دنیای قلم - علی میرزا محمدی : از خاطرات تلخ دوران كودكیهایم نامهربانیهایی است كه مردم بر مردی دارای اختلال روحی و روانی روا میداشتند. او در كوچه و برزن گدایی میكرد، اما مردم، هم پول و غذا میدادند و هم تمسخر و آزار و اذیت میكردند؟! تركیبی عجیب از برخوردهای متناقض! از سرنوشت او اطلاع دقیقی ندارم ولی شنیدهام در تصادفی تلخ بدرود حیات گفته است. این خاطرات تلخ و آزاردهنده تا مدتها در ذهنم تداعی نمیشد، اما اخیرا جلوههای جدیدی از آزار افراد مبتلا به اختلالهای روحی و روانی و حتی افراد كم توان ذهنی در فضای مجازی بازنشر میشود كه دوباره آن خاطرات تلخ را برایم زنده كرده است. این جلوههای جدید رسانهای ما را وا میدارد تا درباره آسیبهای اجتماعی رویتپذیری رسانهای رفتارها و گفتارهای بیماران روانی و بازتاب آنها در فضای حقیقی و مجازی بیشتر تامل كنیم. باید همانند فوكو در این باب تحقیق كنیم كه جامعه ایران، جنون و بیماری روانی را چگونه درك میكند. اما لازمه پاسخگویی به این پرسش مهم آن است كه بدانیم كلیت جامعه ایران در چه وضعیت روحی و روانی قرار دارد. در این باب روزنامه اعتماد در مورخه 3 اسفند 1401 گزارشی با عنوان «ایران دچار ترومای جمعی شده است» منتشر كرد كه در آن كارشناسان نسبت به رسوب اختلالات روان در جامعه فقیر و افسرده هشدار دادند. بر اساس نظر كارشناسان شیوع اختلالات روانی در جامعه ایران نزدیك به 30 درصد رسیده است كه با رخدادهای اخیر، این وضعیت تشدید خواهد شد.
كارشناسان در ریشهیابی این وضعیت به نقش بحرانهای اجتماعی و اقتصادی بر سلامت روان تاكید دارند. از جمله فقر و تبعیض، فرسایش سرمایه اجتماعی، شكاف طبقاتی (با ضریب جینی نزدیك 41 درصد) موجب شده است خشونت، اعتیاد، احساس نارضایتی و احساس ناشادی در جامعه ایران تشدید شود. اینچنین جامعهای بستری فراهم كرده است كه افراد مبتلا به اختلالهای روحی و روانی دستمایه تمسخر و حتی عقدهگشاییهای جناحی و سیاسی شوند. همعقیده با فوكو، تلقی مردم از جنون امری طبیعی و تغییرناپذیر نیست، بلكه به جامعهای كه در آن وجود دارد، بستگی دارد. ساختارهای مختلف فرهنگی، فكری و اقتصادی تعیین میكند كه چگونه جنون در یك جامعه معین شناخته شده و تجربه شود. به این ترتیب هر جامعه تجربه جنون خود را میسازد. نگاهی به كلیپهای منتشر شده در فضای مجازی نشان میدهد كه پراكندهگوییها و سخنان بر آمده از ذهن آشفته مبتلایان به این نوع بیماریها گواه آن است جمعی در كنار این افراد با تهییج تلاش دارند سخنانی از این افراد مطرح شود كه هر چند در ظاهر در حمایت از ارزشهای مورد حمایت حاكمیت است، اما در عمل با پراكندهگوییها و رفتارهایی كه نمود بیماریهای روانی است به تمسخر این ارزشها منتهی شود؟! این پراكندهگوییها با تركیب دیگر جلوههای رویتپذیری رسانهای چون صداگذاری در كلیپها، هر روز گسترش پیدا میكند. با ادبیات فوكویی میتوان این سوءاستفاده از افراد مبتلا به بیماران روانی را نوعی تغییر گفتمانی تلقی كرد كه در نتیجه آن، افراد گرفتار در آثار ترومای جمعی، به كمك گفتار و رفتار افراد مجنون تلاش میكنند موقعیت برتر خود