کد خبر : 288023 تاریخ : 1402 دوشنبه 1 خرداد - 09:45
آرامشی كه از جامعه دریغ می‌شود قاعدتا تصمیم‌گیران كشور با داشتن انواع منابع دست اول خبری از اوضاع عمومی جامعه اطلاع بیشتری دارند. به جز شعارهایی كه می‌دهند و نمك سیاست است! لابد معنای تورم 47درصدی را خوب می‌دانند.

دنیای قلم -  جعفر گلابی : قاعدتا تصمیم‌گیران كشور با داشتن انواع منابع دست اول خبری از اوضاع عمومی جامعه اطلاع بیشتری دارند. به جز شعارهایی كه می‌دهند و نمك سیاست است! لابد معنای تورم 47درصدی را خوب می‌دانند.

اینكه عضو مجمع تشخیص مصلحت می‌گوید 19.7میلیون نفر از امكانات اولیه زندگی محروم هستند قطعا جزییاتی دارد كه برای یك مسوول آینده‌نگر شوك‌آور است. وضعیت منابع آبی كه به تنهایی می‌تواند كشوری را به زانو درآورد هم هست، وقتی تحریم‌ها و بدهی‌های نجومی دولت به صندوق‌های بازنشستگی و كسری بودجه 794هزار میلیارد تومانی را هم به حساب آوریم دیگر نیاز چندانی به جزییات نداریم و می‌توانیم اوضاع جامعه را تاحدود زیادی حدس بزنیم. با این آمارها می‌توان اذهان و افواه و رفتار مردم را مورد رصد قرار داد و نبض تند جامعه را لمس كرد.

اگر در كوچه و خیابان و محافل خانوادگی هم نبودیم آمار رسمی بهتر از هر چیز نشان می‌دهند كه نبض جامعه تند می‌زند و برخی رفتارها و گفتارها خصوصا از تریبون‌های رسمی این نبض را تندتر می‌كند .مگر می‌شود همه روزه بقال سر كوچه با اعلام افزایش جدید قیمت كالاها فشارخون‌مان را بالا ببرد و بعد تصور كنیم كه همه‌چیز در امن و امان است و مردم در خوشی غرقند و گویندگان و نویسندگان اوضاع جامعه فقط طامات می‌بافند و اراجیف می‌گویند؟! 


بدون اغراق تندی و افراط و عصبانیت در ابعاد مختلف رو به ازدیاد است و آرامش‌طلبان و میانه‌روها در حوزه‌های مختلف هر روز بیشتر در اقلیت قرار می‌گیرند. حوصله‌ها تنگ است و سرخوردگی به امیدها لطمه جدی زده است.

افزون بر شبكه‌های اجتماعی در محافل غیرسیاسی هم اگر از رفق ومدارا و همدلی و صبر و آینده خوب سخن بگویی دو پا داری باید دو پای دیگر قرض كنی و از شماتت‌های خشم آلود بگریزی. گاهی آدم‌ها خشم نهفته خود را روی هم خالی می‌كنند و برای یك تصادف معمولی در خیابان كار به جای باریك می‌كشد! دیگر سخن از تساهل و تسامح خریدار ندارد و بسیاری از سیاسیون معتدل هم برای اینكه از فضای غالب عقب نمانند به تندی گرایش پیدا كرده‌اند و پرده‌های ملاحظه و رعایت و پروا یكی پس از دیگری فرو می‌افتد.

جامعه‌شناسان مرتبا از اوضاع روانی و ذهنی جامعه به‌شدت ابراز نگرانی كرده اند و این بیم كه تندی‌ها و خشم‌ها در سطحی وسیع جنبه عملی پیدا كند را دور از ذهن ندانسته‌اند. مسلما هیچ كس به اندازه حكومت امكان و موقعیت و ابزار آرامش‌آفرینی ندارد و  اگر بعضا به عكس عمل می‌شود انسان در تحیر فرو می‌رود كه دلیلش چیست؟! گاهی دیده می‌شود كه به جز مشكلات مشقت‌آور جاری ازجمله گرانی كه مردم به هر حال با آن می‌سوزند و می‌سازند در فضایی نسبتا آرام ناگهان اقدامی صورت می‌گیرد و فضا ملتهب می‌شود و بنگاه‌های سخن پراكنی خارجی چنان بر طبل بحران و ناآرامی می‌دمند كه گویی هر آینه در خیابان‌ها جنگ است و خون‌ها جاری است و...! 


