دنیای قلم -«ماه عسل» با موفقیتی مثالزدنی پیش رفت، اما کار را به جایی رساند که عدهای به طعن و کنایه گفتند «سلطان غم، علیخانی»! تعبیری بود طنز اما تلخ؛ به همان تلخی که علیخانی با دعوت از بعضی میهمانان ویژه آن را به کام مخاطب میچشاند. خانوادهای که از فرط نداری، علفهای میدان را میجوند (علیرضا نبی)، دختری که برای شادی دل مادرش زیر ضربههای مشت تاب میآورد (الاهه منصوریان)، مردی که خانواده را رها کرده و تازه بعد از سالها به یادشان افتاده است و.... میهمانان اینچنین بهتدریج سبک ویژهای به برنامه دادند، اما همزمان خنده را از چهره مخاطب ربودند. شاید برای همین بود که احسان علیخانی سراغ ایدهای رفت که اینبار فقط بخنداند. هرچند پرسش اینجاست به فرض اگر جوکر میخنداند، طنزی هم میسازد؟
چند چهره سلبریتی نشستند روبهروی هم تا یکدیگر را بخندانند. ایده برنامه این بود که آنها همزمان با ساخت موقعیتهای کمیک، مخاطب را هم به خنده وادارند. خلاصه کنیم؟ یک نفر چند جمله نهچندان خندهدار بین میهمانان پخش کرد، یک نفر ادای دویدن درآورد، یک نفر حین آشپزی تکههای سانسورشده انداخت، یک نفر با دهان صدای باد درآورد، یک نفر تصنیفی معروف را بهسرعت خواند، یک نفر با پرندهای عروسکی حرف زد، یک نفر لباس جادوگر پوشید، یک نفر رقصید... و این وسط بیشترین موقعیت خندهدار زمانی پیش آمد که بازی «بده بغلی» اجرا شد؛ بازیای که مهران مدیری پیش از این در مجموعه «پاورچین» آن را به تصویر کشیده بود. فصل دوم هم به همین صورت ادامه مییابد و تنها بخش طنازانه برنامه، اجرای عباس جمشیدیفر است. در مابقی لحظات خنداندن هست اما کمتر موقعیت طنزی آفریده میشود. احسان علیخانی در بخشی از گفتوگوی خود با «تیوی پلاس» اشاره میکند: «الان که من دارم حرف میزنم، صدام عوض نشده؟ آنقدر خندیدم، احساس میکنم خراش روی حنجرهام افتاده!» این جمله را به انحاء مختلف، از زبان مجری و دیگر بازیگران برنامه هم شنیدیم. سیامک انصاری بارها حین اجرا، از خنده روی صندلی میافتد و میهمانان برنامه هم هر کدام با آب و تاب از این فضای مفرح میگویند. در واقع درک اینکه کدام موقعیتها به موقعیتهای طنازانه تبدیل شده است، کمی سخت است؛ اینقدر که احساس میکنیم آنچه حین ضبط و تولید اتفاق افتاده، شاید چیزی دیگر بوده است. به همین خاطر پرسشی جدی که مطرح است؛ این است که معنای واقعی «طنز» چیست؟ چه زمانی یک برنامه میتواند موقعیتهای طنازانه بسازد و چه نوع موقعیتهای خندهداری، سازنده و موثر است؟
استندآپ، رئالیتیشو، خنداننده شو! «جوکر» در واقع اقتباسی بود که پیش از این در بعضی کشورهای جهان آزمون شده بود، اما حقیقت ماجرا در ایران، به نوعی جریان برمیگشت که از حدود یک دهه پیش با «خندوانه» آغاز شد، رنگ گرفت و میرود روی چهرههای غمدیده، جای لبخند بیندازد اما اگر طنز در معنای واقعی را نوعی انتقاد اجتماعی، سیاسی و حتی هستیشناسی بدانیم، آنچه خالی از هرگونه عرصههای نقادی باشد، دیگر چندان طنز نیست؛ تبدیل میشود به مطایبه، فکاهه و گاهی ابتذال. در واقع زمانی که ساختارهای نظارتی حاکم بر صدا و سیما و پلتفرمهای تصویری، شانههای خود را لاغرتر از تحمل بار طنز (به معنای نقد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و...) میبینند، اتفاقی که میافتد خلق برنامههایی مثل «جوکر» است. این اتفاق به طرزی دیگر در سری مسابقات جدید «خنداننده شو»ی «خندوانه» میافتد که اشتراکاش با «جوکر» جایی است که دست و پای طنازان اینجا هم بسته است. شرکتکنندگان روی صحنه میآیند و با انواع و اقسام محدودیتها قرار است بخندانند! درحالیکه طنز در ذات خود، نقادانه است و چنانچه تیغ نقد را در ابعاد سیاسی و اجتماعی آن کند کنیم، آنچه باقی میماند اگر مخاطب را بخنداند باز هم چیزی غیر از طنز خواهد بود.
منبع: شهروند