دنیای قلم -اكنون كه مذاكرات وین دوباره آغاز شده است و با یكدست شدن تمامی اركان قدرت در ایران، از صدر تا ذیل انتظار میرود كه با خیال راحت با طرفهای غربی گفتوگو كنند و به توافق برسند و امید زیادی هم برای رسیدن به این توافق باید داشت. به ویژه اینكه نظرسنجیها نشان میدهد كه اكثریت مردم هم خواهان رسیدن به چنین توافقی هستند، از این رو لازم است كه به چند نكته اشاره شود؛ گرچه پیش از این هم كمابیش به این موارد پرداخته شده است. ۱ـ پایه مذاكرات و توافقات بینالمللی جز در موارد استثنا كه طرفین رضایت دهند، نه قانون و حقوق كه قدرت است. با این پیشفرض این پرسش مطرح است كه ایران بر چه مبنایی وارد این گفتوگوها شده است؟ نه فقط این گفتوگوها، حتی بالاتر از آن چرا همچنان به NPT متعهد است؟ و بالاتر از آن چرا عضویت خود را در سازمان ملل تمدید میكند؟ هیچ كشوری الزام به حضور در هیچ كدام از این نهادها را ندارد، پس چرا همه حضور دارند؟ به این علت كه منافع چنین حضوری بر هزینههای آن میچربد و خیلی هم میچربد. اجازه دهید با یك مثال منظور خود را توضیح دهم. ما ملتزم و مجبور به رعایت حقوق داخلی هستیم.
مثلا كسی را نمیتوانیم بزنیم یا بكشیم. اگر چنین كنیم مجازات یا قصاص میشویم. ولی هیچكس ما را مجبور به خرید فلان خانه یا خودرو یا مواد غذایی نمیكند. هیچكس ما را مجبور به اشتغال در حرفه مشخص نمیكند. درحالیكه همه ما این كارها را انجام میدهیم. چرا؟ نه به دلیل اجبار، بلكه به دلیل منفعت آن. خوب اگر روزی متوجه شویم كه این شغل یا خرید برای ما سودآور نیست، آن را انجام نمیدهیم. ولی پایه این رفتارها انتخاب و مطلوبیت آن است و نه اجبار. خرید و فروش یك كالا باید برای ما مطلوبیت داشته باشد. شاید در شرایط عادی خریدن بطری یك لیتری آب بیش از هزار تومان ارزش نداشته باشد، چون آب در دسترس هست، ولی در شرایط كمآبی و در بیابان شاید حاضر شویم آن را به قیمت دهها و صدها برابر نیز بخریم، چون مطلوبیت آن خیلی زیاد میشود. پس ورود به مذاكرات وین برای ایران فقط و فقط یك انتخاب است. ما حتی در همان بیابان كمآب هم میتوانیم بطری آب را نخریم، البته از تشنگی هم تلف شویم. یا نه با مقدار اندك آب قناعت كنیم، به امید اینكه زنده بمانیم. دیگر نكته مهم این است كه پیش از آغاز مذاكرات باید تصوری نسبی از سقف و كف آن داشت. مثلا اگر برای خرید یك آپارتمان در یك محله مشخص پای میز مذاكره میرویم باید بدانیم چانه زدن برای خریدن آن در محدوده كف و سقفی است كه در آن محله وجود دارد. خریدار و فروشنده نمیتوانند مبالغ پرت پیشنهاد كنند. امیدواریم در این مذاكرات شاهد چنین رفتاری نباشیم.
۲ـ رفتارهایی كه مبتنی بر انتخاب آزاد است، بر چند پایه است. این پایه در روابط شخصی و عاطفی و نیز دینی و... متفاوت از پایه رفتارهای سیاسی و اقتصادی است. در رفتارهای سیاسی و اقتصادی باید بر عقلانیت ابزاری تكیه كرد. به عبارت دیگر هدف معین باشد و سود و زیان آن فعل براساس آن هدف تعیین شود. هیچ شیوه دیگری نمیتواند جانشین چنین امری شود. به ویژه در رفتارهای سیاسی باید منطق سود و زیان برجسته باشد. در امور سیاسی یك تفاوت مهم دیگر هم وجود دارد. ما در كنش اقتصادی برحسب علایق خود و مستقل تصمیم میگیریم. مثلا دوست داریم در فلان منطقه شهر خانه بخریم و این ترجیح شخصی خودمان است. در حالی كه در سیاست چنین نیست. سیاستمدار باید به عنوان نماینده مردم عمل كند. هم در تعیین اهداف و هم در ارزیابی سود و زیان یك رفتار یا تصمیم. سیاستمدار باید تصمیم خود را برای مردم قابل قبول نماید و حق ندارد فقط ترجیحات خود را ملاك تصمیم قرار دهد. سیاستمداری كه دركی از گرسنگی ندارد، دركی از بیكاری ندارد، چگونه میخواهد برای مردمی تصمیم بگیرد كه اولویت اول آنان، فقط بیكاری است؟ نگاهی به روند اقتصادی در دهه گذشته كه مواجه با تحریمها بودهایم، واقعیت را نشان خواهد داد. رییس سازمان برنامه سخنان صریحی در این باره اظهار داشت و گفت، حتی اگر رشد ۸درصدی اقتصاد را داشته باشیم، ۶ سال زمان لازم داریم كه تازه به وضعیت سال ۱۳۹۰ برسیم. در حقیقت حتی با رشد ۸درصدی هم از ابتدای دهه ۱۳۹۰ تا پایان ۱۴۰۶ در جا زدهایم. این به شرطی است كه رشد ۸درصد داشته باشیم. تجربه ۴۰ سال گذشته نشان میدهد، رسیدن به رشد مداوم ۸درصد، حتی در صورت رفع تحریمها، احتمال بسیار اندكی دارد. روشن است كه سیاستمدار باید برحسب شرایط این مردم به نمایندگی از آنان و برحسب نیازها و اولویتهای آنان تصمیم بگیرد و نه براساس موقعیت مادی و اجتماعی خودش كه در این ده سال پیشرفت كرده كه پسرفت نداشته است.
