دنیای قلم - این روزها مکررا از وقفه ایجادشده در مذاکرات وین برای احیای برجام سخن رانده میشود و علل و فکتهای خارجی و داخلی بسیاری برای آنها شمرده میشود، در مقابل این فکتها که در بحث توقف مذاکرات مطرح میشود. تأکیدهای مکرر رئیس جمهور بر ضرورت حصول توافق و امکان لغو تحریمها ظرف ۲۴ساعت نیز قابل تأمل و بررسی است. اینکه چرا و چگونه روحانی از حصول توافقی سخن میگوید که احتمال توقف آن قدرت گرفته موضوعی است که نیازمند توجه و تحلیل دقیقی است. برای رسیدن به چرایی و چگونگی تأکید روحانی بر احیای برجام و لغو تحریمها طی یک روز لازم است مروری بر روند حصول برجام، توقف آن و از سریگیری مذاکرات احیای آن در وین بپردازیم.
واقعیت تلخ این است که بخشی از فرصت طلایی توافق برای احیای برجام کشته شد که شاید دلیلش این بود که دوطرف با یک دید حداکثری وارد مذاکرات شده بودند. این دید حداکثری در زمان امضای برجام شکل گرفت که چه بسا در آن زمان طبیعی بود. در این روند موضوع برجام قرار بر «همه یا هیچ» شد و به همین دلیل هم اسم آن را برنامه جامع گذاشتند؛ برنامهای که بر سر همه مسائل آن توافق شده بود و قرار بود که اگر بر سر چند مسئله توافق نشود بر سر هیچچیز دیگر هم توافق صورت نگیرد. اما در مذاکرات احیای برجام این «همه یا هیچ» به جای اینکه روح حاکم بر مذاکرات وین برای احیا باشد، روح حاکم بر طرفهای ایرانی و آمریکایی شد؛ یعنی طرفهای ایرانی و آمریکایی برای خود خطوط قرمزی را تعریف و تأکید کردند که طرف مقابل باید این خطوط قرمز را رعایت کند و اگر رعایت نکند عملا هیچ توافقی صورت نمیگیرد. لذا این «همه یا هیچ» که این بار در وین شکل گرفت با قاعده «همه یا هیچ» که زمان امضای برجام شکل گرفت، متفاوت بود. به همین دلیل فرصت طلایی اولیه دیپلماسی برای احیای برجام از دست رفت. حال آنکه طرفین میتوانستند بر سر یکسری اصول کلی توافق کنند و بخشی از مسائل را بهعنوان سنگ بنا برای آینده بگذارند. البته واقعیت این است که این طرف آمریکایی بود که از برجام خارج شد و طرفهای اروپایی هم برجام را به درستی اجرا نکردند. به همین دلیل طرف ایرانی با وسواس بیشتری سعی کرد خطوط قرمز خود را مطرح کند و تلاش کرد احیای برجام بهگونهای صورت بگیرد که علاوه بر اینکه تحریمهای زمان ترامپ برداشته میشود مشکلات زمان اجرای برجام مانند مسائل بانکی و مالی و... هم پیش نیاید که دوباره مانع بهرهگیری جمهوری اسلامی ایران از پایان تحریمها شود. به هر حال این فرصت از بین رفت. در این بین هر چه فرصت طلایی اولیه از بین میرفت، زمینه برای ایفای نقش عوامل منفی ثالث هم فراهمتر شد. (منظور از عوامل منفی، عواملی هستند که سعی میکنند اختلافات ایران و آمریکا را به فراتر از مسائل هستهای بکشانند. بهصورت مشخص اینکه رژیم صهیونیستی در این زمینه خیلی فعالتر شد و سعی کرد تعدادی موارد اختلافی تازه را مانند تهدید ادعایی عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را مطرح کند.) به عقیده من هر چه طرفین بیشتر زمان را بکشند، احتمال نقشآفرینی عوامل ثالث بیشتر است. واقعیت این است که اگر برجام در شرایط کنونی احیا میشد، فرش قرمزی بود برای دولت آینده و این دولت میتوانست از مزایای پایان تحریمها استفاده کند ولی هرچه روند احیای آن طولانیتر شود، این امکان وجود دارد که ساز وکارهایی درون کشورهای طرف مذاکره شکل بگیرد که اصل دیپلماسی را با مشکل مواجه کند. حتی اگر این مذاکرات به دولت آینده هم منتقل شود، واقعیت این است که باید روح دیپلماتیک بر مذاکرات حاکم باشد. اگر روح دیپلماتیک بر مذاکرات حاکم شود، آنزمان این قاعده همه یا هیچ بهعنوان یک مانع عمل نمیکند. به هرحال ما باید بپذیریم که یک چالش اساسی وجود دارد و دشمنان جمهوری اسلامی ایران بر سر تحریم ایران سیاستهای خود را پیش برده و برنامهریزی کردهاند و الان باید بپذیریم که این مجال برای دیپلماتها فراهم شود که در قالب اصل «اول توافق» سیاست را پیش ببرند.
