دنیای قلم -بسیاری از متفكران و اندیشمندان صاحبنام جهان معتقدند كه اندیشه و هویت آدمی ارتباط مستقیمی با آنچه كه بر زبان جاری میسازد، دارد. قرنها پیش از چهرههایی چون «لودویگ ویتگنشتاین» اندیشمند شهیر اتریشی (قرن بیستم) كه اندیشه و خرد انسان را در محدوده زبان و گفتار او تفسیر و تحلیل میكرد، شعرا و متفكران پارسی بر این واقعیت صحه گذاشته بودند كه آدمی چیزی جز آنچه بر زبان میآورد، نیست. بر این اساس است كه حافظ، بیتی اینگونه سروده كه: «حافظ سخن بگوی كه بر صفحه جهان/ این نقش ماند از قلمت یادگار عمر» یا سعدی كه معتقد است: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد...» اما باید توجه داشت كه همه آنچه بر زبان آدمیان جاری است، برآمده از خرد ناب و اندیشه متعالی نیست و چه بسیار واژهها و كلماتی كه در راستای امیال و اهداف بیمقدار و بدون ارزش بر زبان جاری میشوند. بنابراین در برخورد با واژههای مختلف ابتدا باید خاستگاه آنها را شناسایی كرد و بعد درخصوص آنها تحلیل و تفسیر داشت. از منظر اقتصادی برخلاف واژههایی چون اقتصاد مقاومتی، هدفمندسازی یارانهها و... كه بیانكننده رویكرد خاصی در حوزههای اقتصادی هستند و معنایی را به ذهن متبادر میكنند، واژهای چون «جراحی اقتصادی» كه این روزها بهكرات در فضای رسانهای و عمومی كشور تكرار میشود، چندان مصطلح نیست و نمیتوان از آن برداشت خاصی را داشت. اگر از اقتصاد مقاومتی سخن گفته میشود، مراد آن است كه تابآوری اقتصاد در مواجهه با تكانههای درونی و بیرونی را افزایش داد. یا زمانی كه از هدفمندسازی یارانهها صحبت میشود، قصد آن است كه نظامات یارانهای را به عنوان یكی از 3 ضلع اصلی، نظامات توزیع ثروت در جامعه در مسیر اصلاح قرار داد. اما زمانی كه ساختار یا دولتی از «جراحی اقتصادی» صحبت میكند چه مقصد و منظوری را مدنظر دارد؟ آیا اقتصاد را به مثابه پیكرهای بیمار، میبیند كه نیازمند جراحی است؟
اگر چنین است، كدام جزء و بخش این پیكره دچار فساد و بیماری شده است؟ راس هرم؟ میانه هرم؟ كدام جزء؟ كدام بخش؟ اینگونه است كه معتقدم موضوعی كه این روزها در فضای عمومی كشور ذیل عنوان جراحی اقتصادی مطرح شده از منظر معنایی و بنیادین، ایرادات عدیدهای دارد و از منظر آكادمیك فاقد معنای اقتصادی است. اما احتمالا اگر از چهرههای دولتی پرسش كنیم، خواهند گفت، منظور از جراحی اقتصادی آن است كه دولت، دیگر قصد ندارد از مُسكنهای زودگذر برای حل مشكلات اقتصادی بهره ببرد و تلاش میكند تا با شناسایی درست درد، درمان مناسب را در نظر بگیرد. از این منظر باید به این نكته اشاره كرد، همانگونه كه در دوران پسامدرنیسم، اطبا و پزشكان جز در موارد ضروری و حیاتی اقدام به جراحی و شكافتن پیكره بیمار نمیكنند، در بخشهای اقتصادی نیز علما، جز در مواردی بسیار نادر، رای به خونریزیهای گسترده و تعدیلهای بنیانافكن نمیدهند. مهمتر از آن، یكی از اصلیترین موارد برای فرد درمانگر، زمان آغاز درمانگری است. اقدام زودهنگام به اندازه تاخیر در بهبود میتواند خطرآفرین و بحرانزا باشد. ناگفته پیداست، امروز اكثریت قریب به اتفاق اساتید اقتصادی، هم رای و هم نظرند كه تداوم تخصیص ارز ترجیحی به شكل و شمایل قبلی، عاقلانه نیست. اما همین اساتید تاكید میكنند كه زمان برای انجام یك چنین اصلاحاتی مناسب نیست. در شرایطی كه هنوز پرونده احیای برجام به سامان نرسیده است، موضوع FATF حل و فصل نشده و مهمتر از آن اقناع لازم در افكار عمومی صورت نگرفته، یك چنین اقدامی بسیار خطرناك به نظر میرسد. تزریق داروی بیهوشی به بیماری كه با مجموعهای از مشكلات و نارساییها روبهروست، نهتنها باعث بهبود او نمیشود بلكه خطر فروپاشی و مرگ را برای او به دنبال دارد. دولت در شرایط تحریمی تصور میكند كه با تزریق 300 یا 400 هزار تومان میتوان مجموعه تبعات برآمده از آزادسازی قیمتها را جبران كرد كه تصور اشتباهی است. فراموش نكنید كه حذف ارز 4200 تومانی، باعث گرانی ارز و نهایتا افزایش قیمت مجموعه اقلام و خدمات در كشور میشود. طبیعی است كه با 300 هزار تومان یارانه نمیتوان پاسخگوی این حجم از نوسانات قیمتی بود. این روند باعث ایجاد فشار زایدالوصف در زندگی دهكهای متوسط و محروم جامعه میشود كه تبعات آن بدون تردید در سایر حوزههای اجتماعی، فرهنگی و امنیتی بروز و ظهور پیدا میكند. تبعاتی كه باید دید شرارههای آن تا كجا زبانه میكشد؟
آلبرت بغزیان