دنیای قلم -اخیرا طرح محدودسازی فعالیت شبکههای اجتماعی و پیام رسان ها، تحت عنوان حفاظت از حریم مجازی شهروندان و کاربران، مطرح شده است. طرح چنین مسئلهای با وجود تجربه شکست چندین و چند باره طرحهای این چنینی در رابطه با ویدئو، ماهواره، تلگرام و سایر پیام رسان ها نشان از« پاسخهای کهنه»و ناکارآمد به « مسائل جدید» دارد و حاکی از عدم شناخت و درک و دریافت درست از ماهیت عصر ارتباطات و جهان رسانهای شده، است.«جهانیبودن» و «غلبه بر زمان و مکان» بهعنوان 2 ویژگی عصر ارتباطات و جهان رسانهای شده، فیلترینگ و نگاههای تهدیدانگارانه را پیشاپیش محکوم به شکست میکند. استقبال از جهان رسانهایشده بهعنوان یک فرصت و نه تهدید و همزمان توسعه سواد رسانهای شهروندان برای مواجهه با آسیبها و مخاطرات احتمالی، تنها سیاست کارآمد و مؤثر در این زمینه است. سواد در دنیای نوین به معنی توانایی رمزگشایی، درک و ارزیابی و ایجاد ارتباط با انواع رسانهها است.چنین تعریف و درک و دریافتی از سواد و سواد رسانهای طی فرایندی 3 مرحلهای منجر به توانمندسازی شهروندان عصر ارتباطات در زندگی اجتماعی میشود:
نخست از طریق مشخص کردن میزان و نوع مصرف رسانه ای: در این مرحله افراد با نوع رژیم رسانهای که اتخاذ میکنند با اراده، اختیار و آگاهی تصمیم میگیرند که چه میزان از وقت خود را به رسانهها اختصاص دهند و از کدام رسانهها چقدر و چگونه استفاده کنند؟ آیا نسبت درست و متعادلی در مصرف رسانهای خود دارند؟ اتخاذ رژیم رسانهای از آن جهت اهمیت دارد که رسانهها معمولا برای ورود ما به دنیای شان منتظر نمیمانند و پیام های خود را به ما تحمیل میکنند. به همین دلیل و از آنجا که بخش قابل توجهی از شهروندان آگاهی ندارند که تا چه اندازه در معرض پیامهای رسانهای قرار دارند، رژیم رسانهای کمک میکند تا عنان اختیار از دست رسانهها خارج شده و افراد خود، کنترل زندگی و مصرف رسانهای شان را بهدست گیرند.
گام دوم به توانایی شهروندان برای نقد و ارزیابی پیام ها و محتواهای رسانهای برمیگردد.در این مرحله افراد یاد میگیرند که محتواها و پیامهای آشکار و نهان رسانههای را مورد تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی قرار دهند. اینکه چه چیزی در متن پیام ها حاضر و چه چیزی غائب است، کدام پیام ها برجسته شده و در اولویت قرار گرفته و کدام پیام ها به حاشیه رفته و این گونه شده است، کدام بخش از واقعیتهای اجتماعی دستکاری شده و از چه ترفندهای هنری برای قلب واقعیت و کوچک نمایی یا بزرگ نمایی پیام ها استفاده شده است. اما قدرت و توانایی تجزیه و تحلیل شهروندان تنها به ظواهر و پیام های آشکار رسانهها محدود و منحصر نمیشود؛ بلکه شهروندان قادر خواهند بود تا از ظواهر آشکار پیام های رسانهای فراتر بروند و پیام های مکنون و بهاصطلاح بین خطوط رسانهها را بخوانند؛ اینکه چنین پیام هایی کدام ارزشهای اخلاقی و اجتماعی را ترویج و چه الگوهایی از کنش و رفتار را ارائه میدهند.
