کد خبر : 223886 تاریخ : ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۸ آذر - 09:08
جزئیات هولناک از اسارتگاه دختران فراری در خانه یک خواهر و برادر خواهر و برادری که دختران فراری به اسارت می گرفتند جزئیات جدیدی را فاش کردند. اینجا را ببینید

دنیای قلم - یکی از ترسناک ترین جنایت های سال با طرح رعد پلیس فاش شد و قاتل دختر فراری پرده از اقدامات شیطانی اش برداشت. ماجرای هولناک سرنوشت دختران جوان در خانه وحشت که بیشتر شبیه فیلم های هالیوودی است! به گزارش خراسان، دو روز پیش بود که رسانه ها از کشف جسدی نایلون پیچ شده و 2 دختر حبس شده در خانه ای در یکی از مناطق مرکزی تهران خبر دادند. حالا اما جزئیات بیشتری از این ماجرا مشخص شده است. رئیس پلیس تهران دیروز در حاشیه مرحله ۵۱ طرح رعد، درباره بازداشت یک قاتل که دو   زن  را در یک منزل محبوس کرده و یک دختر را به قتل رسانده بود، گفت: برادر و خواهری را در این پرونده بازداشت کردیم، در مرحله نخست با ظن این که این افراد دختران را اغفال می‌کنند، به موضوع وارد شدیم و مأموران پس از ورود به منزل متوجه صحت موضوع شدند و دیدند خواهر پس از اغفال دختران، آن ها را به منزل خودشان می‌برد و سپس اموال آن ها را سرقت می‌کردند. به گزارش مهر، سردار حسین رحیمی با بیان این که برادر، دختران را مورد تعرض قرار می‌داد، افزود: این متهمان در یک مورد یکی از دختران را به قتل رسانده بودند و جسد وی مدت ها در این منزل بود. همچنین یک دختر خانم را به صورت عریان در یک کمد محبوس کرده بودند و به نظر می‌رسد موارد دیگری در این پرونده درباره اغفال دختران وجود داشته باشد.

 


کشف خانه وحشت توسط پلیس


همچنین به گزارش رکنا و همشهری، ساعت 6 عصر دوشنبه 15 آذر ماه ماموران کلانتری 112 ابوسعید در راستای اجرای طرح رعد پلیس با توجه به این که اطلاعاتی از پاتوقی مرموز درخیابان خرمشهر محله کمیل به دست آورده بودند، عملیات بررسی از این پاتوق را با هماهنگی مقام قضایی به اجرا گذاشتند. ماموران کلانتری وقتی پای در این پاتوق مرموز گذاشتند با مرد میان سالی که در خانه حضور داشت ،روبه رو شدند و سپس به بازرسی خانه پرداختند که با جسد یک دختر جوان که داخل 21 کیسه زباله بسته بندی شده بود، مواجه  شدند و در ادامه با یک دختر 20 ساله که داخل کمد دیواری و یک دختر 21 ساله که در اتاق زندانی شده بودند، روبه رو شدند. همین کافی بود تا بازپرس وهابی از شعبه 2 دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران برای تحقیق پای در صحنه جرم بگذارند. 2 دختر جوان که یکی از آن ها 3 سال و دیگری 8 ماه قبل، پس از فرار از خانه شان، در چنگال مرد شیطان صفت که سعید نام دارد گرفتار شدند. 2 دختر جوان که از مرد شیطان صفت می‌ترسیدند، ادعا کردند که سعید وقتی متوجه فرار یکی از دختران محبوس از خانه می شود، او را در جلوی خانه گرفته و پس از انتقال به داخل خانه به قتل رسانده و ما را هم تهدید می کرد  که اگر به فکر فرار باشیم ما را هم خواهد کشت. دختران ادعا کردند که در این مدت تنها نان خشک و آب غذای آن ها بوده و از ترس جرئت اعتراض یا فرار نداشته اند.

