصاحبه و تاریخ شفاهی دكتر ظریف و درز كردن دیدگاه‌های «نابهنگام» و سپس سكوت چند ساله وی آن‌قدر جذابیت و كشش پدید آورده بود كه نفس حضور وی در «كلاب‌هاوس» را به رخدادی خبری بدل سازد و شور و شوقی را برای شنیدن صدای این محذوف سیاست برانگیزد، چه رسد به اینكه چی گفت یا چی نگفت. از نكات خبری این رخداد، حضور ده‌ها هزار نفر از شنودگان و پرسشگرانی، بیشتر از قشر فعالان اجتماعی و سیاسی و مدیریتی، بود كه بیش از شش ساعت وقت سپری كردند تا در كلام و با وی، خاطره‌ها و روندهای چندین دهه گذشته را در ذهن خود مرور كنند تا بفهمند از نگاه این كارشناس و مدیر خبره سیاست خارجی، مساله كنونی و این‌جایی ما (دست‌كم در بخش روابط خارجی) چیست و، به قول عباس میرزا، چرا این‌گونه شد، درحالی كه می‌توانست نباشد. برخی با وی همدلی یا همزبانی كرده‌اند، برخی دیدگاه وی را نقد و برخی هم از در مخالفت و ستیز با وی درآمدند و برخاستند؛ كاری كه در آن خبره و كارآزموده‌اند برمبنای رویه و سنت عادت و كهنه شده خود. بازتاب‌های این گفت‌ و شنود در فضای رسانه‌های رسمی (سوای رسانه‌های اجتماعی و غیررسمی) كم نبود؛ برخی سكوت كردند، برخی همراهی و بیشتر نقد كردند كه روزنامه اعتماد برخی از این انتقادات خودی‌ها را بازتاب داد. نقد خودی‌ها بیشتر به سوی تعارض «ناصواب و ناراستین» میان امكانات و آرزوها می‌گروید و چندین دلیل و برهان اقامه كردند بر اینكه دولت و سیاست و سیاست خارجی هم میدان آرزو و هم قلمروی امكانات است، البته با دست برتر داشتن آرزو بر امكانات. این رویكرد انتقادی در یك چیز با رویكرد مخالفان هم‌سویی داشت؛ بدفهمی از و ناهم‌افقی با كلام اساسی و بینادی ظریف؛

درهم‌آمیختگی افق انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی با افق مدیریت. بر این اساس ‌كه انسان و جامعه با آرزو و امید زنده است، زیرا انسان حیوان آرزومند و امیدوار است و در تمنای آینده و آرمانش. كلام ظریف ظریف‌تر و فراتر از این درس‌های انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی بود. میدان كلام ظریف، از یك منظر، میدان مدیریت و حكمرانی بود؛ در سطح خرد آن سیاست خارجی و در سطح كلان آن مدیریت كلان و حكمرانی دولت و نظام. از جا كندن كلمات از زمینه خود و نشاندن آن در زمینه دیگر و قیچی كردن واژه‌ها از متنی و چسباندن آن به متنی غیر، امكان بدفهمی را فراهم می‌آورد و شنیدن صدای مولف و گوینده را ناممكن می‌سازد. فقط برای اقامه یك دلیل‌ تر و مصداق تازه و به‌روز برای فهم دقیق اختلاف میان آرزومندی و امكانات در متن كلام ظریف، كافی است به خبر استعفای چند روز گذشته معاون اقتصادی دولت دقت شود كه آرزوهای بلند و رویاهای قشنگی داشت برای نجات اقتصاد و ارزش ریال و برتری قدرت اقتصادی كشور در منطقه و شاید جهان كه در زمین سفت و سخت امكانات نتوانست گامی از گام بردارد و رفت. باید از قول ظریف گفت: مرحبا بناصرنا.  فهم و تفسیر كلام ظریف كوششی است برای فهم دال مركزی و جان‌مایه كلام وی كه نخواستند یا نتوانستند آن را دریابند چه رسد به اینكه دُر یابند.  ظریف از اندك مدیران كشور است كه با برخورداری از دانش ژرف و تجربه‌های درازمدت و گسترده خرد و عینی در گستره جهانی و روابط بین‌الملل و مذاكره و جهان رسانه‌ای شده و قاب‌بندی شده نزاع دولت‌ها، توانسته است از سطح نگرش خردبین و كارشناسانه به سطح فهم كل‌نگر و عالمانه گذر و از جزء به كل سیر كند. ضعف و فقر بنیادی و اساسی مدیریت در ایران همین فقر و فقدان نگرش و بینش گذر و سفر از جزء به كل و از كل به جزء است. مدیران تجربی به دلیل ساختار دولت‌های كوتاه‌مدت و موقتی در ایران نتوانسته‌اند از سطح تجربیات و آگاهی خرد و دانش تحلیلی به سطح بینش كلی و شناخت تركیبی گذر كنند و در دام جذاب و فریبنده جزئی‌نگری، به اصطلاح عینی‌گرایی و مساله‌محوری، فرونغلتند. مدیران عالی و میانی كشور به پروژه‌های زودبازده و سریع‌الوصول دل‌بسته‌اند و فاقد نگرش راهبردی پروسه‌‌نگری و آینده‌نگری‌اند.