گام سوم سواد رسانهای عمیقتر از 2گام قبلی است، در این مرحله شهروندان به مالکیت، مدیریت و سازمان و مراجع و مراکز قدرت پشت رسانهها پی میبرند و درمییابند فرستندگان و تولیدکنندگان پیام های رسانهای چه گروهها، نهادها، سازمانها، شرکتها وافرادی هستند؟ چه اهدافی را از تولید و انتشار این پیام ها و محتواها دنبال میکنند؟ آیا هدف مراکز و مراجع قدرت پشت رسانهها صرفا تجاری و منفعت مالی و اقتصادی است یا تغییر و دستکاری اذهان و ارزشها مدنظر است و شاید هردو هدف همزمان دنبال میشود؟ این شکل از بازنمایی واقعیات اجتماعی به نفع چه گروههایی است و چه کسانی از تولید و بازتولید چنین پیام هایی سود میبرند؟ منافع ارزشها واعتبار اجتماعی کدام گروهها توسط رسانهها تولید و بازتولید میشود و کدام گروهها طرد و حذف میشوند؟ بهطورکلی در این مرحله شهروندان به ساختار کلان مکنون نظام رسانهای و اقتصاد سیاسی رسانهها دست مییابند و در مییابند که رسانهها چگونه به تولید و بازتولید گفتمان مسلط، هژمونی فرهنگی و خلق شعور عامه کمککرده و گفتمانها و خرده فرهنگ های رقیب را به حاشیه رانده و تضعیف یا سرکوب میکنند. چنین درک و دریافتی از سواد رسانهای و فرایندهای سه گانه آن مرز مشخصی با تلقیهای تهدید انگارانه و آسیب شناسانه از رسانهها و شبکههای اجتماعی دارد که تلاش میکند تا شهروندان از رسانهها استفاده نکنند یا امکان دسترسی افراد به رسانهها را سلب کند. درچنین تلقیهایی تنها دسترسی و درمعرض رسانه قرار گرفتن مهم و مورد توجه است و رسانه به یک پدیده تکنولوژیک، فنی و سخت افزارانه تقلیل داده میشود.به همین دلیل نیز در برابر آن از سیاست فیلترینگ و پارازیت بهره می گیرند. این در حالی است که رسانه در عصر جدید، نه یک ابزار بلکه یک زبان، فرهنگ و محیطی است که ما در آن زندگی میکنیم. از چنین منظری فیلترینگ و پارازیت ریشه در درک نادرست از رسانه و دنیای رسانهای شده دارد. چنین اندیشه نادرستی با این پیش فرض در برابر پیام ها و محتواهای رسانهای سیاستهای بازدارنده اتخاذ میکند که شهروندان قدرت تشخیص و تمیز محتواهای رسانهای را ندارند؛ اما بنیاد فلسفی سواد رسانهای، تقویت توانایی و مهارت از یک سو و احساس تعهد و مسئولیت اجتماعی از سوی دیگر است، بهگونهای که نظام کنترل بیرونی و فیلترینگ حذف میشود و افراد با آگاهی و اختیارکامل میتوانند دست به گزینش و انتخاب رسانه و پیام بزنند. شهروندانی که در پرتو سواد رسانهای به چنین توانایی و مهارتهایی دست مییابند، با قدرت نقادی و پرسشگری راه را بر هر نوع انسداد، تحریف و پارازیت اطلاعاتی و فیلترینگ میبندند و امکان کنترل اطلاعات ، آگاهی و سرمایهگذاری بر جهل انسانها را مسدود و به گزینهای عبث و بیاثر تبدیل میکنند. از سوی دیگر تجهیز شدن به چنین مهارتهایی به افزایش قدرت ابتکار، خلاقیت و شکوفایی استعداد و توانایی حل مسئله افراد کمک میکند و از آنان شهروندانی گزینشگر، فعال، پرسشگر، نقاد و مشارکت جو میسازد که قادر خواهند بود در برابر انواع تلقینات، عقاید قالبی و پیشداوریهای رسانهها مقاومت کنند.
منبع: همشهری