 


اعتراف به قتل از سوی مرد نگهبان


مرد میان سال که نگهبان جسد و 2 دختر فراری بود در همان تحقیقات ابتدایی گفت: برادرم با همدستی خواهرمان دختر جوان را به قتل رسانده است. کارآگاهان که احتمال می دادند سعید برای سرکشی به خانه باز می گردد در کمین وی نشستند و خودروهای پلیس از صحنه جرم دور شد تا این که ساعت 8 شب عامل این جنایت به محل جرم بازگشت و تیم جنایی پلیس آگاهی تهران در عملیاتی غافلگیرانه سعید را قبل از این که از ماجرای حضور پلیس و فاش شدن قتل هولناک با خبر شود، دستگیر کردند. تجسس های پلیسی ادامه داشت و کارآگاهان ساعت 20:30 در عملیاتی دیگر خواهر قاتل را در مخفیگاهش در همان منطقه دستگیر کردند. کارآگاهان در تحقیقات میدانی و بازجویی از متهم پی بردند که سعید سال 93 در یک پرونده جنایی به اتهام قتل غیرعمد یک زن بازداشت و به پرداخت دیه محکوم شده است و پس از آزادی به صورت اقساط دیه زن جوان را پرداخت می کند. سعید در پایانه مسافربری جنوب برای مسافرخانه ها و هتل ها، مسافر پیدا می کرده و زمانی که با دختران فراری روبه رو می شد با این بهانه که به دختران مجرد اتاق نمی دهند، با چرب زبانی آن ها را برای نیت شوم خود به مخفیگاهش در خیابان خرمشهر کشانده است. دختر جوان که به قتل رسیده روز جنایت که 4 ماه قبل بوده تصمیم به فرار گرفته که عامل جنایت با اطلاع از نیت دختر جوان و زمانی که خواهرش نیز در این پاتوق شیطانی حضور داشته با پیچ گوشتی، دختر جوان را به قتل می رساند و برای این که راز این جنایت پنهان بماند جسد را در خانه و داخل کیسه های زباله نگهداری می‌کند.

 


 احتمال سریالی بودن قتل دختران فراری


با توجه به این که چندی قبل و در ماه های گذشته جسد 2 دختر در خیابان کاشانی و یکی از خیابان‌های نزدیک محل زندگی سعید پیدا شده است، احتمال می رود که این دختران نیز به دست این جوان شیطان صفت به قتل رسیده اند و او یک قاتل سریالی باشد. بنا بر این گزارش، بازپرس وهابی از شعبه 2 دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گیرد و تجسس های پلیسی در این پرونده جنایی ادامه دارد.هر چند سعید در اولین اعترافاتش قتل این دختر را تکذیب کرده و مدعی است او به دست دیگر دختران حاضر در خانه به قتل رسیده است.

 


ناگفته های همسایه ها از خانه وحشت  


آن طور که همسایه‌ها می‌گویند رفت‌وآمدهای زیادی به خانه سعید می‌شد. یکی دیگر از آن ها می‌گوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون می‌آمد زیاد بود و به‌نظر می‌رسید ‌جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آن جا هستند. یک ‌مرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتک‌ کاری می‌کردند. زن فریاد می‌زد و کمک می‌خواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچ‌کس نیامد.»آن طور که او می‌گوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آن جا افتاده است.  او می‌گوید: «یک ‌بار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایه‌ها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و می‌گفت سعید او را چندین روز در خانه‌اش زندانی کرده اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.» این حادثه اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایه‌های قدیمی که سال‌ها‌ست در آن کوچه زندگی می‌کند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد. او می‌گوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آن جا فرار کرد.»

