کد خبر : 244355 تاریخ : ۱۴۰۰ يکشنبه ۳ بهمن - 08:18
دوربین‌های مداربسته اسرار جنایت را فاش کرد وقتی دیدم دچار خونریزی شده او را در صندلی جلو قرار دادم و خودم پشت فرمان نشستم تا وی را به بیمارستان برسانم، اما در بین راه متوجه شدم که نفس نمی‌کشد و قلبش از تپش ایستاده است.

دنیای قلم -مرد جوان وقتی متوجه شد که یکی از آشنایانش پشت سر او بدگویی کرده است، نقشه انتقام‌جویی کشید؛ نقشه‌ای که به قیمت جان مرد آشنا تمام شد.
حدود 10روز قبل گزارش ناپدید شدن مردی 45ساله به پلیس پایتخت اعلام شد. به‌گفته خانواده مرد گمشده، وی آخرین بار صبح زود برای رفتن به محل کارش از خانه‌اش خارج   و از آن پس به طرز مرموزی ناپدید شده بود. هیچ یک از دوستان و همکارانش از او خبر نداشتند. با شروع تحقیقات پلیسی، گروهی از مأموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی، جست‌و‌جو را برای یافتن سرنخی از مرد گمشده آغاز کردند. تیم تحقیق در گام نخست به بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته‌ای که در اطراف خانه مرد گمشده بود، پرداخت و به سرنخی از وی دست یافت. تصاویر دوربین‌ها نشان می‌داد که مرد گمشده پس از خارج شدن از خانه‌اش به سمت اتومبیلش که در کنارخیابان پارک بوده رفته است. در همین هنگام مردی آشنا به او نزدیک شده و شروع به صحبت با وی کرده و لحظاتی بعد هر دو سوار ماشین شده و محل را ترک کرده‌اند. از آن پس دیگر نه خبری از مرد گمشده شد و نه ردی از خودروی او به‌دست آمد. در این شرایط بازپرس جنایی دستور بازداشت مرد آشنا را صادر کرد تا شاید تحقیق از او اسرار این پرونده را فاش کند.
مرد مظنون که حدودا 35ساله و از آشنایان مرد گمشده بود، چهارشنبه گذشته بازداشت شد. اما در بازجویی‌های اولیه مدعی شد که از سرنوشت مرد ناپدید شده بی‌اطلاع است و مدتی می‌شود که او را ندیده است.
با این حال وقتی کارآگاهان تصاویر دوربین‌های مداربسته را پیش روی او گذاشتند، وی چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید.

انتقام‌جویی


متهم گفت که چون مرد گمشده پشت سر او بدگویی کرده بود از وی کینه به دل گرفته، او را به قتل رسانده و جسدش را در بیابان‌های وردیج رها کرده است.
او توضیح داد: مقتول از آشنایانم بود. مدتی قبل از چند نفر شنیدم پشت سر من بدگویی و غیبت کرده است. حرف‌هایی که مطرح کرده بود حقیقت نداشت و موجب عصبانیت من شد. تصمیم گرفتم با مقتول قرار ملاقات بگذارم تا درباره حرف‌هایی که پشت سر من زده صحبت کنیم. با او تماس گرفتم و قرار شد روز حادثه پیش از رفتن به محل کارش با یکدیگر صحبت کنیم. آن روز سر قرار حاضر و پس از آنکه سوار بر ماشین مقتول شدم، او حرکت کرد. در بین راه از او درباره بدگویی‌هایش پرسیدم و همین آغاز درگیری میان ما شد. ناگهان مقتول از داخل داشبورد ماشینش چاقویی برداشت و به سمت من گرفت. درجریان کشمکشی که میان ما به‌وجود آمد یکباره چاقو به شکم او اصابت کرد. من هرگز قصد کشتن او را نداشتم و نمی‌خواستم جانش را بگیرم. ناخواسته چاقو به شکم او برخورد کرد و وقتی دیدم دچار خونریزی شده است، وحشت کردم.
متهم ادامه داد: هنگامی که باهم درگیر شدیم، ماشین متوقف شده بود. وقتی دیدم دچار خونریزی شده او را در صندلی جلو قرار دادم و خودم پشت فرمان نشستم تا وی را به بیمارستان برسانم، اما در بین راه متوجه شدم که نفس نمی‌کشد و قلبش از تپش ایستاده است.
وی گفت: وحشت کرده بودم و نمی‌دانستم با جسد چه کار کنم. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که به سمت حاشیه تهران بروم و جسد را در جایی خلوت رها کنم. بی‌هدف رانندگی می‌کردم تا اینکه متوجه شدم در حوالی وردیج هستم. جسد را همانجا رها کردم و بعد به سمت یکی از مناطق تهران رفتم و ماشین را هم آنجا رها کردم و تصمیم گرفتم این راز را هرگز با کسی بازگو نکنم. اما از روزی که ناخواسته مرتکب قتل شدم هر شب کابوس می‌دیدم و عذاب وجدان داشتم تا اینکه دستگیر شدم.
با اعتراف این مرد، مأموران به حوالی روستای وردیج رفته و جسد مقتول را پیدا کردند. به این ترتیب متهم به قتل با دستور بازپرس جنایی برای انجام تحقیقات بیشتردر اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. این در حالی است که خانواده مقتول با حضور در دادسرای جنایی تهران برای قاتل درخواست قصاص کرده‌اند.

منبع: همشهری