کد خبر : 277470 تاریخ : ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۵ بهمن - 12:31
برای دل سوخته مادرانِ سوخت‌بران سوخت‌بری میدان نبرد  جان برای لقمه‌ای نان است

دنیای قلم - محمد بلوچ زهی : طی سال‌های اخیر هر چه فشارهای اقتصادی و معیشتی در جامعه تشدید شده و ناامنی غذایی در میان خانواده‌ها بالاتر رفته به همان میزان نیز روی‌آوری به مشاغل كاذب و دون شأن و همین‌طور ریسك ورود به آنچه كه اشتغال پرخطر و زیان‌آور عنوان می‌شود هم افزایشی نگران‌كننده و چشمگیری داشته است. برای اثبات این مدعا نباید راه دوری رفت و به ارایه فكت ناملموس و منابع غیر دسترس و نامعتبر استناد كرد و ارجاع آمار مبهم، چراكه جامعه و همه آن كسانی كه اخبار را از مجاری شبكه‌های اجتماعی همواره پی می‌گیرند شاهد آن هستند كه این روزها بیش از هر زمان دیگر شمار حوادث مرگبار ناشی از سوخت‌بری در سیستان و بلوچستان به‌طور فزاینده و به شكلی آشكار و ملموس افزایش یافته است.

 

 به گونه‌ای كه روزی نیست اخباری مبنی بر جان‌باختن شماری از سوخت‌بران، این فرزندان مستاصل از شغل و كار بلوچستان و این جان‌های نازنین برای لقمه‌ای نان شنیده نشود و داغ فرزندی بر دل مادری سوخته‌دل و ماتم‌زده در اقصا نقاط این استان مرزی ننشیند. باید توجه داشت كه در شرایط نه مطلوب بلكه در همان وضعیت نامتعادل به قول معروف «بخور و نمیر» معیشتی و اقتصادی نیز حتی هیچ عقل سلیمی برای لقمه نانی با جان عزیز خویش بازی نمی‌كند و نیز آینده فرزندان عزیز خویش را به تباهی نمی‌كشاند كه جان در كف دست گیرد برای لقمه نانی و به قیمت بی‌سرپرست كردن زن و فرزندانی! باری؛ همه می‌دانیم كه سوخت‌بری یك میدان است. میدان نبرد جان برای نان كه در صورت به وقوع پیوستن هر حادثه‌ای شانس جان به در بردن از دل حوادث آن و ریسك زنده ماندن سوخت‌بر بسیار بسیار پایین خواهد بود، چراكه خودروها و وانت‌بارهای حامل سوخت همچون بمب‌های متحركی هستند كه اگر دچار سوانح شوند و هدف گلوله قرار گیرند یا واژگون گردند و تصادف كنند به خاطر اشتعال‌زا بودن محموله‌‌شان كه عمده آن گازوییل است یا بنزین بلافاصله و به طرفه‌العینی دچار انفجار می‌شود و سوخت‌بر را زنده زنده به گناه بیكاری و بی‌روزگاری و نداری می‌سوزاند و تبدیل می‌كند به مشتی خاكستر!
حال با این تفاصیل چگونه است و آدمی تا به كجا رسیده باشد و اوضاع معیشتی یك جامعه، یك منطقه و یك استان و یك سامان به چه سطحی تنزل یافته باشد كه فردی حتی با علم مخاطره‌آمیز بودن چنین عمل پرخطری باز همه بلا و مصیبتش را بپذیرد و ریسكش را به جان و دل بخرد تا زن و فرزند و خانواده‌اش روزگار خود را سپری کنند.
 واقعا چگونه است؟! چگونه؟! شاید این وضعیت برای بسیاری غیرقابل تصور باشد و ناملموس اما واقعیتی رنج‌آور است.


متاسفانه سال‌های متمادی است كه حوادث پرشمار سوخت‌بری و رواج این شغل كاذب و مخاطره‌آمیز هزینه‌های بسیار بالا و تبعات اجتماعی بسیار سنگینی را بر مردم و فرزندان سیستان و بلوچستان تحمیل نموده و روی‌آوری به این شغل خطرزا تاكنون چه سرمایه‌های انسانی را به كام مرگ نكشانده و چه فرزندانی را به خاطر از دست دادن پدر به پرتگاه بزهكاری و آسیب‌های اجتماعی سوق نداده و چه زنانی را بی‌سرپرست و آسیب‌پذیر نكرده.
باید پذیرفت كه در طول همه این سال‌ها همواره سیاست‌گذاری و راهبرد دولت‌ها در مواجهه با پدیده بحران‌ساز سوخت‌بری به جای تمركز بر حل ریشه‌ای مساله و برداشتن گامی اصولی و اقدامی علاج‌پذیر برای بهبود اوضاع یك اقدام كلیشه‌ای یعنی پاك كردن صورت‌مساله و مواجهه با معلول بوده و در پیش گرفتن سیاست قهری كه تاكنون هزینه‌های فراوانی را این رویه روی دست مردم گذاشته و سیستم.


گذشته از اینكه سوخت‌بری سبب ناایمن شدن مسیرهای مختلف عبور و مرور اصلی و فرعی در سیستان و بلوچستان گشته و رانندگی در جاده‌ها را پرخطر كرده و ریسك حوادث جاده‌ای را بسیار بالا برده، همین تیراندازی‌های گاه و بی‌گاه به سوخت‌بران و افزایش مرگ و میر ناشی از آن نیز تا به حال برای دولت‌ها كم چالش برانگیز نبوده.
فراموش نكنیم افزایش چشمگیر حوادث مرگبار سوخت‌بری و از دست رفتن جان‌های بسیار فرزندان ایران طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته می‌تواند ارتباط معناداری با وضعیت نگران‌كننده بیكاری و اقتصادی و معیشتی داشته باشد كه در آینده نزدیك این استان را با چالش‌های متعددی مواجه خواهد ساخت. 
به هر روی پذیرفتنی و شایسته نیست در استانی كه مردم آن روی گنج فرصت‌های شغلی در بخش‌های مختلف از صنعت و معدن و تجارت گرفته تا صنایع دستی و ترانزیت و گردشگری و كشاورزی و صد‌ها دیگر از این دست فرصت‌ها فرزندانش از سر بیكاری ناچار به سوخت‌بری شوند و در راه نان به آسان جان دهند آن‌وقت دولت‌ها به جای تمركز بر علت معلول را شماتت كنند.