دنیای قلم -«آیا رسانههای پایتخت به مسائل شهرستانها بیاعتنا هستند؟ آیا ساکنان پایتخت بیشتر از ساکنان سایر شهرهای کشور دیده یا شنیده میشوند؟ منشأ ایجاد این فکر که رنج انسان پایتختنشین بیشتر دیده و صدایش بیشتر شنیده میشود، چیست؟»
«یک انسان ساکن شهرهای مرکزی نسبت به یک ساکن شهر کوچک و دور از مرکز چه موقعیت برتری برای شنیدهشدن دارد؟ چه میشود که روزنامههای پایتخت به آنها بیشتر میپردازند؟ دلیلش کدام است؟ نزدیکی به ساکنان این شهرها؟ چه میشود که روزنامههای محلی خودشان هم کمتر به مسائل ساکنانشان میپردازند و همچنان انتظار دارند پایتختنشینها بیشتر مسائلشان را ببینند. این سؤالها را با چند خبرنگار و کسانی که سابقه روزنامهنگاری محلی دارند در میان گذاشتیم.
«سالهاست میخوانم و میشنوم که رسانههای منتشرشده در پایتخت توجهی درخور به مسائل شهرستانها و وقایع آنها نشان نمیدهند؛ گزارشگرانشان را به شهرستانها نمیفرستند و خبرهای شهرستانها در آنها انعکاس لازم را پیدا نمیکند. من بیش از آنکه با چنین گلههایی همراه باشم، ناهمراهم. چرا؟ چون نخست باید دید همین رسانهها تا چه حد به رنج اهالی مرکز میپردازند؟ دوم اینکه آیا امکان عملی اعزام نویسنده به شهرهای دور از پایتخت را دارند یا نه؟ آیا اساساً تأمین هزینه سفر یک خبرنگار به شهری دیگر و مخارج اقامت او از عهده روزنامهها و مجلهها [بهطور عموم] برمیآید؟» اینها را آیدین اکبری یک روزنامهنگار محلی که سابقه سالها کار در نشریات محلی دارد میگوید.
او ادامه میدهد: «ممکن است ما اهالی شهرستان حرفهای زیادی در مسائل شهری، بهداشتی، غذایی، تولیدی و کاری داشته باشیم که بهواقع بیان نشده و شنیده نشدهاند اما نباید چنین گمان کنیم که مسائل ما به دلیل سکونتمان در شهری غیر از پایتخت است که شنیده نمیشود. واقعیت این است که همان مسائل ممکن است در تهران نیز دیده نشود. ما بهسادگی میتوانیم رسانه را به نادیدهگرفتن خودمان به عنوان انسان ساکن شهرستان محکوم کنیم اما در واقع همان مسأله ممکن است، در تهران هم دیده نشود. بنابراین تبعیضی صورت نگرفته و اگر انتقادی وارد است انتقاد کلی به رسانه وارد است.»
امروز تقریباً تمام خبرگزاریهای اصلی کشور دفتر استانی دارند و خبرنگارانی در مرکز و رابطانی در شهرهای هر استان. برخی روزنامههای بزرگ نیز ضمیمههای منظم استانی دارند که مطالبشان در هر استان تهیه میشود. تمام این رسانهها هر روز چندین و چند خبر از محل فعالیت خود تهیه و منتشر میکنند اما همچنان خیلیها معتقدند که مسائل شهرستانیها کمتر دیده میشود، مشکل کجاست؟ آیا مسأله در بیتوجهی و ضعف اساسی رسانههای ماست؟ همچنین خیلیها معتقدند، گزارشها و خبرها در شهرستانها بیشتر از اینکه به مردم بپردازد به مدیران میپردازد؛ موضوعی که در رسانههای پایتخت کمتر دیده میشود.
