دنیای قلم- اعتماد نوشت: قریب به ۸ ماه مانده به انتخابات عباس آخوندی و عزتالله ضرغامی، جدیترین گزینههایی هستند که صراحتا از ورود به مهمترین کارزار انتخاباتی جمهوری اسلامی گفتهاند. باقی هم آمدن و نیامدنشان از سوی دوستان یا رقبایشان در حال تایید و تکذیب است. اما این شرایط تفاوت چندانی با انتخاباتهای پیشین ندارد. چه آنکه ساعات پایانی فرصت قانونی نامنویسی در وزارت کشور است که همه چیز را مشخص میکند و تا پیش از آن هر چه میگوییم و میشنویم بر پایه حدس و گمان است و قطعیت تنها با بسته شدن درهای ساختمان خیابان فاطمی محقق خواهد شد. در خلال این سیستم انتخاباتی نابهسامان که نه احزاب و تشکلها برنامه متقنی دارند و نه حتی تکلیف جناحهای سیاسی مشخص است نام ۲ نفر به چشم میخورد که یک بار دیگر سال ۹۶ برای رقابت با یکدیگر آمدند اما در واقع به پیروزی کاندیدایی دیگر کمک کردند؛ اسحاق جهانگیری و محمدباقر قالیباف؛ پوششیهایی که احتمال دارد امسال نسبت به ۴ سال پیش در نقطهای نزدیکتر به انتخابات ریاستجمهوری ایستاده باشند.
شاید بتوان اسحاق جهانگیری را اولین چهره سیاسی دانست که در صف کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ است. ۲۶ فروردین ماه ۱۳۹۶، ۱۵ دقیقه مانده به اتمام ساعت نامنویسی، درهای وزارت کشور بسته شده بود اما هنوز در راهروهای ستاد انتخابات کشور زمزمههایی مبنی بر حضور مرد شماره ۲ دولت حسن روحانی و معاون اول رییسجمهوری برای نامنویسی شنیده میشد.
محمدباقر قالیباف دقایقی پیش از آن با سودای رفتن از «بهشت» به سمت «پاستور» به وزارت کشور آمده بود. تصویر صفحه نخست شناسنامهاش را به سمت دوربین عکاسان گرفته و نامنوسی کرده بود. پس از آن به سالن اجتماعات رفته و در جمع خبرنگاران سخنرانی کرد. سخنرانیای که نشان از این داشت این بار شهردار تهران قصد منصرف شدن و کنارهگیری یکباره همچون سال ۸۸ را ندارد و البته به رایآوری امیدوارتر از سال ۸۴ و ۹۲ است. فروردین ماه ۹۶ همچنان که قالیباف در حال سخنرانی بود، اسحاق جهانگیری خود را به ساختمان خیابان فاطمی وزارت کشور رساند و مراحل نامنویسی را یکی یکی طی کرد تا برای اولین بار در تاریخ پس از انقلاب همزمان یک رییسجمهوری و معاون اولش در انتخابات ریاستجمهوری شرکت و با هم رقابت کنند. اما چه کسی است که نداند این یک رقابت صوری بود. آن زمان دلنگرانیهایی از بابت رد صلاحیت شدن حسن روحانی در انتخابات دوره دوازدهم و پس از یک دوره حضور بر مسند ریاستجمهوری شنیده میشد که او و اطرافیانش را قانع کرده بود که با معاون اول خود رقابت کند.
همچنین مشاورانش به حسن روحانی هشدار داده بودندکه اگر بدون کاندیدای پوششی در انتخابات شرکت کند، ممکن است در جریان مناظرات با حضور دستکم دو کاندیدای اصولگرا همچون رییسی و قالیباف بازنده میدان باشد. از دیگر سو اصلاحطلبان هم میخواستند نشان دهند که کاندیدای خود را دارند و اما همچون سال ۹۲ به مصلحت رفتار میکنند. به هر روی بالاخره با این استدلالها و به پیشنهاد آیتالله هاشمیرفسنجانی، جهانگیری با شعار «کنار روحانی هستم» همزمان با حسن روحانی کاندیدا شد و یک روز مانده به رایگیری چنانچه انتظار میرفت کنارهگیری کرد. پس از آن همه میدانستند که به پاس قدردانی از جهانگیری سال ۱۴۰۰ نوبت به او خواهد رسید. این پیشفرض وجود داشت تا اینکه سال ۹۷ همزمان با شروع بحرانهای ارزی و تعیین نرخ ارز دولتی که به «دلار جهانگیری» معروف شد، ورق را برگرداند.
البته پیش از آن بسیاری از رسانهها و روزنامهنگاران و سیاسیون نسبت به کاهش قدرت معاون اول و تلاش برای از دور خارج کردن آن از سوی تیم نزدیک به روحانی گفته و نوشته بودند. با این حال در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نام جهانگیری همچنان مطرح است. او را کنار محسن هاشمیرفسنجانی یکی از گزینههای بالقوه کارگزاران میدانند که تکذیب حضور محسن هاشمی در انتخابات پیش رو از سوی خودش این احتمال که جهانگیری کاندیدای حزبی باشد را افزایش داده است. اگرچه دیروز پایگاه اطلاعرسانی انتخاب نوشت که در تماسی با قدرتالله علیخانی از چهرههای نزدیک به اسحاق جهانگیری در مورد حضور او در انتخابات سوال کردهاند و علیخانی هم پاسخ داده «من اخیرا با ایشان دیدار داشتم استنباط من این است که آقای جهانگیری برنامهای برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ ندارند.» اما چه کسی است که نداند تصمیم به حضور میتواند حتی تا ۳۰ دقیقه مانده به پایان مهلت قانونی نامنویسی نیز تغییر کند.