۳ـ یكی از مهمترین مسائلی كه به عنوان موضوع جدید مطرح میشود، گرفتن ضمانت اجرایی كافی برای جلوگیری از نقض توافق از سوی طرف مقابل، بهطور مشخص امریكا است. در این باره بهتر است وقت را تلف نكرد. نه اینكه آنان نمیتوانند چنین ضمانتی را بدهند، به نظرم میتوانند. شاید نیاز چندانی به تصویب كنگره هم ندارد. نمونهاش توافق الجزایر است. حتی اگر كنگره هم امضا كند هر گاه لازم دانستند از آن خارج میشوند. از كنوانسیونهای بینالمللی هم به راحتی خارج میشوند چه رسد به این مورد. فراموش نباید كرد كه تضمین هرگونه توافقی ناشی از پایداری درونی آن است. یعنی چه؟ اگر توافق براساس موازنه قوا میان طرفین تهیه و تصویب شده باشد، تا زمانی كه این موازنه وجود دارد، آن توافق نیز پایدار خواهد بود. در حقیقت طرفین توافق به این نتیجه میرسند كه نقض توافق به نفع آنان نیست. فقط هنگامی كه یك طرف ماجرا گمان كند كه موازنه به نفع او شده است، آن را نقض خواهد كرد.
در حقیقت نقض توافق از همان منطق تصویب توافق تبعیت میكند. پس اگر ایران خواهان تصویب است، باید توافق را براساس موازنه قوا تدوین و تصویب كند و در ادامه نیز توجه به آن داشته باشد. توافق برجام را نمیتوان مستقل از مجموعه مسائل منطقهای میان ایران و غرب تحلیل كرد. نقض برجام محصول به هم خوردن موازنه آن بود. به این معنا كه ایالات متحده به درستی گمان میكرد كه سود اصلی را ایران برده است و امریكا میتواند كه به برجام ادامه ندهد و ایران هم نمیتوانست هزینه این پیمانشكنی را به طرف مقابل تحمیل كند. البته ایران با گسترش حضور منطقهای خود، هزینهها را پس از توافق برجام تحمیل كرد و طرف مقابل هم از برجام خارج شد تا هزینه متقابلی را تحمیل كند. پس امكان تضمین برجام بدون توجه به مسائل دیگر غیر ممكن است. مساله برجام جزییات فنی آن نیست.
گفتوگوهای برجامی به شرطی موفق خواهد شد كه رویكرد كلی ایران به نظم جهانی به روشنی طرح شود. با رویكرد كنونی، نمیتوان وارد هیچ گفتوگو یا توافق پایداری شد. هر توافقی میتواند به ثمر برسد، ولی موقتی خواهد بود. پس چه كار باید كرد؟ همانطوركه گفته شد باید مشخص كنید كه در صورت تخطی طرف مقابل شما نیز چه اقدامی خواهید كرد و اگر طرف مقابل این اقدام شما را مقرون بهصرفه برای تخطی خود نداند، طبعا به توافق پایبند خواهد شد، در غیر این صورت تخطی میكند و توافق را نادیده خواهد گرفت. مهمترین تفاوت این دور از مذاكرات با نوبت پیش این است كه اكنون سابقه خروج ایالات متحده را از برجام پیش چشم داریم حتی جمهوریخواهان اعلام كردهاند كه در صورت بازگشت باز هم از برجام خارج خواهند شد، كاری كه پیشتر ترامپ انجام داد، به یك رویه تبدیل شده است. بنابراین باید وجود ضمانت اجرا را نه در طرف مقابل كه در طرف خودمان ببینیم. همچنان كه غربیها هم در برجام از ما ضمانت اجرا نخواستند. چون آنان میدانستند كه اگر ایران تخطی كند، قادر به اعمال فشار گذشته و حتی شدیدتر از آن هستند. ما هم نمیتوانیم از آنان ضمانت اجرا طلب كنیم، چون اگر آنان تضمینی دهند، خودشان هم میتوانند آن تضمین را نادیده بگیرند و در صورت نیاز نادیده خواهند گرفت.
