کد خبر : 266504 تاریخ : ۱۴۰۱ پنج شنبه ۳۱ شهريور - 12:11
محمدصادق جوادی‌حصار از زیر پوست تحولات اخیر می‌گوید:بازیابی سرمایه اجتماعی زنان برخی تصور كردند با ساختار یكدست دیگر مانعی در مقابل ندارند

دنیای قلم - كسی فكرش را نمی‌كرد كه یك سال پس از تشكیل ساختار یكدست سیاسی و تاخت و تاز طیف‌های رادیكال اصولگرا در ساختار مدیریتی كشور و سرمستی آنها از برداشتن تمام موانع سیاسی پیش رو كه باعث شكل‌گیری گزاره‌هایی چون افزایش نظارت‌های گشت ارشاد، آزادسازی قیمت‌ها، ركوردزنی تورم و... مردم وارد صحنه شوند و مطالبات خود را به شیوه ای جدید دنبال كنند. مواجهه با این شرایط اما نیازمند عقلانیت و رویكردهای كارشناسی است. واقع آن است كه یكی از مهم‌ترین ضرورت‌ها در هر جامعه‌ای تحلیل درست رخدادها است. بنا به دلایل گوناگون جامعه ایرانی در مسیر تاریخی خود از یك چنین ضرورتی محروم مانده است.

طی دهه‌های گذشته شاید به اندازه تعداد انگشتان یك دست، رسانه‌هایی را نتوان پیدا كرد كه لایه‌های درونی رخدادها و حوادث را كنكاش كرده و زیر پوست تحولات را بكاوند و راهكارهای عالمانه ارائه كنند. محمدصادق جوادی‌حصار معتقد است دلیل واكنش‌های اخیر پس از مرگ مهسا امینی ریشه در مظلومیت این دختر جوان ایرانی دارد. این فعال سیاسی همچنین یادآور شد: تلاش برای تشكیل ساختار یكدست سیاسی و حذف غیراصولی رقبا باعث شده تا مردم كنشگری در عرصه‌های غیررسمی را برای دنبال كردن مطالبات خود انتخاب كنند. عرصه‌هایی كه در ادامه رخدادهای تازه‌ای را می‌آفریند و تحولات جدیدی شكل می‌دهد.


   بعد از ماجراهای اخیر در عرصه عمومی كشور بسیاری به دنبال رمزگشایی از زیر پوست تحولات بعد از درگذشت مظلومانه مهسا امینی هستند. شما چه برداشتی از این تحولات دارید؟
اولین برداشتی كه از این اتفاق ناگوار می‌توان داشت، آن است كه موضوع «اعتماد» بین دولت و طبقات مختلف اجتماعی به یك دو قطبی كامل بدل شده است. یعنی از یك طرف مردم نمی‌خواهند گزاره‌های مطرح شده از سوی سیستم سیاسی را باور كنند و از سوی دیگر نیز تصمیم‌سازان و سیاستگذاران هیچ انعطافی برای پذیرش حقایق عیان از خود نشان نمی‌دهند. یك دختری به دلیل حجاب توسط گشت ارشاد بازداشت می‌شود، 2 ساعت بعد اعلام می‌شود، این دختر جوان راهی بیمارستان شده و ناگهان دو روز بعد اعلام می‌شود، فوت كرده است. به هر روش و فرمولی كه برای حل كردن این معادله تلاش شود باز هم به جایی نمی‌رسیم. 
   از منظر رسانه‌ای در ساعات و روزهای ابتدایی پس از حادثه آیا درست عمل شد؟ یعنی اخبار این رخداد به درستی منتقل شد؟
متولیان به جای افزایش شفافیت باز هم از همان سناریوی قدیمی استفاده كردند. یعنی اعلام شد طرف سكته كرده، ناگهان افتاد زمین و فوت كرده و... حتی یك خبرگزاری قبل از ورود پزشكی قانونی، رای قطعی هم درباره علت فوت صادر كرد! این رویكرد ساده‌سازی ماجراست و باعث افزایش التهاب و عصبانیت مردم می‌شود. بعد هم به سرعت طرف را بردند و دفن كردند.

