کد خبر : 245151 تاریخ : ۱۴۰۱ سه شنبه ۳۰ فروردين - 09:00
پایگاه اجتماعی بلای جان اصولگرایان چرا اصولگرایان پایگاه اجتماعی ندارند ؟ اینجا را بخوانید

دنیای قلم -با همسو شدن نهادهای حاكم در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته، اكنون روشن شده است كه آنچه حاكمیتِ اصولگرایان را تهدید می‌كند نه اصلاح‌طلبان، نه معترضان، نه براندازان، نه قدرت‌های خارجی، بلكه بخش مهمی از پایگاه اجتماعی خودِ آنان است. داستان در واقع از دولت اصلاحات آغاز شد؛ زمانی كه اصولگرایان برای حذف یا تضعیف رقبای اصلاح‌طلب خود درصدد تدوین ایدئولوژی تند و تیزی برای بسیج حامیان‌شان علیه رقیب سیاسی خود برآمدند.

 

ایدئولوژی مورد نظر آنان كه عمدتا توسط شیخ محمدتقی مصباح‌یزدی در مراسم نماز جمعه تهران ایده‌پردازی و ترویج شد، فقط «اصلاح‌طلبان» را هدف قرار نداد، بلكه به صورتِ مرامی «ضدِ اصلاح» در آمد. آنان به تمسك به آیه «واِذا قیلً لهُم لاتُفسِدوا فِی‌الارض قالوا اِنما نحنُ مُصلِحون» (چون به آنان گفته شود روی زمین فساد نكنید می‌گویند ما خود اهل اصلاحیم) به هواداران خود چنین القا كردند كه گویی مفهومی به نام اصلاح از اساس با دیانت سرِ ناسازگاری دارد و هر چه تحت این عنوان مطرح شود، از جنسِ فساد است! از همین‌رو، آنان به جای نقدِ اصلاح‌طلبان یا برنامه اصلاحی مورد علاقه آنان، با اصلِ «اصلاح» به دشمنی برخاستند و با ردِ همه مفاهیم مورد استفاده نیروهای اصلاح‌طلب از قبیلِ توسعه، تعامل، گفت‌وگو، مذاكره، مدارا، مدنیت، مسالمت، آزادی، آشتی و... مفاهیم معكوس آنها را به عنوانِ «ارزش‌های ابدی و ازلی» به خورد حامیان هیجان‌زده خود دادند و حامیان نیز بعضا ساده‌دلانه باورشان شد. با گذشت زمان، هر نوع توسعه اقتصادی مبتنی بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و رقابت آزاد هم به «مجموعه منكراتی» اصولگرایان اضافه شد تا ایدئولوژی آنها از یك نظام منجمد و بسته و ناكارآمد، چیزی كم نداشته باشد. این ایدئولوژی طبعا تا زمانی كه قوه مجریه در دست رقبای سیاسی اصولگرایان بود، در فلج‌سازی و حیثیت‌زدایی از آنان كاركرد مخصوص خود را داشت، اما از زمانی كه مجموعه قوای حاكم تحت كنترل جناح اصولگرا در آمده است...

 

 دیگر نه فقط كارایی خود را از دست داده بلكه به صورت اصلی‌ترین مانع تحرك دولت در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی در آمده است.
با ایدئولوژی ضد اصلاحی اصولگرایان قاعدتا یك خانواده را هم نمی‌توان اداره كرد، چراكه اداره یك خانواده نیز نیاز به مدارا، مهربانی، گفت‌وگو، متقاعد‌سازی، توازن دخل و خرج و غیره دارد، حال چه رسد به مملكتی به وسعت و جمعیت ایران كه مشكلات پیچیده آن در عرصه‌های گوناگون روی هم انباشت شده و نیازمند تصمیمات واقع‌بینانه و سریع و دردناك است.
بنابراین، مسوولان قوا به ناچار باید از ایدئولوژی منجمدِ موردِ نظر هوادارانِ اصولگرایی عدول یا به نحوی آن را تاویل و بازتعریف كنند تا راهی برای تصمیم‌گیری در جهت گذر از مشكلات گشوده شود.
هر گامی در این جهت اما صدای طیفِ سرسخت‌تر حامیان اصولگرایی را بلند می‌كند و مسوولان قوا را به احتیاط یا عقب‌نشینی در برابر آنان وادار می‌سازد. نباید كتمان كرد كه رییس قوه قضاییه تاكنون در برابر مخالفت و غوغای این طیف، از خود مقاومت بیشتری نشان داده است به‌طوری كه پس از تجدیدنظر در چگونگی رسیدگی به «پرونده‌های فساد مالی»، وی هیاهوی برخاسته در این باره را نادیده گرفت و تسلیم مخالفان تصمیمِ خود نشد.
مسوولان قوه مجریه اما در برابر فشارهای طیفی از حامیان خود آسیب‌پذیرتر ظاهر شده‌اند. این طیف از حامیان آنها هرگونه اصلاح ساختارهای اقتصادی را به عنوان سیاست نئولیبرالی و «ضد عدالت» معرفی می‌كنند و با آن به ستیز تبلیغاتی برمی‌خیزند. آنها در عین حال گشایش در روابط خارجی و احیای برجام را نیز برنمی‌تابند و به محض پیشرفت در این مسیر، آن را به عنوان اقدامی علیه «ارزش‌های انقلاب» به باد نكوهش و  ناسزا  می‌گیرند.


در واقع، آنچه هواداران اصولگرایی بنا به ایدئولوژی بسته و منجمد خود به عنوان راه‌حل مشكلات كشور مطرح می‌كنند، هیچ ردپایی در واقعیت ندارد و توهم محض است. آنها می‌كوشند این توهمات را به قوای حاكم نیز تحمیل كنند حال آنكه روسای قوا پس از مواجهه عینی با مشكلات، ظاهرا نه فقط به پوچی توصیه‌های آنان پی برده‌اند، بلكه از خطرات و تهدیدات نهفته در پشت این توصیه‌ها نیز آگاه شده‌اند‌.


بدین‌ترتیب، تصمیم‌گیران كشور دو راه پیش روی خود دارند. یا تسلیم طیفِ سرسخت پایگاه اجتماعی خود شوند كه در این صورت گام از گام نتوانند برداشت و خودشان و كشور را در انبوه معضلات غرق خواهند كرد. یا اینكه با فاصله گرفتن از طیف تندروتر حامیان خود، درصدد گسترش پایگاه اجتماعی خود به سوی نیروهای ملایم‌تر جامعه برآیند.
بدون تردید این یك تصمیم تاریخی است. سرنوشت كشور به این تصمیم پیوند خورده است. آن پیچ تاریخی كه بعضا از آن یاد می‌شود، تصمیم‌گیری در این باره است.
احمد زیدآبادی