دنیای قلم -سال1394 وزارت بهداشت آماری را در قالب «شیوعشناسی اختلالات روانی» ارائه کرد که نشان میداد بین 23 تا 25درصد ایرانیان یکی از اختلالات روانی را تجربه میکنند. بدون شک این آمار در سالهای بعد و بهخصوص در دوره کرونا افزایش قابل توجهی داشته است. البته که این مسئله مختص کشور ما نیست و تمام جوامع دنیا درگیر آن هستند با این تفاوت که کشورهای توسعه یافته این مسئله را در اولویت برنامههای خود قرار داده و اعتبارات و انرژی بیشتری در حوزه پیشگیری و درمان سلامت روان هزینه میکنند. حالا یکی از مراجع رسمی اعلام کرده که 70درصد تماسهای مردمی با تلفن گویای مشاوره درخصوص یکی از اختلالات یعنی افسردگی است، این آمار قابل پیشبینی بود. فقط باید دقت کرد که افسردگی عامل تعیینکنندهای در خودکشی نیز هست و از این منظر میتواند خطرناک باشد، بنابراین باید تمام پتانسیل روانکاوان، مشاوران و حتی روانپزشکان در این زمینه فعال شود و دولت به آنها کمک کند تا بتوانند از تبعات افسردگی جلوگیری کنند.
همچنین دولت باید بداند که اختلالات روانی مانند افسردگی یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی. حتی اگر آنها بخواهند تأثیرات فردی این اختلال را نادیده بگیرند، بهدلیل تأثیری که روی ساختار جامعه، امنیت و منابع انسانی میگذارد، نمیتوانند از کنار آن راحت عبور کنند. دولتمردان بدانند جامعه دچار اختلالات روانی زیاد فاقد نیروی انسانی کارآمد و مؤثر در صنعت، کشاورزی، خدمات و...خواهد بود. در این جامعه مصرف دخانیات، موادمخدر، الکل تصاعدی افزایش خواهد یافت، آمار مرگومیر بر اثر خودکشی و دگرکشی بالا خواهد رفت و نسل بعدی نیز با آفات روانی متعدد رشد پیدا خواهد کرد.
دولت باید 3 اقدام فوری را در بحث ارتقای سلامت روان جامعه دنبال کند، اول از همه مداخله در حوزه پیشگیری و درمان اختلالات روانی است که نیاز به برنامهریزی دقیق دارد، دوم فراهم کردن امنیت اقتصادی مردم و در ادامه ایجاد نشاط و شادابی در جامعه است تا بتوانند از این بحرانها عبور کنند. معتقد نیستم که اختلالات روانی مانند افسردگی تبدیل به اپیدمی شده است، اما میزان آن به شکل چشمگیر و قابلتوجهی افزایش پیدا کرده و نیاز به اقدام فوری دارد.
منبع: همشهری