این روش‌ها تداعی‌كننده تجربیات سال‌های گذشته است كه بر حجم ناباوری‌ها افزود. بنابراین مهم‌ترین خروجی رخداد، افزایش بی‌اعتمادی مردم نسبت به متولیان امور و دستگاه‌های نظارتی  است.
    شما از تجربیات قبلی صحبت كردید؛ آیا تفاوتی میان این رخداد و رخدادهای سال‌های قبل  مشاهده می‌شود؟
آستانه تحمل مردم نسبت به قبل كمتر شده است. اگر در گذشته اتفاق تلخی می‌افتاد و مثلا 10، 20 یا 50 مصدوم، مضروب و فوتی داشت، شاید باعث بروز این حجم از مخالفت نمی‌شد. این حجم گسترده از هماهنگی میان اقشار مختلف با نحله‌های فكری مختلف در خصوص یك رخداد معنا‌دار است. از یك طرف اصلاح‌طلبان وارد میدان شدند، بدون اینكه هیچ شرط و شروطی بگذارند. از سوی دیگر اصولگرایان معتدل موضوع را محكوم كردند. ضمن اینكه ملی و مذهبی‌ها، فعالان سیاسی، ورزشكاران، هنرمندان، ادبا، احزاب و... همگی وارد میدان شدند. اساسا شما نحله موثری از جامعه را نمی‌توانید پیدا كنید كه نسبت به موضوع بی‌اعتنایی كرده باشند. این نوعی بازیابی سرمایه اجتماعی  زنان  است.
    دلیل این كنشگری گسترده اقشار مختلف  جامعه در خصوص این حادثه چه بوده است؟
دلیلش این بود كه این فاجعه مظلومانه رخ داد و جامعه ایرانی نسبت به مقوله مظلومیت بسیار حساس است. حتی در عرصه انتخابات گفته می‌شود فرد یا جریانی كه بتواند خود را در جایگاه مظلوم بنشاند، بیشتر توجه و رای مردم را جلب می‌كند. دختری از شهرستان به مهمانی آمده است؛ با گشت ارشاد مواجه می‌شود و جانش را از دست می‌دهد. این روایت مظلومانه، باعث ایجاد یك تكانه  عمومی  شد.
    در ریشه‌یابی موضوع برخی تحلیلگران معتقدند بخشی از ماجرا به شكل‌گیری انسداد سیاسی سال‌های اخیر باز می‌گردد. از سال 98 به بعد مسیر كنشگری سیاسی برای بسیاری از گروه‌ها، احزاب و اقشار بسته شد و یك طیف خاص قدرت را در عرصه‌های اجرایی، تقنینی و مدیریتی به دست گرفت. این طیف سیاسی احساس كرد كه می‌تواند هر تصمیمی را اتخاذ كند. افزایش حضور گشت ارشاد در یك چنین عرصه‌ای شكل گرفت. این تفاسیر را درست  می‌دانید؟
متاسفانه توهم قدرت برآمده از ایجاد یك ساختار قدرت باعث شد تا برخی جریانات متوهم احساس كنند سكه قدرت به نام آنها ضرب شده و می‌توانند از هر مانعی عبور كنند. غافل از اینكه این ساختار یكدستی كه به صورت مصنوعی ایجاد شده بود، طرف مقابل و جامعه مدنی را نیز به یك هماهنگی و هم‌افزایی یكدست رساند. یعنی همه افراد و جریاناتی كه رانده شده بودند در مخالفت با این ساختار یكدست همسو شدند. هرچند این طیف‌های اصولگرا تصور می‌كردند كه هیچ نیروی مخالفی در برابرشان نمانده، اما غافل بودند كه یك نیروی عظیم اجتماعی در حال بازیابی خود است و یك تكانه می‌تواند این نیرو را برای پیگیری مطالبات خود به حركت درآورد. الزاما این تكانه اقتصادی، سیاسی و... نخواهد بود، بلكه موضوعی كه بتواند احساسات عموم را جریحه‌دار كند این هم‌آوایی را شكل می‌دهد. این اتفاق، این روزها افتاده و مواجهه با آن نیازمند نهایت عقلانیت و شجاعت است.
