کد خبر : 287911 تاریخ : 1402 دوشنبه 18 ارديبهشت - 09:01
مشكلات سازمان تامین اجتماعی سال‌هاست اقتصاددانان نسبت به بدهی دولت به صندوق‌های بازنشستگی هشدار می‌دهند

دنیای قلم - جعفرگلابی: «عددها» هیچ‌گاه خشك و خالی نبوده‌اند اما سال‌هاست برای ما شاخه و شانه می‌كشند و نهاد وجودمان را می‌لرزانند. عددها در جنگی داغ به مصاف‌مان آمده‌اند و بیش از هر تهدید دیگر همه جا حتی در كوره‌پزخانه‌ها، در انبارها، در كارخانه‌ها، پشت سدها، متر به متر خانه‌ها، در زمین‌های تشنه كشاورزی، در مرتع‌ها و جنگل‌هایی كه نفس‌هایشان به شماره افتاده است، تعداد هواپیماهای زمین‌گیر شده، تعداد تصادف‌های خونین، میزان حقوق‌ها و مستمری‌ها و... همه جا نبردی تن به تن با مردم در جریان است و این جنگ نابرابر است! اعداد 50درصد، 33 میلیون تومان، 52 هزار تومان، 460 هزار میلیارد تومان، 501 هزار میلیارد تومان ظاهرا فقط چند عدد هستند ولی مدیركل بیمه‌های اجتماعی وزارت كار می‌داند كه میزان بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی كه 7 میلیون 209 هزار نفر مستمری‌بگیر دارد یعنی چه؟

 

وی در بیان بزرگی ماجرا فقط بدسلیقگی به خرج داد ولی اگر قصدش این بود كه توجه همگان را به سونامی مشكلات سازمان تامین اجتماعی جلب كند نباید او را سرزنش كرد. سال‌هاست كه اقتصاددانان نسبت به بدهی‌های دولت به صندوق‌های بازنشستگی هشدار می‌دهند ولی تاكنون دیده نشده كه در این زمینه راه‌حلی اساسی ارایه شود و   از تلنبار شدن خطرناك این بدهی‌ها و نزدیك شدن به ورشكستگی جلوگیری به عمل آید. سخن اصلی و نگرانی فزاینده این است كه دولت در فقدان درآمدهای مطمئن چگونه می‌تواند و می‌خواهد به تادیه این مطالبات بپردازد و از عوارض منفی و محتوم آنها جلوگیری كند؟ 460 هزار میلیارد تومان بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی و در مجموع 501 هزار میلیارد تومان به صندوق‌های بازنشستگی چیزی نیست كه حتی در صورت بازگشت همه درآمدهای نفتی به كشور امكان پرداخت اصل و فرع این بدهی‌ها به سادگی میسر باشد. تورم فزاینده كه بیش از دیگران بازنشستگان را زیرفشار سنگین خود قرار داده است و نشانه‌ای از توقف نشان نمی‌دهد امیدهای جمعیت سالمند كشور كه می‌خواستند سال‌های آخر عمر خود را در آسودگی نسبی بگذرانند به یاس مطلق بدل می‌كند. غمی كه نه چندان دور و شاید نزدیك برای هر كدام‌شان تا ابد بماند!

  اما تنگنای دولت در هزینه‌های ضروری بازنشستگان محدود نمی‌شود. هر كجا كه بنگریم چاه ویلی از نیازهای مالی وجود دارد كه در صورت رفع تحریم‌ها هم امكان سر و سامان دادن به آنها به سختی میسر است برخی از مسوولان سابق محیط‌زیست را متقاعد كرده كه موجودیت كشور را به چالش خواهند كشید همین حالا به سرمایه‌گذاری‌های عظیم نیازمندند. اینكه گفته می‌شود تنگناهای مالی در تار و پود كشور ریشه دوانده و تبدیل به تهدید شده‌اند كاملا خالی از اغراق است و مدیریت‌های انقلابی و حاكمیت یكپارچه هم فقط خیال می‌كردند كه با چند دستور قاطع و بازدیدهای مكرر به سرعت قطار پیشرفت را خواهد راند! در حال حاضر و در زمینه‌ای دیگر روزانه چیزی حدود 100 میلیون لیتر بنزین در كشور مصرف می‌شود كه عددهای متفاوتی از قیمت واقعی آن از سوی كارشناسان اعلام می‌شود.

درحال حاضر قیمت واقعی هر لیتر بنزین بین 18 هزار تا 28 هزار تومان برآورد می‌شود و خیلی ساده می‌توان محاسبه كرد كه دولت روزانه چه حجمی از یارانه را به این امر اختصاص می‌دهد. اخیرا هشدار داده شده است كه اگر مصرف بنزین روند فعلی را طی كند مجبور به واردات آن خواهیم بود، بنزینی كه تازه بخشی از آن قاچاق می‌شود! نكته مهم اینكه نه شرایط سیاسی و نه اوضاع اقتصادی مردم اجازه واقعی كردن قیمت بنزین را نمی‌دهد و در یك چرخه خودساخته ما با بنزین ارزان سوار بی‌كیفیت‌ترین خودروهای دنیا می‌شویم و سالانه حدود 16 هزار نفر هم جان خود را در تصادفات از دست می‌دهند و برای هر جانباخته در تصادفات حدود 8 میلیارد تومان به كشور ضرر وارد می‌كنیم و بدون لكنت‌زبان می‌خواهیم كه نسل جدید از شایستگی‌های مدیران و نمایندگان كه سابقه وزارت هم دارند آگاه شوند! 


اما گویا اگر تحریم‌ها برای مردم نقمت و برای بعضی نعمت بوده‌اند حداقل این فایده را داشته‌اند كه بسیاری از عیوب عمیق و ناكارآمدی‌ها و مدیریت‌های باری به هر جهت را آشكار ساخته‌اند. دیگر درآمد سرشار نفت نیست كه هر جا مدیری نالایقی كرد دولت دست در جیب كند و خسارت نابلدی اش را بپردازد. فعلا برای حفظ وضعیت موجود در مرحله فروش اموال دولت هستیم و كاش این راه بتواند در روندی شفاف زخمی از زخم‌های مردم را برطرف كند. باید بدانیم در این دنیا كه خوبی انتها ندارد، بدی و خسارت و عجایب هم فراوانند و انتها ندارند. چه بسا روزی بیاید و كم‌كم ایرانیان مشهور به وطن‌دوستی برای گذران زندگی‌های سخت خود زمزمه فروش جزیره‌ای را جدی كنند و تلخی‌اش را به جان بخرند! فعلا گویا هر چیز شدنی است ولی تغییر مسیرهای غلط و پرزیان و انعطاف خردمندانه و تعظیم به اراده ملت و تقدم افاضل ناشدنی است! مهم مصاف حجاب و بی‌حجابی است! كلاف سردرگم گرانی‌ها و مشقت زندگی‌ها و احتمال سونامی ورشكستگی بنگاه‌های بزرگ اقتصادی و گسترش بی‌رحمانه فقر و رواج خرید نان قسطی و ماشین خوابی و اجاره پشت بام‌ها محل اعتنا   نیستند!