امین شول سیرجانی، سالها روزنامهنگار محلی در کرمان و سیرجان بوده و الان در یک روزنامه سراسری مشغول به کار است: «فارغ از محدودیت مالی و امکاناتی باید بپذیریم که امکان ندارد همیشه خبرنگاران تهران به استانهای دیگر سفر کنند، قبلاً این اتفاق بیشتر میافتاد. اما رفتهرفته که بنیه مالی روزنامهها ضعیف شد، این سفرها کمتر شد اما همان موقع هم که خبرنگارها زیاد به شهرهای دیگر سفر میکردند گاهی آن اشراف خبرنگاران محلی را نداشتند و دچار خطا در گزارش میشدند. گاهی درباره مسائل روز، دیده شده گزارشی که خبرنگار محلی نوشته با گزارش یک خبرنگار که از تهران آمده کاملاً متفاوت است و روایت خبرنگار محلی معمولاً دقیقتر است. گاهی روابط و مناسباتی در محل وجود دارد که وقتی خبرنگار از مرکز میآید، درکش نمیکند. گاهی هم خبرنگار وقت اندکی دارد و هیجانزده میشود.
برایتان مثالی میزنم. معمولاً وقتی خبرنگار برای بار اول فقر و مسائل این چنینی را در فلان استان محروم میبیند، در آن موضوع گم میشود. همیشه نوشتههای این خبرنگاران با گریه و زاری و رمانتیزهکردن مسائل همراه است و این یک آسیب است. پیشنهاد من همکاری بین نیروهای محلی و خبرنگاران مرکز است چون این گونه نتیجه بهتری حاصل میشود. من همیشه فکر میکنم کاش خبرنگارانی در پایتخت داشته باشیم که هر کدام روی بخشی از کشور تمرکز داشته باشند. بخشی از کشور را بشناسند و بهرغم اینکه در تهران کار میکنند روی یکی - و استان هم خیلی خوب و متمرکز کار کنند و متخصص این مناطق و شهرها شوند. کسی که به سیستان و بلوچستان میرود اما مناسبات را نمیشناسد، قطعاً خطا میرود، چون رقابتها و مسائل آنجا را نمیشناسد. به نظر من تحریریههای ما یک تقسیم کار جدی لازم دارند.»
اما چرا نشریات محلی و خیلی از خبرگزاریهایی که در این شهرها هم شعبه دارند باز هم توجهشان به موضوعهای مردمی کمتر از نشریات پایتخت است؟
«من هم در کرمان و هم سیرجان خبرنگار محلی و دبیر تحریریه بودهام. روزنامهنگاری محلی ما بهشدت زیر فشار است و خبرنگاران در آن آزادی عمل ندارند. یک بخش اینکه روزنامههای محلی توان مالی ندارند و بهشدت وابسته به آگهیها هستند، به همین خاطر اغلب به نقد همان جریان نمیپردازند. از طرف دیگر خبرنگارانی که در این نشریات کار میکنند نمیتوانند تواناییشان را نشان دهند و پخته شوند. البته الان خیلی از روزنامهنگاران نشریات محلی در مطبوعات سراسری کار میکنند و خیلیها فهمیدهاند در مرکز مؤثرترند.»
او تأکید میکند: «ما باید مطبوعات محلیمان را تقویت کنیم به جای اینکه خبرنگار به شهرهای دیگر بفرستیم. بهتر است خبرنگاران محلی متمرکز و متخصص روی مسائل استانشان کار کنند. اتفاقی که در همه دنیا هم افتاده؛ الان در خیلی کشورهای دنیا مشترک روزنامههای محلی خیلی بیشتر از روزنامههای مرکزی است. ما خودمان در سیرجان با نشریه پاسارگاد تجربه مهمی داشتیم و در یک شهر ۳۰۰ هزار نفری هر دوشنبه هفت هزار نسخه فروش داشتیم. در شیراز و بوشهر هم نشریات محلی موفق داریم. هر کدام از نشریات محلی ما اگر نتوانند خودشان را به روز کنند، با افت جدی روبهرو خواهند شد.»
