دنیای قلم- ستاره لطفی در همدلی نوشت: امروز در روزشمار رسمی کشور روز روستا و عشایر نام گرفته، 10روز دیگر یعنی ۱۵ اکتبر نیز روز جهانی زنان روستایی است. این مناسبتها بهانهای شد برای بررسی وضعیت زنان روستایی که حتی در جامعه زنان نیز جمعیتی فراموش شده هستند، چرا که هرگاه سخن از حقوق زن و مطالبات آنان به میان میآید، موانع سر راه زنان شهری مدنظر است و اگر تلاشی در راستای تحقق مطالبات زنان اتفاق بیفتتد، معمولا خواستههای زنان شهری در اولویت است و زنان روستایی نه فقط در جامعه مردسالار ایران بلکه حتی در دایره همجنسهای خود نیز از یاد رفتهاند.
زنان روستایی به دلیل دوربودن از شهر و هیاهوهای حقوقخواهی و فعالیتهایی در راستای زنان و مطرحشدن آنان در جامعه، معمولا دیده نمیشوند و در هالهای از گمنامی قرار دارند. در حالی زنان روستایی جمعیتی فراموش شده هستند، که بسیاری از آنان به دلیل اطلاع نداشتن از حق و حقوق انسانی خود و همچنین ارزشهای جوامع مردسالار که معمولا در روستاها پررنگتر است مورد بدترین خشونتها و ظلمها قرار میگیرند. شاید بتوان زنان روستایی را بزرگترین گروه محرومان و فراموششدگان جامعه نام نهاد. بسیاری از زنان روستایی آن قدر مورد خشونتهای فیزیکی و روانی قرار گرفتهاند که به نوعی این رفتارها را پذیرفته و آن را بخشی از زندگی میدانند و در مقابل آن سکوت میکنند؛ چرا که این خشونتها نسل به نسل در جامعه روستایی به زنها اعمال شده است و بسیاری از آنان به رفتارهای خشونتآمیز به عنوان یک مدل از زندگی خو گرفتهاند.
ده میلیون زن در روستاها زندگی میکنند
جمعیت زنان روستایی در کشور کم نیست. آمارها میگویند حدود ده میلیون زن در روستاها زندگی میکنند. این جمعیت بیانگر شمار زنان فراموش شدهای هستند که بسیاری از آنان ساعت کارشان قبل از طلوع آفتاب شروع میشود و آخرین نفری هستند که به رختخواب میروند. اما با این وجود فعالیتهایشان مانند خودشان كمتر به چشم میآید. زنان روستایی نقش مهمی در اقتصاد خانواده دارند. فارغ از فعالیت در حوزه صنایع دستی، براساس شواهد و آمارهای موجود بیش از ٧٠ درصد فعالیتهای مربوط به امور دام و طیور، حدود ٤٠ درصد امور مربوط به زراعت و باغبانی و ٨٠ درصد فراوری محصولات کشاورزی به روش سنتی را زنان روستایی و عشایری انجام میدهند، اما در بسیاری از موارد نامی از آنان برده نمیشود و كار آنها به حساب نمیآید یا به خاطر این که مختلط با مردان است، به حساب مردان نوشته میشود. معمولا در نظرسنجیها نیز مشاهده میشود كه اكثر زنان روستایی را بیكار معرفی میكنند. با آنكه آنها در كار كشاورزی و نگهداری حیوانات نه فقط همپای مردان بلکه در بسباری موارد بیشتر از آنان كار و فعالیت میكنند، اما چون به آنها دستمزدی تعلق نمیگیرد، كارشان نیز به حساب نمیآید و آنها را به عنوان اعضای تأثیرگذار در جامعه نمیشناسند و یا كمتر میشناسند. به دلیل همین تبعیضهاست که به رغم نقش زنان در تولید و اقتصاد روستا اما آنها از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار نیستند.
زنان عشایر در گرداب فراموشی
اگرچه به نظر میرسد جنس رنج و درد زنان روستا با زنان عشایر یکی باشد، اما زنان عشایر به مراتب وضعیت به مراتب نامطلوبتری از زنان روستایی دارند. معمولا دستگاهها در مناطق روستایی حضور پیدا میکنند و حداقل زنان روستایی فرصت دیده شدن پیدا میکنند اما در حوزه عشایری بخش زنان مغفول و مظلوم واقع شده است.
زنان عشایر علاوه بر موانع اجتماعی و جو حاکم مردسالارانه که محدودیتها و خشونتهای زیادی را بر آنان تحمیل میکند، همانند زنان روستا قسمت اعظم بار اقتصاد خانواده را بر دوش میکشند. آن گونه که کرمعلی قندالی، رئیس سازمان امور عشایر ایران گفته: زنان عشایری با حدود ۶۰۰ هزار نفر جمعیت ۵۰درصد جمعیت عشایری کشور را شامل میشوند و ۵۰درصد اقتصاد عشایر وابسته به فعالیت آنان وابسته است. زنان عشایری علاوه بر این که تمام مشکلات زنان روستایی را زندگی میکنند، رنجهای دیگری را نیز به دلیل شیوه زندگی سیارشان تجربه میکنند. رنج کوچ و سختیهای زندگی در سیاه چادر، رنج بیآبی که گاه مجبورند کیلومترها راه را برای چند بطری آب طی کنند، رنج طرد اجتماعی به دلیل در دسترس نبودن، و صدها رنج دیگر که در این چند سطر کوتاه نمیگنجد، از زنان عشایر زنانی به شدت مظلوم و فراموش شده ساخته است. با تمام سختی و محدودیتهایی که زنان روستایی و عشایری تجربه میکنند، اما معمولا در اختصاص بودجهها و برنامهریزیها غایب هستند و این هم یک موضوع تاریخی است. چرا که در جوامع سنتی و مردسالاری مثل ایران که قوانین بیشتر توسط مردها نوشته و اجرا میشود، زنان چندان دیده نمیشوند.
در این میان زنان روستایی و عشایر در برنامهریزیها و بودجهریزی و حتی در ارائه خدمات مالی، ترویجی و آموزشی به صورت ویژهای فراموش میشوند. به عنوان مثال در برنامه پنجم توسعه به زنان روستایی به صورت ویژه توجه نشده است. این مسئله باعث میشود که معمولا وقتی امکانات و خدماتی در حوزه زنان ارائه میشود، دست زنان روستا و عشایر از آن کوتاه است و افرادی که نزدیکتر هستند و اطلاعات و دسترسی بیشتری دارند، میتوانند از آن خدمات استفاده کنند.