اما اگر اسحاق جهانگیری این بار که زیر سایه سنگین حسن روحانی نیست، کاندیدای اصلی باشد احتمالا باید با کسی رقابت کند که در انتخابات ۹۶ برای پیروزی آمده بود اما سرنوشت سیاسی او را محکوم به کاندیداتوری پوششی کرد. محمدباقر قالیباف مدتی پیش از نامنویسی گفته بود که همه تلاشش را برای پیروزی گزینه مطلوب در انتخابات خواهد کرد و در واکنش به تصمیمات «جمنا» که قرار بود ۵ گزینه نهایی را اعلام کند، تاکید کرده بود که هیچ درخواستی برای نامنویسی در این انتخابات نداشته است. اختلافات در جبهه اصولگرایی بالا گرفته بود. قالیباف، جلیلی، رییسی و رضایی تا بذرپاش و زاکانی و محصولی گزینههای اصولگرایان بودند.
با این حال آنچه پیش از مرحله نامنویسی کاندیداها شنیده میشد این بود که اصولگرایان در مورد رییسی توافق کرده و رییسی هم قول معاون اولی به قالیباف داده است. با این حال خبرها از گعدهها و محافل اصولگرایی حاکی از آن بود که قالیباف عزمش را برای نامنویسی جزم کرده است. این اتفاق روز پایانی نامنویسی کاندیداها رخ داد و قالیباف وارد کارزار انتخاباتی شد. برخلاف جهانگیری که کمک شایانی به روحانی کرد، روابط رییسی و قالیباف در مناظرات اینگونه نبود اما روابط دوسویهشان چالشانگیز هم نشد. در نهایت آنکه انصراف داد یا به بیانی دیگر به انصراف راضی شد و پست ریاست بر قوه مقننه را به معاون اولی ترجیح داد، محمدباقر قالیباف بود.
کسی که به نظر میرسد آنقدر اشتیاق حضور در «پاستور» را دارد که امسال هم زمزمههایی از حضورش در انتخابات شنیده میشود. سفرهای استانی و شوآفهای سیاسی این روزهای قالیباف هم دلیلی بر این مدعاست و برخی کنشگران سیاسی معتقدند که ساختمان هرمی شکل میدان بهارستان هم نتوانسته سودای «پاستور» را در ذهن او کمرنگ کند؛ اگرچه محمدصالح جوکار، نماینده مردم یزد و اشکذر در مجلس یازدهم اخیرا به «اعتمادآنلاین» گفته «این روزها برخی میکوشند تا سفرهای رییس مجلس به استانهای مختلف را تبلیغاتی جلوه دهند و بگویند آقای قالیباف از همین حالا به فکر موفقیت در انتخابات ریاستجمهوری است. این کار در حالی به طور جدی پیگیری میشود که سفر استانی رییس مجلس مسبوق به سابقه است و روسای پیشین قوه مقننه در راستای ایفای نقش نظارتی به شهرها و روستاهای مناطق مختلف رفته و از نزدیک با مشکلات آشنا شده بودند. تاکید میکنم آقای قالیباف به انتخابات فکر نمیکند.»
این در حالی است که روسای پیشین مجلس درست در زمان انتخابات ریاستجمهوری و در میانه مسوولیتشان در مجلس،کمتر از احتمال کاندیداتوریشان برای ریاستجمهوری شنیدهایم و البته هیچ کدام مسوولیت نظارتیشان را به این سبک و سیاق انجام ندادهاند. به هر روی اگر قالیباف هم گزینه دیگری برای کاندیداتوری دوره سیزدهم انتخابات ریاستجمهوری باشد او هم کنار جهانگیری از گزینههایی است که از سایه گزینهای دیگر در سال ۹۶ به گزینهای اصلی مبدل شده و به میدان آمده است. علاوه بر این دو نفر اما محمدرضا عارف نیز ازجمله سیاستمدارانی است که پس از پایان دوره حضورش در مجلس خبرهایی در مورد تمایلش به کاندیداتوری برای ریاستجمهوری شنیده شد.
عارف سال ۹۲ همان کاری را در حق حسن روحانی انجام داد که قالیباف در حق رییسی؛ عارف با نظر اصلاحطلبان کنار رفت تا آرای اصلاحطلبان و اعتدالیون و اصولگرایان ناراضی از اوضاع موجود به سبد رای حسن روحانی بریزد. همین هم شد و کنارهگیری عارف در رایآوری حسن روحانی موثر بود و او نیز همچون قالیباف به نوعی محکوم به ایفای نقش کاندیدای پوششی شد. مزد این خدمت را هم در قرار گرفتن به عنوان سرلیست اصلاحطلبان در جریان انتخابات مجلس دهم گرفت اما گویا هرکه از «پاستور» جدا بیفتد، کرسی مدنظرش را در «بهارستان» جستوجو میکند و همین هم شد که سرنوشت عارف و قالیباف تقریبا مشابه یکدیگر شد؛ یکی رییس فراکسیون اصلاحطلبان و رای اول تهران و دیگری هم سرلیست اصولگرایان و رییس مجلس.
تا این جای کار اگر عارف، جهانگیری و قالیباف هر ۳ برای حضور در انتخابات دوره سیزدهم ریاستجمهوری اعلام آمادگی کنند - و با فرض اینکه هر سه تا روز رایگیری در این رقابت باقی بمانند - میتوان گفت که در انتخابات ۱۴۰۰ شاهد رویارویی کاندیداهایی پوششی است. گزینههایی که دستکم از منظر خودشان وقت ریاستجمهوری برای آنها فرا رسیده، قرار است از سایه بیرون آمده و با یکدیگر رقابت کنند؛ رقابت نفرات دوم جریانهای سیاسی یا کاندیداهای اجارهای که پوششی بودند برای نفرات اصلی.