«اینکه روزنامههای مرکز کمتر به مسائل شهرستانها میپردازند واضح است اما دلیل دارد. اگر هر نشریه بخواهد یک خبر از هر استان پوشش بدهد خبرهای ۳۰ استان را باید پوشش بدهد. همه میدانیم محدودیت صفحهای در مطبوعات وجود دارد و البته ارزشهای خبری هم باید در نظر گرفته شود. روزنامههای مرکز در پرداخت مطالب و اخبار و گزارشها باید دربرگیری و سایر ارزشهای خبری را هم در نظر بگیرند. البته این روزها در خبرگزاریها که نماینده استانی دارند خیلی بیشتر از نشریات محلی به مسائل استانی پرداخته میشود.» اکبر نگاهی، خبرنگار محلی و عضو شورای مرکزی خانه مطبوعات استان اردبیل این را میگوید.
به گفته او دراستان اردبیل خیلی از نشریات محلی نتوانستهاند به موضوعات مهم روزنامهنگاری توسعه بپردازند. در بیشتر مطبوعات استان شمار حرفهایهای این رشته بسیار کم است و بنابراین نمیتوانند نیازهای مخاطبانشان را شناسایی کنند. در مباحث خبری هم خیلی از خبرنگارها بیانگیزه هستند و عمدتاً این بیانگیزهبودن برای بیرقابتی است. عمده این نشریات خودشان هزینههایشان را تأمین میکنند که همین موضوع موجب رپرتاژگیری و جذب آگهی میشود. یعنی خبرها بیشتر از اینکه بر اساس مشکلات تنظیم شوند طبق خواست مدیران دیده میشوند.»
او ادامه میدهد: «بخش عمدهای از تولید محتوای نشریات محلی منبعش از خبرگزاریهاست و خودشان چندان تولید محتوا نمیکنند و از مطالب پایگاههای خبری استفاده میکنند. البته برخی نشریات محلی هم تحلیلمحور هستند. همچنین نباید نقش فضای مجازی را در افت کلی مطبوعات و البته نشریات محلی نادیده گرفت. هنوز خیلی از نشریات محلی ما فکر میکنند اولویت با سرعت انتشار اخبار است؛ در حالی که با توجه به فضای عرصه اطلاعرسانی توسط فضای مجازی و رسانههای اجتماعی عملاً نشریات نباید به سرعت انتشار توجه کنند و باید عمدتاً تحلیل موضوعات مورد توجه قرار بگیرد و از آنجا که نشریات تحلیلمحور محلی با تجربه و متخصص هستند فضای مجازی نتوانسته اثر منفی بر آنها بگذارد.»
حالا اگر بپذیریم نشریههای مرکز کمتر به موارد مربوط به شهرستانها میپردازند باید به چه راهکاری فکر کنیم؟ آیا نشریات مرکز باید بیشتر به مسائل شهرستانها توجه کنند؟ خبرنگاران این نشریات بیشتر به سایر شهرها سفر کنند؟ آنطور که کارشناسان این حوزه پیشنهاد میدهند در روزنامههای پایتخت هر کس روی چند شهر متمرکز شود و به مسائل خارج از مرکز بپردازد. اما با همه این پیشنهادها وظیفه خبرنگاران محلی چیست؟ آیا خبرنگاران ساکن شهرستانها خودشان نباید با پذیرش محدودیت رسانههای مرکز، بیشتر دست به نوشتن و تحلیل ببرند؟ شاید بهتر باشد این خبرنگاران بیش از اینکه چشمانتظار افراد ساکن شهری دور بمانند، خودشان بیشتر تلاش کنند و مسائلشان را پوشش دهند. شاید باید برای بهبود اوضاع خودمان بیشتر تلاش کنیم و منتظر نمانیم تا دیگران از راه دور بیایند و برایمان کاری کنند.»