دنیای قلم -بیش از دو ماه است كه سیدابراهیم رییسی به عنوان رییسجمهوری مشغول به كار است و از طرفی، یك ماه و نیم هم قبل از ورود به پاستور، پیروزیاش در انتخابات سیزدهم مسجل شده بود؛ به عبارتی بیش از سه ماه و نیم است كه رییسی از جایگاه جدید خود خبر داشته است، اما با این وجود، وزارت آموزش و پرورش كه از نظر بسیاری از افراد، مهمترین وزارتخانه فرهنگساز كشور است، بدون وزیر اداره میشود. هنگامی كه دولت سیزدهم با شعار «دولت مردمی-ایران قوی» آغاز به كار كرد، قاطبه فرهنگیان منتظر معرفی چهره شاخص و توانمند برای تصدی مقام وزارت آموزش و پرورش برای عضویت در كابینه دولت بودند كه با معرفی گزینه پیشنهادی دولت -باغگلی- تقریبا بخش زیادی از حامیان ابراهیم رییسی نیز ناامید شدند. این رویداد با عدم رای اعتماد بهارستانیها منجر به معرفی سرپرست برای این وزارتخانه شد و اكنون این دستگاه فرهنگساز كشور تنها وزارتخانهای است كه وزیر ندارد. در این یادداشت میكوشم به این سوالات پاسخ دهم كه در واقع چه افرادی با چه معیارهایی كاندیداهای مناسبی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش هستند؟ به عقیده عموم كارشناسان و نخبگان، نهاد تعلیم و تربیت از بدو تاسیس در ایران تاكنون با دو مشكل مهم مدیریتی و ریشهای مواجه بوده است: عمر كوتاه مدیریتها و ابهام در شاخصهای مدیریتی: از بدو تاسیس وزارت آموزش و پرورش تاكنون 168 سال میگذرد؛ كوتاه بودن عمر مدیریت وزرا؛ مشكل تاریخی و ریشه ناكامیهای این وزارت محسوب میشود و از آن زمان تاكنون 106 دوره وزارتی طی شده است كه 29 دوره مربوط به عصر قاجار، 67 دوره مربوط به عصر پهلوی و 15 دوره مربوط به زمان جمهوری اسلامی است. اما چون برخی وزرا در دورههای زمانی مختلف و طی چند نوبت این مسوولیت را برعهده گرفتهاند...
وزارت آموزش و پرورش تا امروز، 56 وزیر آموزش و پرورش به خود دیده است كه اولین آنها اعتضادالسلطنه یكی از پسران فتحعلیشاه و آخرین آنها محسن حاجیمیرزایی در دولت دوازدهم است. با توجه به 106 دوره وزارت، میانگین تصدی پست وزارت برای هر وزیر، از ابتدا تاكنون 1.9 سال بوده است. این میانگین در عصر قاجار برای هر وزیر 2.5 سال، در عصر پهلوی 10 ماه و در عصر جمهوری اسلامی 2.8 سال است. مشاهده میانگین عمر 1.9 ساله و حتی اوج آن عمر 2.8 ساله وزارت پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای وزارتخانهای كه به اقتضای ماهیت و وظایف محولهاش، نیازمند برنامهریزیهای بلندمدت، سرمایهگذاری و صبوری بسیار در اجرای اصولی آنها برای نیل به محصولات تربیتی قابل قبول است، یك ضعف ریشهای محسوب میشود. عمر كوتاه مدیریتها موجب شده كه وزارت آموزش و پرورش به جای برنامه بلندمدت، دچار ناكامیهای بلندمدت باشد. در حالی كه از سال 1360، تمامی دولتها عمر هشت ساله داشتهاند، اما میانگین 2.8 ساله وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد كه هر كدام بهطور متوسط دو تا سه وزیر آموزش و پرورش را تجربه كردهاند؛ دولتهای هفتم و هشتم دو وزیر آموزش و پرورش را تجربه كرده است و در طول هشت سال دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی فقط یك وزیر آموزش و پرورش -دكتر نجفی- عهدهدار این سمت بوده است. عمر كوتاه وزارتها در كنار نفوذ عمیق جریانات سیاسی و سهمخواهی جناحهای قدرتمند در انتخابات، به ویژه در دو دهه گذشته و همچنین رشد تورم و كاهش قدرت خرید معلمان بهشدت شرایط این وزارتخانه را تحت تاثیر قرار داده و مدارس را با بحرانهای جدی در اداره مدرسه، كیفیت و انگیزش نیروی انسانی و نیز مواجهه با مشكلات عمیق آموزشی و پرورشی دانشآموزان مواجه كرده است. بررسی شاخصهای موثر افراد دارای صلاحیت: با نگاهی به سنوات خدمتی وزرای آموزش و پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از بررسی ویژگیهای وزیران انتخابی اینگونه به نظر میرسد كه شاخصهای انتخاب این افراد به دو بخش شاخصهای «مشترك» و «تخصصی» تقسیم میشود. در بخش شاخصهای مشترك، اعتقادات مذهبی و سوابق سیاسی-انقلابی مورد توجه بوده است. با این تفاوت كه هر اندازه از سالهای اول انقلاب فاصله میگیریم، با توجه به سن وزرا، سوابق انقلابی و مبارزاتی كمرنگتر ولی اعتقادات مذهبی و مواضع سیاسی شاخص پررنگتری میشود. در سنجش شاخصهای تخصصی میتوان به پیشینه شغلی، نوع تخصص و تحصیلات دانشگاهی وزرا توجه كرد كه از این رو شاید كمی شاخصها قابلیت اندازهگیری و نتیجهگیری مطلوبتری نسبت به قبل داشته باشد. در چالش برای بررسی كارنامه هر یكاز وزیران آموزش و پرورش دو نكته مهم وجود دارد: نخست آنكه، اصول ارزیابی روشنی از دستاوردهای دوره وزارت هر یك از وزرا انجام نشده یا منتشر نشده است. بنابراین اظهارنظر دقیق و مبتنی بر یافتههای پژوهشی در این باره چندان امكانپذیر نیست. با توجه به بررسی كارنامه عملكردی وزرا براساس شاخصهای مشترك و تخصصی به این نتیجه میرسیم كه هیچیك از شاخصها (مشترك یا تخصصی) به صورت مطلق و روشن نمیتواند سبب موفقیت یا ناكامی دوره مدیریت وزیر باشد، به همین دلیل نه لزوما یك دانشگاهی متخصص تعلیم و تربیت یا دارای پستهای مهم اداری و نه یك نیروی با سابقه مدیریتی در بخشهای مختلف وزارت آموزش و پرورش به دلیل آشنایی با مشكلات و مسائل تعلیم و تربیت، نمیتواند به تنهایی واجد صلاحیت عنوان وزارت برای آموزش و پرورش باشد. همچنین با نگاهی به كارنامه مدیران ارشد وزارتخانههای موفقتر در دولتهای گذشته، میتوانیم شاخصهای یك وزیر مقتدر و قوی را در شاخصهای «خوشنامی و داشتن هنر مدیریت در تراز ملی»، «مدیراجرایی مسلط به قوانین و ساختارهای قدرت از بدنه آموزش و پرورش با تحصیلات مرتبط» و «مدیر تحولگرا با نگاه مبتنی بر توسعه» جستوجو كرد. بدون تردید دولت سیزدهم برای نیل به موفقیت و كامیابی در آموزش و پرورش باید به دنبال وزیری با شاخصهای فوق باشد.
منبع: اعتماد