گویی طرف‌های گوناگون هر كدام به دلیلی خواهان آرامش جامعه نیستند و اگر مساله‌ای نباشد خود به خلق مساله می‌پردازند تا اذهان مشوش شود و سری به آسودگی بربالین گذاشته نشود.


ناگفته پیداست كه تندروی از هر سو كه باشد عاقبت خوبی ندارد و افزون بر مصالح كشور به خود افراطیون هم بالاخره لطمه‌های كاری می‌زند.
اما خطر بالاتر این است كه همه از انبوه مسائل و مشكلات و اختلاف‌ها و تندی‌ها و ترس‌ها و التهاب‌ها وخشونت‌ها و سردرگمی‌ها و ابهام‌ها و آینده نامشخص و استمرار چنین وضعی خسته شوند و به هر شرایطی برای عبور از این همه نابسامانی تن دهند. چه استبدادی دارد كه روزی خلایق بگویند بالاتر از سیاهی كه رنگی نیست پس بگذاریم هرچه می‌خواهد بشود تا از تعلیق‌ها رها شویم؟ چرا همه ازهم می‌پرسند آخرش چه می‌شود!؟ این سوال خطرناك و ناشی از اذهان مشوه است. چرا در عمل و نه در شعار روندهای مثبت و امیدبخش و اطمینان‌آور و تشنج‌زدا در داخل و خارج كشور در اولویت قرار نمی‌گیرند تا ذهن نا آرام جامعه به آینده روشن ایمان بیاورد؟ ایمانی كه دیگر و قطعا با هیچ شعاری پدید نمی‌آید و جز از طریق عمل و راستی آزمایی ازسوی مردم شكوفا نمی‌شود. مردمی كه زیر فشار تورمند و خشكسالی و فرسودگی امكانات كشور و محدود بودن درآمدها آزارشان می‌دهد مرتبا از اطراف و اكناف مورد هجوم خبرهای تشنج آسا قرار می‌گیرند و مجال آرامش نمی‌یابند. هنوز آذربایجان در حال گستاخی است كه طالبان هم بساط تمسخر راه می‌اندازد و دلوی آب پیشكش می‌كند! چرا باید كشور به كنجی از مشكلات گوناگون رفته باشد تا هر تازه به دوران رسیده‌ای بدون احساس خطرلگد بپراند؟ كجا اشتباه كرده‌ایم و به چه مشغول بوده‌ایم كه خطرها هرازچندی ازجایی سربرمی آورند؟
استمرار و تعمیق اقتداری كه مكررا به آن مباهات می‌شود باید درتواضع نسبت به مردم و آرامش واقعی آنها پدید آید و با اراده آنان گستاخی‌ها مجال بروز پیدا نكنند. بی‌شك فقدان آرامش و آسودگی ممتد مردم امكان كار و تلاش و تحرك و پویایی و پیشرفت را می‌ستاند و اذهان را آماده پذیرش القائات مسموم می‌كند. آرامش همه‌جانبه توام با رضایت جامعه نیازی ضروری و در حال حاضر حیاتی است. تندی‌ها و افراط‌ها حتی اگر در كوتاه‌مدت عمق خطرسازی خود را نشان ندهند مرتبا آسیب می‌زنند و ذهن و ضمیر جامعه را در آشوب نگه می‌دارند. چه بسا دستی در كار است كه جامعه ما از نیاز ضروری خود به آرامش محروم شود، این احتمال را دست‌كم نگیریم. كی شرایط همیشه حساس ازبین می‌رود وحداقل برای مدتی لوازم جامعه‌ای آرام و مطمئن و معتدل، باثباتی پایدار و استاندارد ناشی از رضایت عمیق مردم حاصل می‌شود؟