 


4 ‌ماه بی‌خبر از یک جسد


آن طور که برآوردهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان می‌دهد، دست‌ کم 4‌ماه از قتل دختری که جسدش در خانه وحشت کشف شده، می‌گذرد اما چطور در این مدت هیچ‌ کدام از همسایه‌ها متوجه وجود این جنازه و بوی تعفن آن نشدند؟ یکی از آن ها می‌گوید: «نمی‌دانم رفت‌وآمدها به خانه او چه زمانی انجام می‌شد که ما هیچ‌کس را نمی‌دیدیم. ما فقط صداهایی را که از خانه بیرون می‌آمد، می‌شنیدیم. وقتی فهمیدیم که پلیس در خانه سعید جنازه کشف کرده، خودمان هم شوکه شدیم. چون تا آن زمان هیچ بویی در ساختمان نمی‌آمد. آن طور که شنیدیم، او جسد را در چندین لایه پلاستیک پیچیده بود تا هیچ بویی خارج نشود. درباره 2 دختری که در آن جا زندانی شده بودند هم ما هیچ صدایی از آن ها نشنیدیم. فقط وقتی مأموران آن ها را پیدا کردند دیدم که خیلی بی‌حال بودند. به ‌قدری که حتی نمی‌توانستند راه بروند و همسایه‌ها مقداری غذا به 2دختر بینوا دادند تا بتوانند خودشان را تا ماشین پلیس برسانند.» تحقیقات اولیه از 2دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان می‌دهد که او برای فریب آن ها خودش را مأمور پلیس معرفی می‌‌کرده است.


ناگفته های 2 دختر فراری از خانه وحشت


یکی از آن ها می‌گفت که ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می کرده است. یکی از آن‌ها به دلیل اختلافاتی که با خانواده اش داشته حدود 8 ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می شده است. دیگری نیز حدود 3 سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت. این دختران می‌گفتند که سعید آن ها را شکنجه می داده و به آن ها تجاوز می کرده است. دختری که در کمد زندانی بود به ماموران گفت: به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شب‌ها در پارک می‌خوابیدم تا این که یک روز در حوالی میدان راه آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم. او مدعی شد، سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شدم و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانه‌اش دعوت کرد. وی ادامه داد: پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانه‌اش آورد و در این 8 ماه در کمد زندانی بودم و هر از گاهی سعید اجازه می داد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج می‌شدم. وی گفت: سعید با خواهرش زندگی می‌کرد و روزی که مرا به خانه‌اش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم این جا حضور داشتند. من فکر می کردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از این که او بیمار روانی بود و آزارم می داد. در این مدت هر وقت عصبانی می شد مرا مورد ضرب و جرح قرار می داد و با تهدید به من تجاوز می کرد. دختر جوان درباره جزئیات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود، نیز گفت: این دختر حدود 4 ماه قبل توسط سعید و خواهرش به قتل رسید. حدود 25 روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آن طور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه آهن آشنا شده و چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانه‌اش دعوت کرده بود. او 25روز در این جا زندانی بود تا این که 4ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداده است . بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می کشید و می‌گفت در را باز کن اما سعید او را هل می‌داد و به این طرف و آن طرف پرت می‌کرد. بعد از ترس این که همسایه‌ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ گوشتی به او بدهد. فکر می‌کنم بعد از آن خواهرش به او پیچ گوشتی داد و سعید هم با آن  ضربه‌ای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آن طور که متوجه شدم سعید و خواهرش می ترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایه ها متوجه شوند. به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی می آورد و دور جسد می پیچید و پنجره ها را باز می گذاشت تا متعفن نشود.

 


زندگی کنار جنازه


بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به گفته خودش 3 سال در خانه سعید زندانی بود. او گفت: من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر می‌کردم که آن مرد  قرار است به من پناه بدهد اما او در خانه‌اش زندانی‌ام کرده بود و اجازه خروج نمی داد. هم خودش از من بیگاری می‌کشید و هم خواهرش. من هم جرئت نمی‌کردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از این جا هم کسی را نداشتم و خانواده‌ام مرا طرد کرده بودند. وی ادامه داد: در مدت 3 سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، دو سه دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آن ها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و دو نفر دیگر هم ظاهرا خانواده‌هایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند. درباره مقتول هم چیز زیادی نمی‌دانم. هنوز یک ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به دست او به قتل رسید. این دختر می‌خواست برود اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود 4 ماه با جسد آن دختر زندگی می‌کردم تا این که ماموران وارد خانه شدند.