دنیای قلم -چنانچه حوادث جنایی كشور را در سال 1400 مرور كنیم متوجه میشویم كه وقایع جنایی كمی رخ نداده. آمارها بهطور قطع و یقین حكایت از افزایش میزان جرایم كیفری دارند، اما نكتهای كه ایجاد یك شوك عمیق اجتماعی كرده است ماجرای دیگریست؛ اینكه نحوه وقوع جرایم جنایی هم پله پله تغییرات عجیبی كرده است و درجه خشونت اجتماعی به میزان غیر قابل تصوری بالا رفته. به چند مورد از این وقایع اشاره كنیم. 21 آذر سال 1400 سه عضو یك خانواده به قتل رسیدند و 2 عضو دیگر آن مجروع شدند این ماجرا در شهرستان شوشتر استان خوزستان رخ داد كه طبق آن شخصی مادر و خواهر و برادرش را به قتل رسانید و سلاحهای سرد و گرم وی ضبط شدند. شخصی كه 5 عضو یك خانواده را به قتل رسانیده و 2 نفر دیگر را به گروگان گرفته بود كه نهایتا در شهرستان شیراز دستگیر شد. علت این ماجرا اختلاف بر سر ارث و میراث عنوان شده ماجرا در سال 1400 و در استان فارس رخ داده است. قتل سه عضو یك خانواده به خاطر اختلاف در ارثیه در یكی از روستاهای شهرستان ملایر (استان همدان) بازهم در سال 1400 رخ داد. قاتل جوانی 34 ساله بود وی 2 برادر و مادر خود را به قتل رسانیده است. 23 شهریور ماه سال 1400 ماجرای دیگری رخ داد در شهرستان اهواز 4 نفر از عموهای یك طایفه به سمت خانواده برادرشان تیراندازی كردند كه متاسفانه پدر و مادر و دختر و پسر خانواده به قتل رسیده و دیگر دختر خانواده كه مجروح شده به بیمارستان منتقل شده است. قتل عام وحشیانه در زاهدان بازهم در سال 1400 وقوع یافت و طی آن مردی 26 ساله با شلیك سلاح 8 نفر از اعضای یك خانواده شامل 2 زن و 3 پسر و 3 دختر را كه كودك بودند به قتل رسانیده است.
در سال 1400 یك ماجرای دیگری رخ داد. قتل 5 عضو یك خانواده در سنندج كه قاتل 42 ساله در روستاهای اطراف شهرستان سنندج با استفاده از سلاح شكاری همسر و پدر و مادرهمسر و فردی دیگر را به قتل رساند و سپس خودش را هم كشت. در این مورد ماجرای قتل مونا حیدری معروف به غزل از همه تكاندهندهتر و صدرنشین خشونتهای اجتماعی در سال 1400 است جای تاسف دارد كه مرد جوانی بعد از قتل همسرش، سربریدهاش را در دست گرفت و دور میدانی در اهواز جلوی چشم مردم چرخانید تا درجه خشونت و توحش را به حد اعلا رسانیده باشد... همین دو سه روز قبل در شهر آبدانان مردی 70 ساله با سلاح شكاری همسر بختبرگشتهاش را كشته چرا و چگونه بماند امّا خشونت در آنجا حضور داشت مثل همه موارد بالا.
وقتی صحبت از این میشود كه درجه خشونت اجتماعی بالا رفته و در راستای آن هم میزان جرایم كیفری افزایش یافته هم نوع جرایم كیفری تغییرات غیر قابل پیشبینی از خود بروز میدهند پس بهطور قطع و یقین باید در پی ریشهیابی عل تشدید و افزایش خشونت اجتماعی در جامعه باشیم. با رشد خشونت در سطح اجتماع و حضور ماموران انتظامی در برخورد رخ به رخ و رو در رو با مردم میزان درگیری پلیس و مردم افزایش مییابد. ماجرای حمله بیمحابا به طرف سرهنگ علیاكبر رنجبر افسر زحمتكش نیروی انتظامی استان فارس كه یكی از همین موارد است با سلاح سرد هدف قرار گرفته و به قتل رسید. برای پایین آوردن شعله این معضل بزرگ اجتماعی چه راهحلهایی وجود دارد؟ برای اینكه به این سوال پاسخ بدهیم باید اول علل افزایش خشونت در جامعه را بررسی كنیم. اساسا خشونت اجتماعی به نوعی با پایین آمدن یا كاهش آستانه تحمل افراد در مقابله با وقایع اجتماعی رخ میدهد. در یك دستهبندی كلیتر آنچه سبب خشونت در روح و روان افراد جامعه میشود بیعدالتی اجتماعی است كه پسزمینه آن گرانی، تورم افسارگسیخته، بیكاری روزافزون، فاصله بین طبقات اجتماعی و گرفتاریهای روزمره افراد جامعه است. در واقع مردم احساس میكنند ذخیره مالی آنها را به نوعی غارت كردهاند وقتی در عرض چندماه قیمت اجناس و اقلام مصرفی روز مره چند برابر معمول میشود مثلا برنج 30 هزارتومانی سر از قیمت 70 هزار تومانی در میآورد. گوشت 20 هزار تومانی یك مرتبه 70 هزار تومانی میشود. وقتی درآمد افراد معادل با تورم و گرانی افزایش نمییابد استرس ناشی از این شرایط خیرهكننده كنترل فرد را مختل میكند و آستانه صبر و تحمل او را پایین میآورد. به برادر و خواهرش مراجعه میكند، ارث پدری را طلب میكند و آن را فوری میخواهد و چون با امروز فردا كردن آنها روبرو میشود سلاح برمیدارد 5 نفر اعضای خانواده را كه عزیزان او هستند هدف گلوله قرار میدهد و بعد اسلحه را به شقیقه خود میگذارد و خودش را میكشد. وقتی مردم دارای اختلال روحی و روانی هستند، وقتی شبانهروز شرایط اقتصادی زندگی آنها و عزیزانشان را تحت فشار قرار میدهد راهحل اصلی برای درمان آن حتما رفع موانع و حل آن پارامترهایی است كه باعث خشم و خشونت میشوند. كنترل تورم، افزایش قدرت پول ملی، ایجاد شغل متناسب با تحصیل، فراهم آوردن زمینه ازدواج، تهیه مسكن مناسب و ایجاد قدرت خرید برای همه افراد و آحاد جامعه.
خشم كه در درون همه انسانها به عنوان یك غریزه وجود دارد به پرخاشگری تبدیل میشود و جنبههای كلامی (مثل فحش و عربده و ناسزا و كلام زشت مثل صدای بلند...) یا روانی (اضطراب شدید و افسردگی توام با عدم كنترل رفتار و كردار) یا (فیزیكی كه حركاتی چون زد و خورد ارتكاب جرایم را شامل میشود یا حتی خودزنی و خودكشی نظایر آن...)
وقتی سرپرست خانواده یا كسی كه مسوول اداره خویش است نمیتواند از پس اداره امور زندگی خود و خانوادهاش برآید وقتی شغل او متزلزل است و در حال از دست رفتن، یا اینكه اصلا شغل ندارد و در فقر مطلق دست و پا میزند. وقتی آسودگی خاطر به زندگیها برگردد طبعا پرخاشگری و از میان رفتن آستانه تحمل در افراد جایش را به شادی و لبخند و مهربانی میدهد تا زندگی آرامی برای شهروندان ایجاد شود چاره اینست.
حمیدرضا گودرزی - وکیل دادگستری