    این مواجهه منطقی و شجاعانه كه از آن صحبت می‌كنید، شامل چه مواردی است؟ دولت و سیستم سیاسی  چه  باید  كند؟
عاقلانه و شجاعانه آن است كه هرچه سریع‌تر معذرت‌خواهی شود. فرد، افراد و جریانات متخلف در هر جایگاهی كه باشند، باید مجازات شوند تا این موج و این اتحاد عمومی فروكش كند. این تصور كه برخی مطرح می‌كنند كه عقب‌نشینی از گشت ارشاد موجب پیشروی بیشتر جامعه می‌شود، اشتباه است. 
   در رخدادهای پس از مرگ مهسا امینی، اقشاری چون دانشگاهیان و جوانان نسل‌های جدید مثلا دهه نودی‌ها وارد صحنه شدند. این فشار را چطور می‌توان تحلیل  كرد؟
 طی سال‌های اخیر تلاش زیادی شد تا اقشار جوان و فرهیخته كشور را نسبت به اصلاح‌طلبان بدبین كنند. این روند باعث شد تا نسل‌های جدید كشور سیاست گریز شده و خود را از نزدیك شدن به جریانات سیاسی دور نگه دارند. این روند علیه سیستم عمل كرد و باعث شكل‌گیری یك جریان ملی در كشور شد كه فارغ از جریانات سیاسی به دنبال عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی است. هرچند گفتمان آنها گفتمان اصلاح‌طلبی است اما خود را فراتر از جریانات سیاسی تعریف می‌كنند.
   در سال‌های ابتدایی انقلاب شعار «نان، كار، استقلال» مطرح بود اما این روزها شعاری با عنوان «زن، زندگی و آزادی» شكل گرفته. این تحول و تغییر چه معنا دارد؟
طرح این شعار به معنای اثرگذاری بنیادین زنان در جامعه امروز است. امروز نیمی از جامعه ایران را زنانی تشكیل داده‌اند كه نهضت سهم‌خواهی، آزادی‌خواهی و شخصیت برابر را طلب می‌كنند و آن را اصل می‌دانند. «زن و زندگی» با هم هماهنگی و ملاطفت دارند و «زنِ بدون آزادی»، زن زندگی نیست، زنِ زاینده، زن رویش‌دهنده، زن متولد‌كننده و زن آرمان‌خواه نیست. آزادی ركن پرورش و پویش و توانایی زنان است. این به نظرم شعاری هوشمندانه است كه در ناخودآگاه جمعی ایرانیان رسوب كرده است.
    مانند تجربیات قبلی این ‌بار هم صدا و سیما تلاش می‌كند ریشه مطالبات را به خارج از مرزها منتقل كند. نظر  شما  چیست؟
معصوم در كلامی می‌گوید: «حرف حق را از اهل باطل بپذیر و حرف باطل را ولو از اهل حق نپذیر. بلكه نقد‌كننده سخن باش.» نقد سخن یعنی سخن خوب را از سخن بد بتوان تشخیص داد. معتقدم ایده خوب و مطالبه درست را باید پذیرفت و مطالبه غیرمنطقی را باید كنار گذاشت. این مطالبات منطقی و در راستای حقیقت زمان و فرهنگ ایرانی است.
   پیشنهاد شما به تصمیم‌سازان و سیاستگذاران چیست؟
در یك عبارت، همه باید تابع اراده ملت شوند. همه حاكمان از صدر تا ذیل نوكر مردمند. اراده مردم باید در كشور ساری و جاری باشد. وقتی مطالبه‌ای وجه عمومی پیدا می‌كند و پیر و جوان و مرد و زن درباره آن سخن می‌گویند، همه باید در برابر آن تابع  باشند. این را قانون اساسی كشور می‌گوید. معنی ندارد. تصمیم‌سازان باید صدای مردم را بشنوند.