دنیای قلم - اتفاقی كه در دوم خرداد سال 76 رخ داد، نه از سر هوا و هوس جمعی خاص بود، نه ربطی به توطئه خارجی داشت و نه از آسمان نازل شده بود. آن واقعه فقط از گرایش عمومی جامعه و مطالبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنان پرده برداشت و آن را از زیر پوست جامعه به عرصه علنی سیاست كشید. این رخداد در اصل میبایست مورد استقبال اجزای مختلف حكومت قرار گیرد یا دستكم سبب هوشیاری آنها در مورد جریانهای جاری در اعماق جامعه و برنامهریزی متین برای تطبیق تدریجی سیاستها با مطالبات عمومی شود تا جامعه ایرانی از این طریق به ثبات و پایداری سیاسی لازم دست یابد.
گرچه نمیتوان اشتباهات كوچك و بزرگ اصلاحطلبان در آن مقطع زمانی را انكار كرد، اما اشتباه و تقصیر عمده به گردن اصولگرایان است كه تمام توان خود را به كار گرفتند تا ضمن انكار یا تحریف واقعیت عریانشده، هر حركتی در جهت تحقق آن مطالبات را سركوب كنند و سید محمد خاتمی را با دستِ خالی از ساختمان پاستور به منزلش بفرستند. این در حالی است كه گرایشها و مطالبات اجتماعی همچون جریانهای آب زیرزمینی در دل كوهستان است و اگر با زور و فشار در نقطهای راه خروج آنها سد شود، دیر یا زود از نقطهای دیگر به بیرون فوران میكنند. در واقع از سال 76 تاكنون ویژگی اصلی تحول در جامعه ایران، كشاكشِ بین مطالبات عمومی و مقاومت در برابر تحقق آنها در عرصه سیاست بوده و همین منازعه، بیثباتیهای متناوب را در سطح جامعه رقم زده است.
بزرگترین اشتباه اصولگرایان این بود كه برآمدن محمود احمدینژاد در انتخابات سال 84 را به معنای عدول جامعه از مطالبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خود تعبیر كردند و سرخوشانه به تحقیر نیروهای رقیب خود پرداختند. برآمدن آقای احمدینژاد اما از یكسو به نارضایتی عمیقی در اقشار متوسط جامعه دامن زد كه فوران آن پس از انتخابات سال 88 به خصوص در پایتخت بسیاری را غافلگیر كرد و از سوی دیگر، به تدریج شخص آقای احمدینژاد و برخی اعضای حلقه نزدیكان او را به سمت و سوی همراهی با پارهای مطالبات اجتماعی مردم سوق داد تا بدانجا كه مغضوب طیفهای مختلف اصولگرایان شدند و با مُهر «حلقه انحرافی» تحت فشار و طرد قرار گرفتند. با سپری شدن دوران احمدینژاد، نوبت به شیخی با سابقه «محافظهكاری» - نیای اصولگرایی - رسید كه به عملگرایی شهرت داشت. همین عملگرایی حسن روحانی را با اصولگرایان در تعارض قرار داد چرا كه هر سطح از عملگرایی، مستلزم همراهی با بخشی از مطالبات عمومی است؛ حال آنكه اصولگرایان گویی عزم خود را جزم كرده بودند تا هر نوع مطالبه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را انكار و همه مطالبات جامعه را به «معیشت» تقلیل دهند و بار بهبود معیشت را هم یكسره بر دوش آقای روحانی بگذارند!
ابن بود كه دولت آقای روحانی تحت فشاری دو سویه از جانب اصولگرایان و دولت دونالد ترامپ، حالت زمینگیر پیدا كرد و دو بار نیز با طغیان مردم محرومی روبرو شد كه تاب تحمل فشارهای اقتصادی را از دست داده بودند. آقای روحانی هم سرانجام پاستور را با ناكامی ترك كرد تا نوبت به حكومت «یكپارچه» اصولگرایان برسد. سید ابراهیم رییسی با وعده حل عاجلِ مشكلات اقتصادی، از ریاست قوه قضاییه به دفتر ریاستجمهوری راه یافت اما او هم پی برد كه صرفِ تاكید بر حل مشكلات اقتصادی در تبلیغات انتخاباتی رایآور نیست و گریزی به مطالبات اجتماعی و فرهنگی عموم جامعه هم ضرورت دارد. او به خصوص در مورد گشت ارشاد به زبانی سخن گفت كه افكار عمومی، مراد او را برچیدن بساط آن تفسیر كرد و از این رو به احتمال وقوع تحولی مثبت پس از ریاستجمهوری او امید بست. آقای رییسی اما در طول بیش از یكسال از ریاستجمهوری خود نه امكان گشودن گرهای از پای اقتصاد را پیدا كرده و نه گامی در جهت تامین دیگر مطالبات عمومی برداشته است. سیاست دولت او در یكسال گذشته در عموم حوزهها «ابهامآفرینی» بوده است بهطوریكه یك ناظر بیطرف نمیداند كه او قرار است نهایتا به چه سمت و سویی حركت كند. رییس دولت در هیچ زمینهای به صراحت سخن نمیگوید.
كلیگویی و پرهیز از ارایه جزییات و فقدان شفافسازی عبارات و واژهها به خصلت اصلی گفتار او تبدیل شده است. این وضع جامعه را كه از یك سو با انبوه مشكلات انباشت شده روبروست و از سوی دیگر ارادهای در جهت حل بنیادی آنها نمیبیند، بیتاب و عصبی كرده است و به همین علت است كه درگذشت زندهیاد مهسا امینی در هنگام بازداشتش توسط گشت ارشاد، چنین واكنش وسیع و خشمگینانهای به دنبال داشته است. زبان ابهامآفرین آقای رییسی را طبعا میتوان به اذعان قلبی او به وجود مطالبات عمومی و تردیدهای ذهنی و محدودیتهای عملی او برای تحقق آنها نسبت داد. این وضعیت تعارضآمیز اما قابل ادامه نیست. او اگر به هر دلیلی نتواند با مطالبات عمومی همسو شود، نتیجهاش نوعی عصیان اجتماعی است كه میتواند مورد بهرهبرداری گروهها و دولتهای خواهان براندازی نظام یا بیثبات كردن آن تمام شود. در شرایط فعلی گام نخست برای نشان دادن همسویی با مطالبات عمومی اعلام انحلال گشت ارشاد است.
احمد زیدآبادی
شاید برخی مشاوران آقای رییسی انحلال گشت ارشاد در این موقعیت زمانی را به معنای عقبنشینی حكومت از موضع معمول آن تعبیر كنند و مانع تصمیمگیری قاطع در این زمینه شوند. اصطلاح عقبنشینی رهزن هر نوع تحول و اصلاح است. جامعه ایرانی در كلیت خود در وضعیت كنونی، هنوز از هر نوع نشانهای برای اصلاح و تحول استقبال میكند و آن را به معنای عقبنشینی نمیداند. اما وضعیت امری ابدی و ازلی نیست. از لحظهای كه جامعه امید خود به تحول و اصلاح را از دست دهد، دیگر هرگونه تحول عمیق و راهگشا را نیز به معنای عقبنشینی و از سر ناچاری تعبیر میكند و كار را به بحران میكشاند. برای بار هزارم تاكید میكنم كه كار درست را باید در زمان درست انجام داد وگرنه زمانش كه بگذرد دیگر سودی ندارد. همین امروز زمان كار درست است؛ آن را از دست ندهید! احمد زیدآبادی