دنیای قلم -این یادداشت در پی آن است كه نكته مهمی را درباره برجام متذكر شود. بهرغم این نكتهای كه قلمی خواهد شد، امیدوارم كه برجام هر چه زودتر نهایی و دوباره اجرا شود. با این حال باید تصور روشنی از آینده آن داشت و از شكست قبلی آن درس گرفت. متاسفانه همه توجهات درباره برجام متمركز بر رفع تحریم نفت و دستیابی به ارزهای حاصل از فروش آن است، در حالی كه برجام چیزی فراتر از آن بود. هنگامی كه برجام تصویب شد، سیل آمدن نمایندگان صنعتی، تجاری و... اعم از بخش خصوصی و دولتی از همه كشورها به ایران سرازیر شد، بهطوری كه مدیریت و هماهنگی برای برگزاری جلسات و گفتوگوها با این مجموعه وسیع از هیاتهای اقتصادی یك معضل دولت روحانی شده بود.
به عبارت دیگر نفع اصلی برجام در عادیسازی روابط اقتصادی و فروش نفت و دریافت پول آن فقط بخشی از این فرآیند بود. پرسشی كه اكنون مطرح میشود این است كه آیا با نهایی شدن دوباره برجام این جریان تكرار خواهد شد؟ بهطور قطع رخ میدهد، ولی نه در ابعاد گذشته و نه با سرعت گذشته، زیرا دو مانع اساسی برای این كار وجود دارد؛ اول اینكه تجربه قبلی و ترس از آمدن دوباره ترامپ یا هر اتفاق دیگر كه موجب اختلال در تداوم برجام شود، شركتها و دولتها را در برخورد با ایران محتاط خواهد كرد. دوم اینكه دولت جدید برخلاف دولت روحانی نه وظیفه عادیسازی دارد و نه ظرفیت این كار را دارد و نه علاقه چندانی به آن. در حقیقت میتوان گفت كه شكست برجام نشان داد كه ایران نیز به صورت تاكتیكی آن را قبول كرده بود و اگر تاكتیكی بپذیریم انتظار تداوم آن را نباید داشت و در نهایت هم چنان شد كه همه میدانیم. بنابراین امضای دوباره برجام برخلاف سال ۱۳۹۴، بخش اصلی دستاوردهای برجام را محقق نخواهد كرد و اتفاقا ایران را محدود به توسعه روابط با برخی كشورها و شركتهایی خواهد كرد كه لزوما منجر به توسعه سطح اقتصادی كشور نخواهد شد، به ویژه اگر توافق موقت صورت گیرد منافع اصلی برجام حذف خواهد شد.
با این حال برجام میتواند راه صادرات نفت و دیگر كالاها و دسترسی به پول آن را هموار كند و این نفع اولیه برجام است كه در سال ۱۳۹۴ محقق شد ولی اینبار این نفع هم در اندازههای گذشته نیست. چرا؟ به این علت كه پس از انتخاب بایدن و به ویژه پس از ورودش به كاخ سفید، كمربند تحریمها تا به نسبت شل شد و صادرات نفت و دریافت پول آن تا حدی به جریان افتاد. بنابراین اكنون در شرایطی هستیم كه بخشی از این هدف در عمل محقق شده است و با امضای دوباره برجام نباید انتظار داشته باشیم كه تحولی خیلی جدیتری در آثار مثبت آن رخ دهد. بدون تردید گشایشی كه پس از امضای برجام در این نوبت شاهد آن خواهیم بود، بسیار محدودتر از گشایشی است كه در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ شاهد بودیم.
با این توضیحات آیا حل مساله برجام امری بیهوده است؟ قطعا پاسخ منفی است، زیرا در صورت بنبست مذاكرات تحریمها دوباره تشدید خواهند شد و مشكل احیای قطعنامههای شورای امنیت هم وجود دارد و با توجه به وضعیت دولت و بودجه سال ۱۴۰۱، به نظر میرسد كه منفعت اصلی برجام، پرهیز از مواجه شدن با زیان ناشی از به نتیجه نرسیدن آن است. امروز بیش از آنكه منافع برجام برجسته شود هزینههای عدم توافق برجستهتر است. با این حال دولت باید مسیری را در پیش گیرد كه به عادیسازی روابط خارجی و بهرهبرداری از منافع اصلی برجام نیز چشم بدوزد. در بهترین حالت با امضای برجام، تحول اندكی را در كشور شاهد خواهیم بود، ولی ادامه محدودیت در روابط خارجی كشور موجب میشود كه سیاست خارجی و اقتصادی كشور در دایره محدودی اسیر بماند. عباس عبدی