و ضعف رقبا را دوقطبیهای سیاسی- فرهنگی اثبات كنند. در نتیجه، این نوع بیماران روانی تشویق میشوند كه گفتار و رفتار خود را در جهتی خاص متمركز كنند. در این حالت بیماران روانی به بازیگرانی تبدیل میشوند كه با ایفای ناشیانه نقشهایی كه در ذهنیت خویش دارند درست همان سناریو، دیالوگ و زبان بدنی را به نمایش میگذارند كه تماشاگران از آنها انتظار دارند. استفاده از افراد مجنون در بیان مطالب انتقادی سابقهای طولانی در ادبیات شفاهی ما دارد. مبنای فرهنگی این مطالب این فرضیه است كه «حرف راست را باید از بچه و مجنون شنید». داستانهایی كه از زبان افراد به ظاهر مجنونی چون بهلول و ملانصرالدین فارغ از میزان واقعی بودن شخصیت تاریخی آنها شنیدهایم، نمونهای از این نوع ادبیات است. این نوع ادبیات نشاندهنده نوعی انسداد اجتماعی در بیان مستقیم نقدهاست. جامعهای كه از بیان مستقیم انتقادها احساس امنیت نمیكند، تلاش میكند ادبیات دیگری برای خود ابداع كند.
اما در عصر رسانهها و فضای مجازی این افراد شخصیت حقیقی دارند و بر خلاف بهلول و ملانصرالدین شخصیتهایی ساخته و پرداخته ذهنیت راویان نیستند. همین مساله بعد آسیبشناختی سوءاستفاده از بیماران روانی را در عصر كنونی به ویژه در دوره استیلای فرهنگی فضای مجازی پررنگتر میكند. در سیر تحول رویكرد اجتماعی به افراد مبتلا به اختلال روانی، آنها از نقشی نمادین و اجتماعی تجلی یافته در چهره دلقكی در كوی و برزن، به افراد سركوب شده و سكنی یافته در موسسات روانی و دارالمجانین تغییر یافتهاند؛ اما در عصر فضای مجازی برخی از آنها به نقش نمادین و اجتماعی گذشته خویش برگشتهاند با این تفاوت كه این بازگشت نه در كوی و برزن، بلكه در فضایی مجازی رخ داده كه تماشاگر آن، نه عدهای محدود، بلكه افرادی قابل توجه و در حال افزایشند كه هر لحظه اراده كنند میتوانند این نقشآفرینی دردناك را نظارهگر باشند. مقابله و كنترل این پدیده آسیبشناختی هم از بعد حقوقی و جرم شناختی و هم از بعد غیرحقوقی و فرهنگی میتواند مدنظر قرار گیرد. عدم پیگیرد قانونی افراد مجنون، موجب میشود كه افراد سازنده محتوای رسانهای از این افراد به سادگی سوءاستفاده كرده و حاشیه امنی احساس كنند كه سایه شوم خود را بر آزار بیماران روانی و افرادی مشابه آنها بگسترانند. در بعد حقوقی باید با جرمانگاری سوءاستفاده از بیماران روانی در فضای مجازی، احساس امنیتی كه با پیشفرض «عدم پیگیرد قانونی افراد مبتلا به بیماری روانی» در افراد پشت پرده ایجاد شده است از بین برود؛ چراكه در این حالت مجرم اصلی افراد پشت پرده هستند كه از این افراد سوءاستفاده میكنند. از طرف دیگر در بعد غیرحقوقی نیز باید درباره مهربانی با اینچنین افرادی فرهنگسازی شود.
اما نكته آخر اینكه، سوءاستفاده از اظهارات و رفتارهای بیماران روانی در جامعه ایران از بعدی نشاندهنده انسداد اجتماعی در بیان مستقیم و آزاد مطالب است. بر این اساس جریان آزاد اطلاعات و مدارا و تساهل در برخورد با بیان مستقیم و بیپرده انتقادها به كمرنگ شدن سوءاستفاده از بیماران روانی در بیان غیرمستقیم نقدها در فضای مجازی منتهی خواهد شد.