تجربه پرونده هستهای ایران نشان داد تا زمانی که پرونده در شورایعالی امنیت ملی بود و دبیرخانه مسئول آن بود هیچ توافقی شکل نگرفت، اما به محض اینکه پرونده به وزارت خارجه ارجاع شد منجر به امضای برجام شد که همین برجام مورد تأیید همان شورایعالی امنیت ملی هم قرار گرفت. الان هم باید تفویض اختیار بیشتری به دیپلماتها صورت بگیرد تا هر چه زودتر برجام احیا شود و از این بنبست خارج شویم. بهویژه اینکه زمزمههایی شنیده میشود که در دولت آینده دوباره پرونده هستهای از وزارت خارجه گرفته و به شورایعالی امنیت ملی داده شود. این یعنی تحمیل دور باطل مجموعهای دیگر از گفتوگوها و مذاکرات به موضوع هستهای که باید مورد توجه جدی قرار گیرد. چرا که بهطور طبیعی همانطور که در آمریکا برخی سعی میکنند موضوع هستهای را به موارد دیگر ربط دهند، در داخل ایران هم عدهای سعی دارند چنین شرایطی را شکل دهند و این قاعده «همه یا هیچ» که مطرح میکنند عملا به موضوعی فراتر از برجام و موضوع هستهای هم کشیده میشود.
وقتی آقای روحانی این بحث را طرح کرد که اگر اجازه بدهند ما همین هفته توافق میکنیم معنایش این بود که او معتقد است اکنون هم هیأت مذاکرهکننده ایرانی در وین، به آن حد مقدوری از توافق که براساس تجربه برجام شکل گرفته بود رسیدهاند و میتوانند توافق را امضا کنند. اما در داخل ایران جریانات مختلفی به میزانی که دولت به آخر کار خود نزدیک میشد سعی میکردند که با قدرت بیشتری مقابله کنند.ضمن اینکه کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری هم سعی کردند که برجام را انتخاباتی نکنند اما واقعیت این است که برجام انتخاباتی شد اما اکنون انتخابات هم برگزار شده و به سود مملکت است که در زمان همین دولت برجام احیا شود.احیای برجام، اگر به دولت آینده منتقل شود ناخواسته و با توجه به شرایط آغازین دولت جدید، چند ماه بلاتکلیفی به موضوع احیای برجام و پایان تحریمها تحمیل میشود و در عمل آقای رئیسی مجبور خواهد شد که نخستین بودجه خود را بهعنوان بودجه تحریمی ببندد. از اینرو بهتر است که شخص آقای رئیسی همین الان رایزنیهایی را صورت دهد برای اینکه دولت فعلی بتواند براساس یک حد مقدوری از یک توافق برجام را احیا کند. حد مقدور به این معناست که شاید همه خواستههای ایران را در بر نگیرد اما شاکله تحریم را برمیدارد و قابلیت هستهای ایران را حفظ میکند و بهویژه اینکه شرایط انرژیبر و زمانبری را بر کشور تحریم نمیکند.واقعیت این است که در مسائلی مانند بودجه و مشکلات مملکت فرقی بین رئیسی و روحانی، دولتهای گذشته و حال و چپ و راست نیست و همه نیازمند این هستیم که گشایشهای ناشی از رفع تحریمها و احیای برجام هر چه سریعتر شکل بگیرد و موانعی که موجب تأخیر در این امر شده برداشته و اقتصاد کشور بسامان شود.
منبع: همشهری