 

از ویژگی این نگرش پروژه‌محوری و جزئی‌بینی كه از دانش تحلیلی خردبین و پوزیتیویستی جزئی‌نگر و به اصطلاح تجربه‌گرا سرچشمه می‌گیرد، دغدغه كاوش برای شناخت و تدوین سیاهه مسائل خرد و به اصطلاح عینی اینجایی و اكنونی است. این ویژگی بارز و ممتاز مدیران تجربی جزئی‌بین و كثرت‌نگر كه آن را مزیت خود را برشمرده و به گونه‌ای به خودآگاهی جمعی و ضمیر ناخودآگاه آنان بدل شده است، تهیه جزوه و گاه كتابچه‌ای حاوی سیاهه و فهرست فرازمندی از مسائل كشور در میدان مدیریت خود بوده است كه بیشتر رونویسی از مدیران قبلی البته نسخه به‌روز شده مسائل كشور است. تفاوت و اختلاف مدیران عالی میانی در چیدمان و اولویت‌بندی مسائل است. وزیران در برنامه‌های وزارتی خود به این همت خاص و برجسته خود می‌بالند كه براساس پیمایش‌ها و پژوهش‌های نوین و كم‌مانند یا بی‌سابقه، تمامی مسائل خرد را شناسایی كرده‌اند و آرزومندانه وعده می‌داده‌اند كه به تمامی آنها، نه یك مساله كم، بل همه مسائل را حل و رفع خواهند كرد. دستاورد این نگاه مدیریت جهان سومی و توسعه‌نیافته تلمبار شدن مسائل كشور از دهه‌های 40 تاكنون است كه همگی آنها هم پیوست‌های مطالعات اجتماعی و فنی و سیاسی و اقتصادی و نیازسنجی و پیمایش داشته‌اند كه نمونه بارز و متاخر آن شناسایی 1000 مساله و سپس كاهش آن به 100 مساله مهم كشور در مركز بررسی استراتژیك ریاست‌جمهوری در دولت پیشین است كه سرنوشت آن از پیش روشن بود. مدیریتی كه بخواهد همه مسائل را حل و رفع كند، به حل هیچ مساله‌ای موفق و قادر نخواهد شد. مدیریت علم مقتصد بودن و توازن بخشی بین امكانات و سرمایه‌های انسانی و فنی و مالی و سازمانی با آرزوها یعنی اهداف عالی است. علم مدیریت می‌آموزد آن‌كه در دریای مسائل می‌خواهد شنا كند، در زیر امواج بی‌كرانه و متلاطم گذشته و حال و آینده به ساحل گره‌گشای مسائل دست نمی‌یاید و حل معمایی نخواهد كرد. مدیریت واقع‌گرا و امكان‌سنج چون كشاورزی است كه وضعیت خاك، آب، هوا، باد و تاریخ و فضای زیست خود را می‌شناسد و برمبنای دانش و تجربه سرشار و راستین و غیرانتزاعی پدران، هم‌محلی و خود می‌داند در اینجا و اكنون چه محصولی ممكن است؛ هر چند هزاران خیال و آرزوی هم‌كاره بودن و كاشت همه‌گونه گیاهان را در سر داشته باشد. كشاورزی گفت‌وگوی میان كشاورز با «عناصر اربعه» زمین و هوا و آب و باد است نه دستورات (بخشنامه) آرزومندانه دولت با كشاورز. 
دانش تحلیلی و جزیی‌نگر در مدیریتی تجربه‌گرا نمی‌تواند از مسائل جزیی به مساله‌ای تركیبی و هسته‌ای و كلی گذر كند، زیرا گفتمان كلی‌نگری در دانش غالب و رسمی امروز ما امری مذموم و انتزاعی و «هگلی» برشمرده شده است. 
ظریف در جای درستی در تاریخ مدیریت كشور ایستاده است و بر نكته‌ای كلی اشاره و تاكید دارد كه فقر و فقدان دانش جزنگر و مدیریت تجربه‌گرا آن را برنمی‌تابد؛ مساله كلی «گفتمان». البته نه گفتمان مفهوم‌محور و انتزاعی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی و سیاسی و اقتصادی بلكه «گفتمان مدیریتی». امروز چالش میان دولت‌ها چالش میان گفتمان‌های مدیریتی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است. گفت‌وگوی گفتمان‌ها است نه گفت‌وگو و مذاكره بر سر دیدگاه‌های آرزومندانه. 


