دنیای قلم -یكی از موضوعاتی كه در بطن تحولات اخیر كمتر به آن پرداخته شد، تاثیری است كه این تحولات در فضای اقتصادی و رفاهی كشور به جای میگذارد. از یك طرف افزایش ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی باعث كاهش ثبات اقتصادی میشود و از سوی دیگر صاحبان سرمایه را برای سرمایهگذاری در كشور مردد میكند.
وقتی از اصل بودن اقتصاد صحبت میكنیم، باید به این گزارهها توجه شود. وقتی در كشوری ظرفیتی حدودا 32 هزار میلیارد تومانی كه حداقل در اینستاگرام 1میلیون نفر صاحب كسب و كار خرد در آن فعالند و 40 میلیون مخاطب را دربر میگیرد، نادیده گرفته میشود و اینستاگرام فیلتر میشود، نشاندهنده آن است كه اقتصاد در این كشور اصل نیست و سیاست و... مهمتر از اقتصاد است. وقتی اقتصاد اولویت نباشد، هر تصمیمی ممكن است اتخاذ شود. ناگهان اعلام میشود، ویلای یك فرد به دلیل اینكه نظری مخالف داده، قرار است تصرف شود و اموالش بلوكه شود. این پالس به فعالان اقتصادی داده میشود كه در این كشور روی هیچ چیزی جز سیاست نمیتوان حساب باز كرد.
این در حالی است كه در سایر كشورها وقتی اقتصاد اصل قرار میگیرد، ملزومات آن نیز مورد توجه قرار میگیرد. اما در ایران ناگهان مهمترین اپلیكیشنهای ارتباطی كه میلیونها ایرانی كسب و كار خود را در بستر آن سازماندهی كردهاند، فیلتر میشود، بدون اینكه برای كسی مهم باشد كه چه بر سر صاحبان این كسب و كارها میآید. این نوع نگاه این رویكرد در جهان امروز جایی ندارد، امروز اقلام ارتباطی نوین به جزو انكارناشدنی زندگی انسان بدل شده و در زمره حقوق شهروندی قرار گرفته است كه به راحتی نمیتوان آن را نادیده گرفت.
وقتی بدون حكم قضایی دستور توقیف اموالی داده میشود كه سالها با خون دل و تلاش فردی كسب شدهاند، یعنی مالكیت خصوصی در این ساختار هیچ اهمیتی ندارد. همه این اتفاقات پیشبینی را برای اقتصاد ایران دشوار میكند و ریسك را در اقتصاد ایران بالا میبرد. افرادی كه حرفی در اقتصاد برای زدن دارند، ناچار میشوند به سایر كشورها مهاجرت كنند و بساط خود را در كشوری پهن میكنند كه اقتصاد برای آنها اهمیت داشته باشد. به نظرم اقتصاد بیشترین آسیب را از حوادث اخیر خورده است و بیشترین خسارات را فعالان اقتصادی متحمل شدهاند. فعالانی كه انگار مطالبات آنها برای تصمیمسازان هیچ اهمیت و ارزشی ندارد. پیمان مولوی