۴ـ در اظهارات اصولگرایان تندرو همیشه بر این نكته تاكید میشود كه مذاكرات باید عزتمندانه و از موضع قدرت باشد و از مذاكرات عزتمندانه تعریف دقیقی ندارد. بهتر است بگوییم كه مذاكرات كارشناسانه و مقرون بهصرفه و سودآور باشد. اگر یك میلیون تومان به دو نفر بدهیم كه بروند بازار مواد غذایی بخرند، آن خریداری موفقتر است كه با آن مبلغ بتواند مواد بیشتر و با كیفیتتری را خریداری كند. این را نمیگویند خرید عزتمندانه، بلكه خرید هوشیارانه و كارشناسی میگویند. اكنون نیز هیات ایرانی رفته است كه مذاكره كند، چیزهایی را باید بدهد و چیزهایی را باید بگیرد. اگر آنچه میخواهد بگیرد فاقد ارزش مهم است یا آنچه را كه میخواهد بدهد، خیلی ارزشمند میداند، بهتر است همین الان برگردد، ولی اگر میداند كه مطالبات او ارزشمند است و به آنها نیاز دارد و مابهازای آن نیز باید چیزهایی را بدهد، در این صورت عزتمندی بیمعنا است، بلكه هوشیاری و كیاست و معاملهگری حرف اول را خواهد زد تا كمترین امتیاز را در برابر بیشترین درخواست مبادله كنید. البته فراموش نشود كه هرگونه معاملهای كه یك طرف مغبون شود، موجب اختلال در تداوم آن خواهد شد. ۵ـ نكته دیگر اینكه لطفا سیاستمدار باشید. هر چه در گذشته درباره برجام گفتهاید را به فراموشی بسپارید. بسیاری از سخنان را یا برحسب مصلحت جناحی و شخصی زده شده، یا از روی ناآگاهی بوده. مشكلی نیست. اكنون براساس مصالح و منافع عمومی نظر دهید و تصمیم بگیرید. مردم درباره سیاستمداران داوری خاص خود را دارند. فقط براساس اشتباهات آنان را قضاوت نمیكنند، بلكه از آن مهمتر براساس اقدامات مثبت و به ویژه شجاعانه، آنان را داوری خواهند كرد. فراموش نكنیم كه اینبار و به دلیل یك دست بودن كل ساختار، هر گونه تصمیمی كه در وین یا هر جای دیگر گرفته شود، به پای كلیت ساختار نوشته خواهد شد. هر چند در نوبت پیش نیز چنین بود، زیرا پذیرفتنی نیست كه موضوعی مثل برجام را محصول تصمیم جناحی و فقط بخشی از سیاست و مردم بدانیم، این عذر بدتر از گناه است. با این حال اینبار زمینه برای ابراز شجاعت نیز فراهمتر است و ترسی و نگرانی از نیروهای سیاسی رقیب وجود ندارد.
۶ـ یك نكته روشن را نادیده نگیریم. ایران دو دهه است كه درگیر بحران هستهای است. این مهمترین عامل در توقف رشد اقتصادی كشور و نزول شدید جایگاه آن شده است. اتفاقا بخش مهمی از رویگردانی جامعه از ارزشهای رسمی همین وضع اقتصادی است. ادامه این وضع كشور را بیش از پیش زمینگیر كرده و فقر را توسعه خواهد داد و مردم را از انقلاب و اسلام دورتر و دورتر خواهد كرد. پس دلیلی ندارد كه به این بحران تن داده شود. از اتخاذ تصمیم نباید ترسید. نیازمند یك رویكرد تعدیل شده نسبت به روابط خارجی و نگاه به جهان هستیم. این رویكرد نه ناقض استقلال ما است و نه نافی ارزشهای رسمی، بلكه مقوم آنها نیز هست. حتی برخی از آقایان مراجع هم بر این تغییر تاكید نمودهاند، پس بیش از این تامل جایز نیست. اگر این رویكرد تعدیل شود، بخش مهمی از هزینههای یك توافق خوب از میان خواهد رفت. اگر به توافق نرسید خیلی روشن و شفاف توضیح دهید كه از شما چه خواستند كه ندادید و چه میدادند كه نگرفتید. همین.
منبع: اعتماد