ظریف می‌خواست نگاه جزیی و خردبین را به نگاهی دیگر و كلی گفتمان معطوف سازد. قدرت‌ها و كشورهای پیشرفته گفتمان دارند. امریكا؛ گفتمان برتری اقتصادی و دلار، اروپا گفتمان هنجاری، چین گفتمان فناوری، روسیه گفتمان انرژی. این گفتمان‌ها، (قابل توجه علاقه‌مندان به آرزو و آرمان،) تنزل و هبوط از آسمان آرزوها و آرمان‌ها بر زمین سفت و سخت امكانات است و ترجمان آن آرزوها از زبان اسطوره‌گونه عالم رویا به زبان روشن و انضمامی واقعیت‌ زمین است. عالم واسط میان این جهان مینوی و جهان گیتی علم مدیریت است. هنر مدیریت كشور باید پس از سال‌ها تجربه‌ورزی و كسب دانش عملی، ترجمان آرزوها به گفتمان مدیریتی و سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی باشد كه نه در دام روزمرّگی پراگماتیسم فروغلتد و نه در چرخه مكتب ایدئولوژی‌های رنگارنگ رئالیسم و ایده‌آلیسم و تحلیلی و تجربه‌گرایی سرگردان ماند و بر سیاهه مسائل بیفزاید و گامی از گام برندارد.

فهم وحدت و كل از جهان متكثر و رنگارنگ و انبوهی مسائل، فهمی مدیریتی است كه بتواند هم چشمی به آسمان آرزوها داشته باشد و هم چشمی فروتنانه به زمین امكانات و عناصر اربعه منابع (انسانی، مالی، سازمانی و فنی). میان جریان‌های سیاسی امروز و اكنونی و این‌جایی، علم و دانش مدیریت در میانه فربگی دانش و علم اجتماعی، سیاسی،  اقتصادی و فنی، مغفول‌ترین دانشی است كه ارج و قرب چندانی ندارند. گویی همین كه مدیری دكترای علمی غیرعلم مدیریت بداند برای وزارت و مدیریت كفایت و بسندگی دارد و بود و نبود علم مدیریت و نگاه راهبردی و كلان‌نگر چندان هم تفاوتی ندارد و با پیمایش و نظرسنجی می‌توان فقر و فقدان علم مدیریت را جبران كرد. 
ظریف در طرح مساله گفتمان، ظریفانه به فقر بینش و بصیرت كلی‌نگری و تركیبی‌گری تاریخی در ایران اشاره دارد. به راستی، گفتمان كلی و تركیبی، سوای مسائل خرد و بی‌شمار، در سیاست خارجی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دولت‌ها چه بوده است؟ اگر از رییس‌جمهوری و وزیری در گذشته و حال این پرسش ساده و اما بنیادی پرسیده شود كه گفتمان بینادی و دال مركزی برنامه‌هایت چیست، چه پاسخ مدیریتی می‌تواند بدهد؟ یا سیاهه‌ای از مسائل خرد و رنگارنگ در زر ورق آرزوها و آرمان‌هایش را بیان می‌كند؟ نیاز جامعه بحران‌زده امروز كه بار آن بر دوش اقشار جامعه كمرشكن شده و ستون فقرات آن را خرد كرده است، به تعبیری گنگ و ناروشن؛ روشنفكر/ بروكرات اما به تعبیر دقیق‌تر عالم‌/مدیر است كه بتواند از زمین و عالم كثرات و انبوهی مسائل خرد و ریز به گفتمان وحدت‌بین و كلی‌نگر مدیریتی سفر كند و برمبنای بینشی كلی‌نگر و راهبردی از جزء به كل درگذرد. این سفر و گذر در درون قابی ممكن می‌شود كه ظریف به آن نیز اشاره داشت. گفتمان‌ها نه فقط در قاب رسانه‌ای شده بازنمایی می‌شوند یا دیگران آن را بازنمایی و تبلیغ می‌كنند، بلكه گفتمان مدیریتی در كشورهای توسعه‌نیافته‌ای چون ایران با اتكا و بر بنیاد گفتمان نیاكان، پدران، شهروندان (مردم) و كارشناسان و التفات به عناصر اربعه‌ای زمینه‌ای كه فضای زیست جغرافیای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ایران ایجاب می‌كند، ساخته و پرداخته و قاب‌بندی می‌شود. اگر گفتمان مدیریتی غیرمفهومی كلی‌نگر از درون گفتمان خرد و عینی گفتمان مردم قوام نگیرد و صورت‌بندی ‌نشود، در برابر قاب‌های گوناگونی كه دیگران (خارجی) و مهم‌تر از همه، قابی كه مردم از حكومت می‌سازند، هم كثرت و هم وحدت آن به قابی عتیقه‌ مبدل می‌شود كه فقط در روزمرّگی در دریای مسائل شناور است؛ همچون كارمندان در ساعت شناور كار.

كلام ظریف سخن از ضرورت برخورداری و اتكای بر گفتمان كلی مدیریتی بود در جهان رسانه‌ای و شبكه‌ای‌شده كه از جزء، كل می‌سازد. ظریف در اتاق كوچكی در دانشگاهی سرد و جزیی‌نگر از عقلی سرخ و كلی‌نگری سخن می‌گوید كه كمند شمار همدل و همزبان با وی و آماده برای شنیدن صدای وی.