دنیای قلم -در تمام مدت عمر یک هدف بیشتر نداشتهام و آن این بوده و هست که ملت ایران بتواند مستقل و سرافراز زندگی کند و جز اراده اکثریت هیچکس بر او حکومت نکند.
مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «مناسبت برای یادکرد دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ملی و کم نیست. از ۲۹ اسفند روز ملیشدن صنعت نفت ایران تا ۱۴ اسفند که سالگرد درگذشت اوست یا حتی زادروز در اردیبهشت و البته ۲۸ مرداد سالگرد کودتا و ساقطشدن دولت ملی. ۲۲ اردیبهشت در ردیف این روزها نیست اما اهمیت دیگری دارد؛ چرا که در این روز واپسین دفاع خود را در دادگاه تجدید نظر نظامی ارایه داد و پس از آن حکم سه سال زندان و تبعید صادر شد.
آخرین دفاع او در واپسین جلسۀ دادگاه - ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۳ به روایت کتاب «دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی» - جلیل بزرگمهر - از این قرار است:
آری، من در تمام مدت عمر یک هدف بیشتر نداشتهام و آن این بوده و هست که ملت ایران بتواند مستقل و سرافراز زندگی کند و جز اراده اکثریت هیچکس بر او حکومت نکند. مبارزه درخشان مردم بر علیه شرکت سابق نفت، که من یکی از رهبران آن بودهام و اکنون هم به عنایت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقیده میکنم، حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست. قطع نظر از جنبه اقتصادی که ثروت ما را به یغما میبرد، نهضت ملی ایران از این نظر به وجود آمده بود که این سرطان مهلک را از بیخ و بن برکند و مردم کشور از آزادی و استقلال سیاسی به معنای حقیقی خود استفاده کنند. کیست که نداند که دولتهای قبل از من اسیر و زبون اراده عمال سیاسی شرکت سابق نفت بودهاند؟
کوشش من برای تصویب گزارش هیات هشت نفری که با اجازه و موافقت شاهنشاه تنظیم گردید از این نظر بود که سلطنت در این دودمان دوام کند چون که پادشاه هر قدر بیشتر به مشروطیت احترام کند دوام سلطنت در خاندانش بیشتر است. عدم اعتنا به اصول قوانین اساسی و اجرای آن به ضرر مردم، سبب میشود که استعمارگران بتوانند اراده خود را به یک نفر تحمیل کنند.
اکنون من جرم همین اظهار نظر و به جرم این که دستخط پادشاه را اجرا نکردهام، در یک دادگاه نظامی که هویت آن بر کسی مستور نیست محکوم شدهام. من نه به مال عقیده دارم و نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زندهام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم و خدا را شاکرم که در خلال این سرنوشت تیره و تار که برایم مقدر فرموده است، این محاکمه وسیلهای شد که پس از پنجاه سال مشروطیت، در افکار عمومی مساله مهم مطرح شود که در رژیم مشروطه و دموکراسی عزل و نصب رئیس دولت که عالیترین مظهر اقتدارات حکومت است، به اراده یک نفر است یا به اراده اکثریت ملت؟ و شخص غیر مسئول و تغییرناپذیر آیا میتواند فرمانده مطلقالعنان باشد و باز هم مملکت را مملکت مشروطه بداند یا نه؟
عقلای عالم و سیاستشناسان که معنای مشروطیت را خوب فهمیدهاند اگر ببینند که پس از نیمقرن مشروطیت ما، رجال و دادرسان محاکم در الفبای مشروطیت وامانده و مردی را به جرم این که گفته است وزرای دولت و نخستوزیر فقط در مجلسین مسئولیت دارند محکوم میکنند و باز اگر ببینند دولتی که استعمارگران بیگانه را از مملکتی بیرون رانده دچار حبس و بند میکنند و ناسزا میگویند، آیا [نسبت] به رشد سیاسی ما چگونه فکر میکنند؟
هموطنان عزیز من، به برکت نهضت و جنبش ملی ... معنای مشروطیت را خوب درک میکنند و خوب میفهمند که آن همه خون پاک برای این ریخته شد که در تعیین سرنوشت کشور، عاملی جز اراده اکثریت ملت در کار نباشد.
امیدوارم دادرسان محترم به عرایضم توجه کنند و کاری نکنند که دنیا ملت ما را یک ملت عقبافتاده و تحت نفوذ بیگانگان بداند. این را هم لازم میدانم عرض کنم که اینجانب زیر بار هیچ محکومیتی نخواهم رفت و تا سر حد امکان با تمام وسایل قانونی و در تمام مراجع قضایی موضوع را تعقیب خواهم کرد، زیرا محکومیت من محکومیت ملت ایران است.»