دنیای قلم -اقتصاد ایران، یک اقتصاد تکمحصولی متکی به نفت و گاز است. بخش اعظم درآمد ارزی ایران از صادرات مستقیم نفت خام به دست میآید و تقریبا باقیمانده درآمد ارزی نیز یا صادرات فراورده نفت و گاز است یا صادرات فراوردهای است که بدون استفاده از نفت و گاز ارزان بهعنوان حاملهای انرژی، امکان تولید ندارد. اینکه اقتصاد تکمحصولی تا چه اندازه فسادزاست و فراگیرنبودن، چه درمورد نهادهای اقتصادی و صنعتی فعال در این کسبوکار و چه درباره نهادهای تصمیمگیر و قانونگذار تا چه حد به این فساد عمق میدهد، در اینجا موضوع بحث ما نیست؛ اما آنچه در اینجا بناست تا مورد بحث قرار گیرد، این است که این وابستگی چه تبعاتی داشته و تا به کجا بناست ادامه یابد. اوضاع ایران پیش از کشف نفت نیازی به بازتعریف ندارد؛ حتی تا سالها پس از آن، دولت ایران از اهمیت نقش نفت و درآمدهای حاصل از آن بهعنوان موتوری در اقتصاد آگاه نبود تا اینکه پهلوی اول به این صرافت افتاد که برای تأمین نقدینگی مورد نیاز پروژههای زیربنایی و بلندپروازانه خود فشار بیشتری به انگلیسیها بیاورد تا سهم ایران را افزایش دهد. از اینجا به بعد نفت اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران را بهشدت ارتقا داد و از یک کشور عشایری متکی به سیستم خوانین، یک ایران صنعتی ساخت. پس از انقلاب شرکت ملی نفت تبدیل به وزارت نفت شد و قانون انفال در قانون اساسی رابطه مالی بین دولت و وزارت نفت را ترسیم کرد. در واقع بنا بر قانون انفال هر آنچه نفت و گاز است مربوط به همه ملت ایران است و از آن استدلال شد که میتوان پول نفت را از وزارت نفت به سایر نهادها منتقل کرد و در آنجا این پول تقسیم شود. از اینجا به بعد علاوه بر اینکه سهم نفت از درآمد خودش روزبهروز بیشتر و بیشتر آب رفت، هر طرح و برنامهای در کشور براساس نفت یا گاز یا سوخت ارزان طراحی شد. مثلا برای چهار دهه خودروی بیکیفیت تولید شد، انحصار به وجود آمد و این خودروها با بالاترین قیمت به مردم فروخته شد، با این توجیه که قیمت سوخت آنقدر پایین نگه داشته شود که بهرهوری پایین خودروها توجیه اقتصادی پیدا کند و همچنین دولتها یکی از مهمترین محلهای درآمدی خود را روی افزایش ساخت و عرضه همین خودروها برنامهریزی کردند...
از یک سو وزارت نفت پولی برای بهسازی و نوسازی و هزینهکرد پالایش و پخش خود ندارد، از سوی دیگر هر قدر فراورده و با هر کیفیتی تولید کند، با توجه به سرعت افزایش ساخت و توزیع خودرو باز هم به صادرات نمیرسد. درمورد گاز، روزگاری تصور بر آن بود که گاز در مقابل نفت ارزش چندانی ندارد، گازهای همراه سوزانده میشد و درمورد مخازن گازی پیشنهاد میشد تا تولید شده و به مخازن نفتی تزریق شود تا نفت بیشتری تولید شود. از زمانی که ارزش و اهمیت گاز در ایران درک شد، وضعیتی بدتر از نفت و فراورده برای آن رقم خورد. جنبش گازکشی شهری، نیروگاههای با راندمان پایین، فولاد، سیمان و پتروشیمی با قیمت خوراک ناچیز سناریویی برای میادین گازی ایران چید که توسعه شتابزده، بدون توجه به الزامات زیستمحیطی نتیجه آن شد.
درمورد اشکالات این مدل توسعه، فجایع زیستمحیطی بهوجودآمده و میزان گاز سوزاندهشده در فلرها، نگارنده مطالب زیادی در جراید به چاپ رسانده است که همگی قابل جستوجو است؛ اما مراد از این یادداشت و مطالب بیانشده تا به اینجا این است که اثبات شود هر قدر وزارت نفت در راه تولید نفت و گاز و فراورده ساعی باشد و هر قدر با وجود تحریم، نبود نقدینگی، مشکلات انتقال تکنولوژی در راه انجام مأموریت خود بکوشد، باز هم بدهکار خواهد بود. ما همواره با پیک مصرف در نفت و گاز و فراورده مواجهیم و همواره هر اتفاقی در مملکت از پیک سرما در زمستان گرفته تا پیک مسافرت در تعطیلات تابستان، این وزارت نفت است که باید به نوعی مشکلات و بحران را به دوش بکشد. قطعا این پدیده به دلیل مدیریت غلط، رانت و فساد فراگیر، نهادهای غیرفراگیر که اتفاقا تصمیمگیر نیز هستند، رخ داده است و با توجه به جدیشدن مشکلات مملکت در پی افت تولید طبیعی میادین نفت و گاز در آینده تبدیل به بحرانی جدی خواهد شد. میشود گفت بحث راهکار یا بررسی برونرفت از این شرایط بحث مفصلی است که مجالی دیگر را میطلبد.
منبع: شرق